مدیر رصدخانه مهاجرت ایران میگوید مهاجرت یکی از پیچیدهترین و سختترین موضوعات اجتماعی کشور است و روی آن حساسیت زیادی هم وجود دارد. در عین حال وضعیت آماریمان هم مساعد نیست و سازمانها کمک لازم را نمیکنند. با وجود این شرایط سومین سالنامه مهاجرت ایران به تازگی منتشر شده، سالنامهای قطورتر از قبلیها چون این بار روندهای کسبوکارها، نیروی انسانی و تغییرات اقلیمی هم به آن اضافه شده است. بهرام صلواتی میگوید قطور شدن سالنامه یعنی اوضاع ما وخیم است و فرصت زیادی نداریم.
صلواتی پس از چند سال تحصیل در ایتالیا و مطالعه در زمینه اقتصاد اجتماعی و بازارهای کار به ایران برگشت و در پژوهشکده سیاستگذاری دانشگاه شریف و رصدخانه مهاجرت فعالیتاش را شروع کرد.
یکی از جنجالیترین آمارهای آخرین سالنامه مهاجرت ایران، آمار مهاجرت استارتاپها بود که شنیدهها را در مورد شکلگیری موج مهاجرت در این گروه تایید میکرد. این موضوع بهانهای شد تا با مدیر رصدخانه درباره فناوری، بازارهای کار نوآورانه و مهاجرت گفتوگو کنیم.
در سالنامه مهاجرت سال ۱۴۰۱ توجه ویژهای به موضوع کسب و کار، نیروی انسانی و حوزه فناوری و نوآوری شده است، چه شد که این بخشها اضافه شد؟
اول نامگذاری سالی است که در آن هستیم. اقتصاد دانشبنیان، تولید اشتغال محور و یا من میگویم تولید مبتنی بر آگاهی فناوری و نوآوری. اواسط سال گذشته بحثهایی درباره امن کردن یا محدودیتهای فضای کسب و کار مطرح شد و ترجیعبند همه اینها بحث فیلترینگ یا طرح صیانت بود که اثراتش را داریم روی کسبوکارها میبینیم. به خصوص کسبوکارهای نوآور و دانشبنیان که تا حد زیادی از فضای مبتنی بر وب یا مجازی تأثیر میپذیرند. پس فضای سیاستگذاری یا قانونگذاری در این زمینه هم مطرح بود. موضوع دیگر این بود که در یکی دو سال گذشته مهاجرت نیروی کار متخصص اعم از حوزه بهداشت و درمان و IT پررنگ شده ولی شواهد یا مطالعه متقنی در این حوزه انجام نشده. مهاجرت از حالت نخبگانی یا تحصیلی یا لایههای پایینتر مهارتی که در مهاجرتهای پناهجویی شاهد بودیم، به بدنه نیروی کار متخصص رسیده است.
مهاجرت و فناوری چه نسبتی با هم دارند و چه اثراتی بر هم میگذارند؟
در دورهای هستیم که خلق ارزش بیش از هر زمان دیگری تحت تأثیر فناوریها و نوآوریهای بهروز است و در عین حال سرمایه انسانی خلاق است که میتوانند مبدع و توسعهدهنده فناوریها باشند و فناوریها میتوانند بر جذب، نگهداشت و بهکارگیری نیروی انسانی اثر مثبتی بگذارند. در چند سال گذشته بحث زیست بوم فناوری و نوآوری در کشور رونق داشت و گذر از اقتصاد نفتی یا بیتوجهی به سرمایههای انسانی به سمت اقتصاد دانشبنیان و توجه به سرمایه انسانی اتفاق افتاد. این موضوع آنقدر مهم است که برخی کشورهای حوزه خلیج فارس الان به قطبهای جذب سرمایه انسانی از ایران، منطقه و حتی کشورهای دنیا تبدیل شدهاند.
ما مدام در مورد کمبود، فقدان یا مهاجرت نیروهای حوزه IT، پزشکان و بخشهای دیگر صحبت کردهایم ولی در مورد آینده حوزه فناوری و اینکه اساساً به چه سطحی از متخصصان این حوزه نیاز داریم نگفتهایم. صرفاً دغدغه داشتن و نگرانی از رفتن نیروها کافی نیست. باید قبل از هر چیز بدانیم که میخواهیم جهتگیریمان به کدام سمت باشد و آیا برای نیروهایی که میخواهیم تربیت کنیم برنامه داریم یا نه. یک مشکل اساسی در کشور ما مازاد سرمایه انسانی یا نیروی انسانی تحصیلکرده است. وقتی فارغالتحصیل میشوند، انگار بازار کار آمادگی آنها را ندارد یا سیگنالهای مناسبی نمیدهد. این عدم توازن و تعادل ناشی از برنامه نداشتن است.
