شعرهای طنز خانه تکانی
با نزدیک شدن به عید نوروز در ایران مجموعه ای از آیینها و سنتها برپا میشود. نخستین سنتی که معمولاً تمام ایرانیان نیز به آن پایبند هستند ٬ سنت دیرینه خانه تکانی است. در اینجا شعر های جالب طنزی در اختیارتان قرار داده ایم که در وصف آقایانی که خانه تکانی کرده اند سروده شده است.
خانه تکانی آقایان
می تکانم خانه را چون زلزله
چون که خانم، کرده اینک ولوله
گفته پوستت میکنم ای نازنین
یا میشوری، یا میسابی،یا همین
راه دیگر هم جلو پایم نهاد
راه نه، یک چاه در راهم نهاد
گفته است یا آنچه من گویم شود
یا که فردا مهر من اجرا شود
گفتمش:ای نازنین منزلم
هر چه گویی بی کلک،من تابعم
دیگر از این حرف ها با من نزن
چاکرت هستم، زمهرت دم نزن
هر چه باشد، پول مبل و البسه
کمتر از میزان مهر خالصه!
هر چه گویی، هر چه خواهی میکنم
هر کجا را خواستی جمع میکنم
شیشه ها را، پرده ها را ای عزیز
کل منزل بعد از آن گردد تمیز
آخرش هم جای مزد در جیب ما
می تکانی هر چه هست از جیب ما
**************
باز شوهر بی بهانه
با ادایی کودکانه
هیکل چون استوانه
میکند غر غر به خانه
یادم آید روز اول
گردنش کج, دست و پا شل
پیش بابا موش می شد
سرخیش تا گوش می شد
دختری افتاده بودم
مهربان و ساده بودم
نرم و نازک
شاد و چابک
چشمهایم همچو آهو
عطر موهایم چو شب بو
می شنیدم از لب او
حرفهایی همچو جادو:
من غلام خانه زادت
جان دهم هر دم به یادت
گر نیایی خانه ی من
می گریزد روحم از تن
بعد از آن گفتار زیبا
خام گشتم من همانجا
شد به پا جشن عروسی
کیک و شام و دیده بوسی
بعد از آن دیگر ندیدم
هرگز آن اوقات بی غم
قسمتم یک مرد جانی
اندکی لوس و روانی
بی اراده همچو یابو!
پرخور و مغرور و پر رو
بشنو از من جان خواهر
هر که کرد این دوره شوهر
خاک بر سر گشت و حیران
شد پشیمان,شد پشیمان, شد پشیمان
**************
خانه تکانی کمرم را شکست
گردن و این بال و پرم را شکست
شستن فرش آخ چه حالی گرفت
بارکشی ، شافنرم را شکست
اول شب ، موقع تعویض لامپ
لوستر افتاد و سرم را شکست
بعد از آن هم کمد افتاد روم
بینی ناز و جگرم را شکست
خورد ترک پله ی آن نردبان
دنده و پهلو و برم را شکست
صندلی از بخت بدم لیز بود
یک دو سه جای دگرم را شکست
دسته ی پارو به سرم خورد سخت
عینک و این چشم ترم را شکست
خانه تکانی به چه روزم نشاند
نصف که نه ، بیشترم را شکست