وی فور یو
2 سال پیش / خواندن دقیقه

شعر با حرف ب برای مشاعره از شاعران معروف

شعر با حرف ب برای مشاعره از شاعران معروف

ما برای شما اشعاری از شاعر های برجسته که با حرف ب شروع می شوند را جمع آوری کرده ایم تا در زمان مشاعره با شعر از حرف ب، از بقیه چند پله جلوتر باشید.

شعر با حرف ب از شاعران معروف

شروع بیت با حرف ب برای مشاعره و مسابقاتی که در زمینه شعر و شاعری برگزار می شود، اطلاعات شما را برای حضور هرچه بهترتان افزایش میدهد.

اگر مایلید در مشاعره با حرف ب، از دوستان خود پیشی بگیرید، پیشنهاد می کنیم اشعار ساده و روان این بخش از پلاس وی را با دقت خوانده و حفظ شوید.

راهنمای جستجوی شعر مشاعره بر اساس حروف الفبا

الف آ ب پ ت ث ج چ ح خ د
ذ ر ز  ژ س ش ص ض ط ظ ع  
غ ف ق ک گ ل م ن و ه ی

شعر با حرف ب از حافظ

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

به ملازمان سلطان که رساند این دعا را؟

که به شُکرِ پادشاهی ز نظر مران گدا را

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

به خدا که جرعه‌ای ده تو به حافظ سحرخیز

که دعای صبحگاهی اثری کند شما را

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

به جانِ خواجه و حقِ قدیم و عهدِ درست

که مونسِ دمِ صبحم، دعای دولت توست

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

به صدق کوش، که خورشید زایَد از نَفَسَت

که از دروغ سیه روی گشت صبحِ نخست

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

به جانِ خواجه و حقِ قدیم و عهدِ درست

که مونسِ دمِ صبحم، دعای دولت توست

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

به صدق کوش، که خورشید زایَد از نَفَسَت

که از دروغ سیه روی گشت صبحِ نخست

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

برو به کارِ خود ای واعظ این چه فریادست

مرا فتاد دل از ره، تو را چه افتادست؟

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

برو فِسانه مخوان و فسون مدم حافظ

کز این فسانه و افسون مرا بسی یادست

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

بیا که قصرِ اَمَل سخت سست بنیادست

بیار باده که بنیادِ عمر بر بادست

شعر حافظ

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

بنال بلبل اگر با مَنَت سرِ یاریست

که ما دو عاشق زاریم و کارِ ما زاریست

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

بر آستان تو مشکل توان رسید آری

عروج بر فلکِ سروری به دشواریست

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

بنفشه دوش به گل گفت و خوش نشانی داد

که تابِ من به جهان، طُرِّهٔ فلانی داد

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

برو معالجهٔ خود کن ای نصیحتگو

شراب و شاهدِ شیرین، که را زیانی داد؟

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

به سِرِّ جامِ جم آنگه نظر توانی کرد

که خاکِ میکده کُحلِ بَصَر توانی کرد

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

به حسن و خُلق و وفا کس به یارِ ما نرسد

تو را در این سخن انکارِ کارِ ما نرسد

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

بعد از این دستِ من و دامنِ آن سروِ بلند

که به بالایِ چَمان از بُن و بیخَم بَرکَنْد

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

بُوَد آیا که درِ میکده‌ها بگشایند

گره از کارِ فروبستهٔ ما بگشایند

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

بخت از دهانِ دوست نشانم نمی‌دهد

دولت خبر ز رازِ نهانم نمی‌دهد

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

شعر با حرف ب از سعدی

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

بنده‌وار آمدم به زنهارت

که ندارم سلاح پیکارت

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

بی‌تو حرام است به خلوت نشست

حیف بود در به چنین روی بست

شعر سعدی

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

بر من که صبوحی زده‌ام خرقه حرام است

ای مجلسیان راه خرابات کدام است

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

با همه مهر و با منش کینست

چه کنم حظ بخت من اینست

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

با فراقت چند سازم برگ تنهاییم نیست

دستگاه صبر و پایاب شکیباییم نیست

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

بازت ندانم از سر پیمان ما که برد

باز از نگین عهد تو نقش وفا که برد

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

باد آمد و بوی عنبر آورد

بادام شکوفه بر سر آورد

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

با کاروان مصری چندین شکر نباشد

در لعبتان چینی زین خوبتر نباشد

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

با دوست باش گر همه آفاق دشمنند

کاو مرهم است اگر دگران نیش می‌زنند

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

به بوی آن که شبی در حرم بیاسایند

هزار بادیه سهلست اگر بپیمایند

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

به حسن دلبر من هیچ در نمی‌باید

جز این دقیقه که با دوستان نمی‌پاید

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

به انتظار تو آبی که می‌رود از چشم

به آب چشم نماند که چشمه می‌زاید

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

به فلک می‌رسد از روی چو خورشید تو نور

قل هو الله احد چشم بد از روی تو دور

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

به عمر خویش ندیدم شبی که مرغ دلم

نخواند بر گل رویت چه جای بلبل باغ

شعر های معروف

شعر با حرف ب از مولانا

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

بریده شد از این جوی جهان آب

بهارا بازگرد و وارسان آب