کشورهایی که به دنبال توسعه فناوری و نوآوری هستند چه نوع برنامههای مهاجرتی در پیش میگیرند؟
سرعت تحولات فناوری و نوآوری به قدری زیاد شده که آموزشهای سنتی و مهارتهایی که نیاز به دورههای آموزش بلندمدت برای کسب و به کارگیری دارند عملاً کنار گذاشته میشوند. طول عمر ورود و بهکارگیری و معرفی تکنولوژیهای جدید کوتاه شده و برای همین آپدیتهای بالایی را در این حوزه میبینیم. این سرعت بالای تحولات فناوری و نوآوری، اثراتی روی کیفیت نیروی انسانی میگذارد. با افزایش سرعت تحولات نوآوری و فناوری که اصل مهم رقابت اقتصادها در دنیاست باید نیروی انسانی بیش از هر زمان دیگر منعطفتر، سریعتر و بهروزتر باشد. این ویژگی بیشتر در رده سنی نیروی کار جوان که بیشترین آمادگی را برای انعطافپذیری و بیشترین ظرفیت را برای یادگیری دارد دیده میشود.
تحولات در هر شاخهای مثل هوش مصنوعی، بیگ دیتا و متاورس یک نیروی انسانی جوان، منعطف و تحصیلکرده میخواهد به این معنا که خود را با فضای یادگیری سریع آماده کند. با این رهیافت، اقتصادهای دنیا به این جمعبندی رسیدهاند که برای اینکه بتوانند شیب رشد صنعتی اقتصادیشان را مخصوصاً بر اساس نوآوری و فناوری نگه دارند و به طرف جذب، نگهداشت، پرورش و سهمگیری از بازارهای نیروی انسانی جهانی بروند. برای همین دائماً برنامههای متنوعی برای جذب دانشجویان، متخصصان و نوآوران مخصوصاً در سنین پایین میبینیم که آمادگی ورود به این فضای پرتلاطم، پر از ابهام و با تغییرات بالا را دارند. کانادا، آمریکا، اروپا و اقیانوسیه در رقابت شدیدی برای سهمگیری بیشتر از این نیروی کار فناور هستند و دائماً برنامههای متنوعی اجرا میکنند. قبلاً سیاستهای جمعیتی میتوانست به کشورها کمک کند ولی سیاستهای جمعیتی برای بازدهی معمولاً دو دهه زمان میخواهد در حالی که با سرعت فناوری و نوآوری اصلا نمیتوان منتظر دو دهه بود. این زنگ خطر برای کشورهایی است که با سرعت پایین به سمت سیاستهای بلند مدتی از جمله سیاستهای جمعیتی رفتهاند یا دچار افزونی نیروی کار هستند. مثل شرایط ایران.
ایران در زمینه استفاده از نیروی انسانی در حوزههای فناور و نوآور چگونه عمل کرد؟
ما یک پنجره فرصت جمعیتی داشتیم که در دو دهه گذشته باز شد و حداکثر تا چند سال آینده بسته میشود اما فقط در یک چهارم انتهایی از این فرصت استفاده کردیم و بحث زیستبوم نوآوری و فناوری مطرح شد. عملاً خوردیم به تحریم و این مسائل و نتوانستیم کاری کنیم که سرنوشت خوشایندی پیش روی این نیروی کار جوان تحصیلکرده و آماده ورود به بازارهای نوآوری و فناوری باشد. این نیروی کار تحصیلکرده در هر جای دنیا خریدار زیادی دارد. ظرفیتهای صنعت ما پایین است و میل ۶۰-۷۰ درصدی مهاجرت به دانشجویانی که به این کشور میآیند هم سرایت کرده و این تقارن نشان میدهد ظرفیت جذب و بهکارگیری نیروی انسانی خلاق و نوآور ما باید با سرعت افزایش پیدا کند. در غیر این صورت، مهاجرت و مخصوصاً مهاجرت نیروی کار متخصص و فناور امری بسیار طبیعی است چون نیروهای کششی خارج از کشور بسیار قوی هستند.
