عباس غزالی این روزها مشغول بازی در نقش سعید اسحاقی در سریال حانیه ایفای میباشد، نقشی که به نظر خودش از کلیشه ها به دور است و به او این امکان را داده تا در سریالی بازی کند که روایتگر اتفاقات متفاوتی از سال 57 می باشد.
با غزالی در مورد دوران کودکی اش، ورود به عرصه بازیگری، سریال حانیه که در ایام دهه فجر پخش شد و ایفای نقشش در فیلم سینمایی «اعترافات ذهن خطرناک من» گفتگو کردیم. با ما همراه شوید.
در دوران جوانی ام بین بازیگری و ورزش سر دو راهی قرار گرفتم اما بازیگری را انتخاب کردم. ورزش هم برای هر بازیگری لازم است چون سلامت همیشه مهم بوده و در کنار بازیگری، ورزش هم انجام می دهم اما اینکه چه شغلی را انتخاب می کردم؟
من به شدت به نجاری علاقه دارم و احساس می کنم اگر بازیگر نمی شدم و حیطه هنری را در نظر نگیریم، نجار می شدم. من عاشق چوب هستم، از چوب حس می گیم، میزی می سازم، طاقچه ای درست می کنم و ...
سریال «حانیه» و ایفای نقش ستوان اسحاقی
در سریال «حانیه» نقش سعید اسحاقی را بازی کردم؛ کاراکتری که به لحاظ شخصیت پردازی بسیار ممتاز و متفاوت بود. همیشه از بازی در سریال های مناسبتی فرار می کنم چرا که بر این باورم اگر در این سبک کارها با تیم خوبی کار نکنید و به دلیل شتابزدگی هایی که در این سبک وجود دارد کارتان نمی تواند نظر مخاطبان را به خود جلب کند اما در «حانیه» موضوع تا حد زیادی متفاوت بود، با وجود اینکه قصه این کار به سال 1357 و اتفاقاتی که در آ« دوران رخ داد مربوط می شد اما ماشاهد یک قصه متفاوت و جذاب بودیم.
بعد از «وضعیت سفید» دویست فیلمنامه را رد کردم
بعد از سریال «وضعیت سفید»، بیش از دویست فیلمنامه به دستم رسید که همگی از من نقش بهروز «وضعیت سفید» را می خواستند اما من می دانستم با انتخاب هر یک از این نقش ها، به نوعی پایان عمر بازیگری عباس غزالی را رقم می زنم چرا که کلیشه، بزرگترین آفت برای یک بازیگر به شمار می رود، به همین خاطر سعی کردم تا با صبر و هوشیاری به سراغ کاری بروم که متفاوت از نقش «بهروز» باشد. خوشبختانه در نهایت این اتفاق با سریال «مادرانه» رخ داد و در آن کار من ایفاگر نقش متفاوتی بودم، به گونه ای که هیچ کس این نقش را با «بهروز» مقایسه نکرد.
اعترافات ذهن خطرناک من
«اعترافات ذهن خطرناک من» که در جشنواره فجر امسال به نمایش درآمد، اولین تجربه من در سینما محسوب می شود و به همین خاطر وسواس زیادی در انتخاب آن داشتم. طی سال های اخیر پیشنهادهای زیادی به من در حوزه سینما می شد اما هیچ یک از این پیشنهادها برای بازی ترغیبم نمی کرد چرا که دوست داشتم اولین حضور در این رسانه با یک نقش خوب و اثرگذار باشد.
وقتی «هومن سیدی» پیشنهاد بازی در این فیلم را به من داد بعد از خواندن فیلمنامه واقعا تحت تاثیر قرار گرفتم و حس کردم این اثر می تواند بهترین بهانه برای ورود من به دنیای سینما باشد. بزگترین ویژگی این فیلم در فیلمنامه خوب آن بود، قصه ای که هومن در این اثر به سراغش رفت یک کار بکر و کم نظیر بود و به نوعی ادامه دهنده فیلم های قبلی او بود.
هومن علاوه بر اینکه بازیگر خوبی است یک کارگردان توانا هم محسوب می شود. پیش از این فیلم، با او تجربه چند کار را داشتم و به عنوان همبازی در کنار هم قرار گرفتیم. به همین جهت خاطرات خوبی را از او در ذهن داشتم اما وقتی در این فیلم به عنوان بازیگر کنارش بودم واقعا تحت تاثیر کارگردانی اش قرار گرفتم، چون نشان داد درست به اندازه جلوی دوربین در پشت دوربین هم مسلط است.
دوران کودکی پر از شیطنت
بچه هایی که در دوره ما زندگی می کردنداین شانس را داشتند که در چهار دیواری آپارتمان محبوس نباشند و با دوستان شان مدام بازی کنند. در آن دوران کودکی، انصافا حسابی شیطون بودم، به قدری که اطرافیانم از دست من به ستوه می آمدند. یادم است مدام با وسایل خانه بازی می کردم و به خاطر من، هیچ یک از لوازم تزیینی خانه ما سالم نبود.
شاید برای بعضی ها عجیب به نظر برسد اما به نظر من این بازی های زمینه رشد خلاقیت را در افراد فراهم می کرد چون بازی های کامپیوتری این امکان را به شما نمی دهد که از قوه تخیل تان بهره ببرید، به همین خاطر بیشتر یک مصرف کننده تربیت می شوید تا خالق.
زندگی ام با یک آگهی تغییر کرد
من کلاس اول راهنمایی بودم که یک آگهی دیدم و این آگهی سیر زندگی من را به طور کامل تغییر داد. آگهی برای بازیگری بود برای یک قسمت از تئاتر، رفتم و شرکت کردم که از بین 150 نفر ابتدایی 30 نفر انتخاب شدند و من یکی از آنها بودم. رفته رفته این شمار کمتر شد و به 10 نفر رسید که من هم جزو آنها بودم. بالاخره رفتیم و تئاتر را اجرا کردیم و من در این زمینه جایزه استانی گرفتم. در همان جشنواره استانی، یکی از داوران به من گفت هنرپیشه موفقی می شوی!