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

برای لقمه‌ای نان چون گدایان

مریز از روی فقر ای میهمان آب

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

بازآمد آن مهی که ندیدش فلک به خواب

آورد آتشی که نمیرد به هیچ آب

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

بادست مرا زان سر اندر سر و در سبلت

پرباد چرا نبود سرمست چنین دولت

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

بده یک جام ای پیر خرابات

مگو فردا که فی التأخیر آفات

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

به جای باده درده خون فرعون

که آمد موسی جانم به میقات

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

باز درآمد به بزم مجلسیان دوست دوست

گر چه غلط می‌دهد نیست غلط اوست اوست

شعر مولانا

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

برات عاشق نو کن رسید روز برات

زکات لعل ادا کن رسید وقت زکات

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

به باغ‌های حقایق برات دوست رسید

ز تخته بند زمستان شکوفه یافت نجات

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

بازرسیدیم ز میخانه مست

بازرهیدیم ز بالا و پست

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

بی گاه شد بی‌گاه شد خورشید اندر چاه شد

خورشید جان عاشقان در خلوت الله شد

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

بی همگان به سر شود بی‌تو به سر نمی‌شود

داغ تو دارد این دلم جای دگر نمی‌شود

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

بگذشت مه روزه عید آمد و عید آمد

بگذشت شب هجران معشوق پدید آمد

شعر با حرف ب از خیام

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

بر چشم تو عالم ارچه می‌آرایند

مگرای بدان که عاقلان نگرایند

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

بسم‌الله الرحمن الرحیم

هست کلید در گنج حکیم

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

بسیار چو تو روند و بسیار آیند

بربای نصیب خویش کت بربایند

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

بر من قلم قضا چو بی من رانند

پس نیک و بدش ز من چرا می‌دانند

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

برخیز ز خواب تا شرابی بخوریم

زان پیش که از زمانه تابی بخوریم

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

برخیز و مخور غم جهان گذران

بنشین و دمی به شادمانی گذران

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

بنگر ز صبا دامن گل چاک شده

بلبل ز جمال گل طربناک شده

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

بر سنگ زدم دوش سبوی کاشی

سرمست بدم که کردم این عیاشی

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

با من به زبان حال می‌گفت سبو

من چون تو بدم تو نیز چون من باشی

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

با سرو قدی تازه‌تر از خرمن گل

از دست منه جام می و دامن گل

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

شعر با حرف ب از نظامی

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

به نام آنکه هستی نام ازو یافت

فلک جنبش زمین آرام ازو یافت

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

برآمد ناگه آن مرغ فسون ساز

به آیین مغان بنمود پرواز

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

به پاسخ گفت کین در سفتنی نیست

و گر هست از سر پا گفتنی نیست

شعر با حرف ب

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

به آیین جهان‌داران یکی روز

به مجلس بود شاه مجلس‌افروز

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

به گوهر پایه گوهر شود خرد

به دیبا آب دیبا را توان برد

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

به در بر حلقه زد خاموش خاموش

برون آمد غلامی حلقه در گوش

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

به خوش‌مغزی به از بادام تر بود

به شیرین‌استخوانی نیشکر بود

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

شعر با حرف ب از شهریار

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

باز کن نغمه جانسوزی از آن ساز امشب

تا کنی عقده اشک از دل من باز امشب

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

برداشت پرده شمعم و پروانه پرگرفت

بازار شوق پردگیان باز درگرفت

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

بار غمی که شانه تهی کرد از او فلک

این زلف و شانه خواهدم از دوش برگرفت

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

با رنگ و بویت ای گل گل رنگ و بو ندارد

با لعلت آب حیوان آبی به جو ندارد

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

با شهریار بی‌دل ساقی به سرگرانی است

چشمش مگر حریفان می در سبو ندارد

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

بروی سنگ قبر تو نهادم سینه ای سنگین

دو دل با هم سخن گفتند بی صوت و صدا حافظ

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

برو ای گدای مسکین در خانه علی زن

که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

به خاک من گذری کن چو گل گریبان چاک

که من چو لاله به داغ تو خفته ام در خاک

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

ببوس دفتر شعری که دلنشین یابی

که آن دل از پی بوسیدن تو بود هلاک

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 

به مرگ چاره نجستم که در جهان مانم

به عشق زنده شدم تا که جاودان مانم

_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_ 


هر آنچه میخواهید در اینجا بخوانید
شاید از نوشته‌های زیر خوشتان بیاید
نظر خود را درباره این پست بنویسید ...

منوی سریع