گفته شده که نخبگان واقعی کسانی هستند که حتما بمانند و در هر شرایطی کار کنند. در حوزه فناوری و نوآوری نمیتوانید اینطوری صفر و یکی نگاه کنید. سیاستگذار ما در حوزه نوآوری و فناوری دچار سردرگمی و سوءتفاهم است. یا فکر میکند باید حتما آدمها را اینجا نگه دارد یا به شکل متناقض صحبت میکند و در عین حال که میگوید هدف ما ورود به بازارهای فناوری و نوآوری جهانی است، دینامیزم آن را به رسمیت نمیشناسد.
در کنار اینها، این اصرار هم وجود دارد که نیازهای فناوری در داخل برطرف شود و همه چیز داخلی باشد.
مهاجرت در فضای بینالمللی اتفاق میافتد و باید دینامیزم رقابت و تحول جهانی را در نظر بگیریم. اقتصاد مقاومتی و درون سرزمینی را برای تقویت مزیتهای درون سرزمینیمان مطرح میکنیم. ولی نکته مهم غفلت از محرکهای فراسرزمینی مهاجرت است. مثلا در فضای نت هنوز با دوگانهای به اسم نت داخلی و بینالمللی مواجه هستیم که بالاخره باید آن را حل کنیم. نمیتوانیم همه نیازمندیهای فناوری را داخل سرزمین خودمان ایجاد کنیم. البته در دوره ۹۴-۹۵-۹۶ که پسابرجام بود و برگشت متخصصان از خارج از کشور اتفاق افتاد، خیلی از بچههای ما که از دانشگاهها و شرکتهای خوب دنیا کسب دانش و مهارت کرده بودند، در داخل سرویسها و کسبوکارهای خوبی راه انداختند و همین محرکی شد برای جهش کسبوکارهای درون سرزمین.
که البته برای ادامه این حرکتها هم مدام مانعتراشی میشود. در مقابل کشورهای حاشیه خلیج فارس با اینکه به نظر نمیآمد زیرساختهایش را داشته باشند یا از نظر نیروی انسانی امکانات بهتری داشته باشند اما در رقابت برای جذب نیروها فعالانهتر عمل کردهاند، چه سیاستهایی را در این زمینه در پی گرفتهاند؟
ابتدا از چین مثال میزنم. چین در دهه ۷۰-۸۰ دچار مازاد سرمایه انسانی مهارت پایین بود. در عین اینکه با کمک از بازارهای کار جهانی و آوردن شرکتها و کارخانهها جهشی برای بهکارگیری نیروی کار مهارت پایین ایجاد کرد، سیاست افزایش دانشجویان چینی در خارج از کشور مخصوصاً در دانشگاههای خوب آمریکا و قطبهای علم و فناوری را هم دنبال کرد و با برنامههای بازگشت از آنها استفاده کرد. آنها جریان علم و فناوری را در داخل چین توسعه دادند و طی دو سه دهه این کشور توانست با کمک ظرفیتهای بینالمللی فناوری خودش را به استانداردهای بالا برساند. الان چین از یک کشور اعزامکننده دانشجو و برگشتدهنده به کشور جذبکننده نیروی انسانی خلاق و نوآور در آسیا و حتی بقیهی دنیا تبدیل شده.
این مدل برای کشورهایی مثل کشورهای حوزه خلیج فارس یک درس مهم سیاستی داشت. دوره استفاده از منابع نفتی دیگر تمام شده و فراز و فرودهای قیمت نفت و شوکهای نفتی باعث تلاطم در اقتصادهای نفتی میشود. این وسط کشورهایی که ظرفیتهای لازم را نداشتند تصمیمات کلیدی گرفتند و برای آن برنامهریزی و ساز و کارهای میانمدت و بلندمدت در نظر گرفتند. از چند سال گذشته عربستان با معرفی پروژه نئوم، امارات از چند سال قبلتر و قطر اخیراً تلاش کردند از ظرفیت سرمایههای انسانی سیال دنیا بیشتر استفاده کنند. اینکه به شکل درونزاد بخواهید همه بار توسعه فناوری و نوآوری را بیندازید روی دوش سرمایه انسانی داخل خیلی سخت است. اگر نداشته باشید باید دو دهه سرمایهگذاری کنید که خیلی زمانبر بوده و ممکن است سرمایه انسانی شما به آن کیفیت نرسند یا زمانی برسند که دیگر نتوانید آنها را نگه دارید. این کشورها خیلی سریع، با ثبات اقتصادی و آرامشی که ایجاد کردند و باز کردن حوزههای فناوری، سرمایه انسانی مورد نیاز را جذب کردند.
