الینور مارکام، دختر جوانی که در تابوت زنده شد
ماجرا زنده شدن مردگان، ماجرای همیشه جذابی است که پیش از این چند موردش را در بخش گوناگون پلاس وی برایتان روایت کرده ایم و حالا در ادامه همان مطالب، از دختری خواهیم گفت که 2 روز پساز تایید مرگش توسط پزشک، داخل تابوت زنده شد.
یکی از رایج ترین ترس ها، مرگ و حتی به طور مشخص تر، زنده به گور شدن است. کابوس غیرقابل تصور بیدار شدن در یک تابوت تاریک و یا تابوتی مدفون شدن در زیر زمین برای اکثر افراد وحشتناک است اما این اتفاق برای دختر جوان قصه ما به بهترین شکل ممکن ختم بخیر شد.
این دختر جوان آمریکایی فقط 22 سال سن داشت و مرگ او برای خانواده اش بسیار دشوار بود اما از قرار معلوم او یکی از خوش شانسهایی بود که به زندگی بازگشته و از تابوت زنده بیرون آمدند.
النور مارکهام چند روزی به دلیل بیماری قلبی تحت مراقبت بود تا اینکه در نهایت در تاریخ 8 جولای مرگ او توسط پزشک معالجش تایید شد. گواهی فوت بیمار جوان صادر شد و جسد او دو روز بعد برای مراسم خاکسپاری داخل تابوت قرار گرفت.
دفن او برای دهم جولای برنامه ریزی شده بود و پس از یک مراسم مشاهده، تابوت او بسته شد و آماده شد تا برای دفن به قبرستان تحویل داده شود. درست زمانیکه ماشین نعشکشی به قبرستان رسید، و افراد مسئول حمل تابوت، جسد دختر جوان را برداشتند همه چیز تغییر کرد. حاملان صداهای عجیبی از تابوت شنیدند برای همین یکی از آنها تابوت را رها کرده و با وحشت فریاد زد.
صداهای عجیب داخل تابوت باعث شد تا مراسم خاکسپاری متوقف شده و قفل تابوت را باز کنند. باور کردنی نبود، صورت سفید و رنگ پریده او به حاضرین در مراسم نگاه میکرد. اشک روی گونه هایش جاری شد در فریاد زد:"مرا زنده به گور میکردید!"
زن جوان به سرعت توسط پزشک مورد معاینه قرار گرفت و به دلیل وحشت وارده به او، بیهوش شد اما وقتی به خود آمد داستان تجربه خود را گفت و تعریف کرد که در حالی که بدنش برای دفن و قرار گرفتن داخل تابوت آماده می شد هوشیار بود اما توانایی صحبت کردن یا انجام هیچ حرکتی را نداشت.
دقایقی بعد در مسیر قبرستان، به طرز معجزه آسایی، او توانسته بود از تمام نیرویی که باقی مانده بود برای ضربه زدن به تابوت خود استفاده و توجه اطرافیانش را به خود جلب کند.
من از خدا قوت خواستم، و تلاش دیگری انجام دادم و به در تابوت ضربه زدم. ابتدا تصور میکردم که حاملان صدایم را نمیشنوند، اما وقتی احساس کردم یک سر تابوت ناگهان افتاد، فهمیدم که صدایم شنیده شده است.