علاوه بر اینها در زمینه مقررات این حوزه چطور عمل کردند؟
میگوییم نیروی کار باید انعطاف داشته باشد، از آن طرف تقاضا هم باید انعطاف داشته باشد. یعنی فضای کسب و کار و فناوری ما باید بهروز و منعطف باشد. همچنین یک مفهوم دیگر به عنوان مقرراتزدایی و رفع کردن محدودیتها داریم. ما مدام در کشور محدودیت اضافه میکنیم. کشورهای حاشیه خلیج فارس تا حد ممکن به طرف انعطاف بازارهایشان، مقرراتزدایی، معرفی ویزاهای مختلف برای جذب دانشآموزان، دانشجویان و متخصصان رفتهاند. این قطعات پازل را وقتی در جای خود درست قرار میدهیم ارتباط تصویر جهانی مهاجرت با حوزههای اقتصادی نوآوری و فناوری روشنتر از همیشه میشود. آنها چند سالی است به شکل عملیاتی و جدی در زمینه اقتصاد دانشبنیان حرکت میکنند بدون اینکه سالشان را به این اسم نامگذاری کنند.
وضعیت ایران در زمینه جذب و نگهداشت استعدادها چگونه است؟
شاخص GTCI در مورد ظرفیت رقابتپذیری در زمینه جذب و نگهداشت استعدادهاست که ما از بین ۱۳۳ کشور، در زمینه جذب رتبه ۱۳۳ را داریم. یعنی وقتی دانشجوی بینالمللی هم بگیریم ظرفیتش را نداریم. دو سه سال است میگویم وارد فضای مهاجرت عام شدهایم و این بر اساس انواع شاخصهاست. کشورهای خلیج فارس دارند در شاخصهای جذب و نگهداشت خودشان را بهبود میدهند. اگر میبینید به طور کاریکاتوری و فیزیکی توسعه پیدا کردهایم به این دلیل است که مغزافزار یا نیروی انسانی به دلایل مختلف مغفول مانده. نگاه حاکم بر مراکز فناوری و نوآوری ما هنوز سلبی و صفر و یکی است. میگوییم هر که بخواهد بماند، هر که نمیخواهد برود.
در مقابل کشورهایی که فعالانه تلاش میکنند نیروی انسانی متخصص در فناوری را جذب کنند یا نیروهای ماهرشان را نگه دارند، در اینجا محدودیت و مقرراتزایی این نیروها را پس میزند. یک نمونه مهم آن اینترنت است که روز به روز محدودتر میشود. حتی استارتاپهایی که در این مدت شکل گرفته و رشد کردهاند به سمت از بین رفتن یا مهاجرت میروند. اگر این اکوسیستم از بین برود چطور میتواند دوباره شکل بگیرد؟
شاید چرخه عمر تکنولوژی کوتاه باشد و رسیدن به مرزهای دانش در بعضی از فناوریها مثل نانو راحت باشد و ما آن طول عمر و درسآموخته را به اشتباه بخواهیم به سرمایه انسانی هم بسط بدهیم. اما سرمایه انسانی که بتواند این ظرفیت را ایجاد کند که ما آن فناوری و نوآوری را کسب کنیم، به کار ببندیم و توسعه بدهیم اصلا سرمایه انسانی راحتی نیست. برای همین است که کشورها به این جمع بندی رسیدند که باید از کشورهای دیگر جذب کنند.
اگر هر فکر و ایدهای که از جنس سرمایه انسانی است از دست برود جایگزینی و کسب و پرورش آن خیلی سختتر است. شاید بتوانید دگمه بزنید که اینترنت از فردا قطع شود یا به حالت عادی برگردد ولی ذهنیت یا سرمایه انسانی آن حالت را ندارد و اگر ناامید شود نمیتواند با آن نگاه دگمهای به حالت قبل برگردد. ما الان در فضای ناامیدی هستیم. فقط سهم هزینهکرد دولت در بخش آموزش و بهداشت برای یک فرد ۲۳ ساله به عنوان یکی از سالهای اوج مهاجرت جوانها، حداقل ۴۵ هزار دلار است. این میزان حداقلی است. در سال ۲۰۱۹ تخمین این بود که فقط نزدیک به دو میلیارد دلار در زمینه هزینهکرد آموزش و سلامت بچههایی که دارند میروند از دست میدهیم.
ما چقدر در حوزه استارتاپی هزینه میکنیم که بخشی از سرمایه انسانیمان هم از دست برود. از همه مهمتر برای اینکه بتوانیم این فضای امیدواری و اکوسیستم مبتنی بر سرمایههای انسانی را شکل بدهیم باید این فرهنگ شکل بگیرد. در دوره قبل ده سال تلاش شد. شاید ۱۰-۱۵ سال باید تلاش کنیم که افراد به فضای استارتاپی امیدوار شوند و سرمایهگذاری خطرپذیر کنند. این روزها فضای کلی به سمت تعادل منفی مهاجرت رفته و برای همین است که اقشار مختلف مهاجرت میکنند. دیگر صرفاً با مهاجرتهای تحصیلی و نخبگانی یا پناهجویی روبرو نیستیم. بخشهای مختلف کسبوکار مهاجرت میکنند. هر روز انواع مهاجرتها در ورزشکارها، هنرمندها و صنعتگرها میبینید. مهمترین چاشنیهای انفجاری این حوزه هم اینترنت است که به فضای تنفس کسب و کار تفسیر میشود. مثل آلودگی هوا که همین الان امکان تنفس ما را مختل کرده، در اتمسفر کسب و کار ما هم ذرات خطرناک زیاد شده و گرد ناامیدی پاشیده است. میخواهند استارتاپها فقط در زیر یک سقفی بزرگ شوند، میگویند استارتاپهایی میخواهیم که در پلتفرمهای ملی کار کنند. این تناقض است.
در کنار اینها روی اقتصاد دانشبنیان هم تأکید میکنند.
سیاستگذاران سردرگماند. فلسفه اصلی گذر از اقتصاد منبع محور به دانشبنیان این نیست که ما هزاران مرکز نوآوری داشته باشیم. مراکز نوآوری بسترساز هستند که هزاران صاحب ایده و کسبوکارهایی که افراد دارند ایجاد میکنند در آنها پرورش پیدا کنند اما اگر آن نیروی انسانی نباشد اینها از معنا تهی خواهند شد. الان بیشتر پارکها و مراکز رشد و شتابدهندههایمان یا دارند خالی میشوند یا افرادی هستند که اصلا با فرهنگ این حوزه آشنا نیستند. در مهمترین دانشگاه کشور که الان هستیم به جای اینکه ۲۴-۷ باشد، اخیرا تصویب شده که دانشجوهای لیسانس از ساعت ۶ به بعد نیایند. روند به شکلی شده که ما آماده میکنیم و کشورهای دیگر استفاده میکنند. ممکن است بگوییم کشورهای فرصتطلب یا مسئولیتگریزی آدمهایی که رویشان هزینه شده. اما نه آنها فرصت طلبند و نه اینها مسئولیتگریز، در واقع ما نمیدانیم که چطور باید سرمایه انسانی را نگه داریم.
یکی از انواع مهاجرت که در سالنامه به آن اشاره کردهاید مهاجرت مجازی است. در مورد این نوع مهاجرت و اثراتش بیشتر توضیح میدهید؟
گسترش فناوری و نوآوری، هم تسهیل و سهولت و انعطاف میخواهد و هم این ویژگیها را ایجاد میکند. یعنی مفهوم فیزیکی و موقعیت جغرافیایی روز به روز رنگ میبازد. در دوره کرونا دیدیم به کمک پلتفرمهای ارتباطی و سیستمهای اقتصادی مالی مثل رمزارزها، انعطافپذیری و سیالیت نیروی انسانی بیشتر شد. در دوره ترامپ و بعد از تراول بن، شرکتهای نوآور امریکا این مسئله را مطرح کردند که موتور محرک ما نیروهای خلاقاند و کشورهای مسلمان هم این نیروها را دارند، باید فکری به حال ما کنید. نتیجه این شد که به طرف استخدام مجازی، دورکاری و تله ورکینگ رفتند. وقتی ظرفیت در حوزه تقاضا ایجاد شود عرضه هم خودش را با آن تطبیق میدهد. خیلی از کشورهای نوآور و فناور از ظرفیت ارزان کشورهای در حال توسعه مخصوصا در حوزهی High-Tech که گران هستند استفاده کردند.
این هشدار را الان میدهم که این روند شروع شده و ادامه خواهد داشت و فیلترینگ و محدود کردن فضای مجازی زنگ خطری برای آینده زیست بوم نوآوری و فناوری است. با محدود کردن فضای مجازی قدرت رقابتی کسبوکارهای ما در بازارهای کار آتی به مراتب محدودتر خواهد شد. نه فقط در حال حاضر بلکه در آینده هم آسیبپذیری کسبوکارهایمان بیشتر خواهد شد. چون ما ظرفیت بهکارگیری و بهرهمندی از نیروهای کار مجازی را یا بلد نیستیم یا توسعه نمیدهیم و این شکاف روز به روز بیشتر خواهد شد. این آینده کسب و کارهاست و ما باید به تابعیت مجازی و مسائلی مانند این فکر کنیم. متاسفانه ما داریم روز به روز از این قافله جهانی عقب میمانیم.
معمولاً میبینیم که در این موارد مقرراتزایی میکنند مثل ماجرایی که برای افزایش هزینه آزادسازی مدرک اتفاق افتاده است.
محدودکردن و مقرراتزایی راه حل بیفایدهای است در مهاجرت. ماجرای افزایش هزینه آزادسازی مدرک سیگنالی است برای مقرراتزایی و فیلترینگ و قطعاً آسیب جدی به کسبوکارها وارد میکند و تشدیدکننده مهاجرت خواهد بود. در دنیای امروز که ثانیهها تاثیرگذار هستند یک ثانیه قطع ارتباط اینترنتی، میلیونها و حتی میلیاردها دلار ضرر برای یک اقتصاد ایجاد میکند. شاخصهای اقتصاد دانشبنیان فقط ایجاد چهارتا خانه نوآوری و سرای نوآوری و شتابدهنده نیست.
یکی دیگر از بخشهای سالنامه تأثیر تغییرات اقلیمی بر مهاجرت است. در شرایطی که به نظر میرسد کشور از نظر زیست محیطی، زیستناپذیر میشود آیا ممکن است به سمت مهاجرتهای خارجی بر اساس تغییرات اقلیمی برویم؟ نقش فناوری در این زمینه چیست؟
ما در زیست بوم اکولوژیک و محیط زیستی و فیزیکی دچار مشکل هستیم. یکی از عقبافتادگیها در حوزه کشاورزی است. در این زمینه از نظر ضریب نفوذ نوآوری و فناوری یا توسعه کسبوکار بهروز عقب افتادیم. هم در استفاده از منابع آبی یا منابع خاکی و هم در آلودگی هوا. شاخص تابآوری محیط زیستیمان دارد پایین میآید، در جایی که هوا برای تنفس نباشد یا آب برای آشامیدن نباشد دیگر اصلا جایی برای زیست نیست که حالا زیست بوم نوآوری و فناوری ایجاد کنیم.
دو تا خطر هست، اولاً یادمان باشد خطر تغییرات اقلیمی و خشکسالی در سرزمین ایران خیلی نزدیکتر از همیشه است و این کلاً حیات و دوام نیروی انسانی را چه نوآور و چه غیرنوآور در کشور به خطر خواهد انداخت. حالا برای آگاهی از این خطر باید چه کنیم؟ باید بهینهتر و کاراتر از همیشه در این حوزه عمل کنیم. چند دهه است که کشورهای اروپایی به طرح تکنولوژیهای سبز و دوستدار محیط زیست رسیدهاند که ما هنوز به آن حوزه ورود نکردهایم. جهتگیریمان باید به آن سمت برود. دسترسی به فناوری باعث میشود که آدمها از محدودیت فیزیک و جغرافیا خارج شوند. یعنی اگر به اینترنت پرسرعت دسترسی داشته باشی دیگر مهم نیست که در کجا زندگی میکنی و این باعث توزیع یکنواخت نیروی انسانی در داخل کشور و حتی در نقاط مختلف دنیا میشود. چون توازن محیط زیستیمان هم بهم خورده باید نگران این باشیم که ظرفیت به کار گیری نیروی انسانی در مناطق حاشیه یا خارج از مرکز روز به روز کمتر میشود. این حاشیهنشینی، افزونی جمعیت و مصرف بیشتر را به دنبال دارد. در حاشیه شهرها هم مشکل توزیع و تولید انرژی و داشتن هوای پاک پیش میآید. نکته بعدی این است که برای نیروی کار فناور و نوآور موضوع محیط زیست و شرایط مساعد آب و هوایی یکی از فاکتورهای ماندگاری یا انتخاب مقصد است.