اسم پسر با الف و اسم پسرانه که با الف شروع بشه
لیست کامل اسم پسر با الف فارسی و عربی و اسم پسر ایرانی و خارجی که با الف شروع می شود به همراه معنی تمام این اسامی که از بین زیباترین اسم پسر با الف کردی و اسم جدید پسر با ی ترکی و اسم مذهبی پسر با حرف الف انتخاب شده است را در این بخش از پلاس وی مشاهده خواهید کرد تا در انتخاب نام فرزندتان کار ساده تری داشته باشید.
لیست کامل اسم پسر با الف (ایرانی، عربی، ترکی، کردی، انگلیسی، فرانسوی و....)
ارمیا: نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل، بزرگ داشته شده
اهورا: بیهمتا، وجود مطلق و هستی بخش
ایلیا: الیاس، نام یکی از پیامبران بنیاسرائیل، خداوند خدای من است
ابوالفضل: نام برادر امام حسین (ع)، صاحب فضل و هنر
اورهان: پادشاه، حاکم سرزمین
ارسلان:مرد شجاع و دلیر همچون شیر درنده
الیاس: یکی از چهار نبی جاویدان، نام پیامبری از یهود و بنی اسرائیل
الوین: سرآمد وبزرگ خانواده و ایل
اقدم: قدیمی تر، پیش تر، مقدم تر
اکو: انعکاس، بوم
الاروس: در داستان بابلی این مرد بجای هوشنگ پیشدادی ایرانیان است
ارتاش: مرد و پهلوان
اراسپ: صاحب اسب تندرو
ارجان: مکان سکونت آریاها، نام قدیم بهبهان
افلاطون: اسم فیلسوف معروف یونان، شاگرد سقراط و معلم ارسطو
اوراز:بالا، قله، فراز
انوشیروان:جاوید، جاویدان، دارای روان جاوید
استوان: استوار، محکم، متین
افراسیاب: از شخصیتهای شاهنامه، نام پادشاه تورانی،به هراس اندازنده و ترسناک
افصح: فصیح،شیوا ترین
اقبال: بخت و خوشبختی، سعادت
اشراق:تابنده، درخشیدن، روشن شدن
ادب: معرفت و دانش، فضل
اردکام: آرزوی پاک و مقدس
اندرز: نصیحت
اوچار: آبشار
اسم پسر خاص و تک بین المللی با الف
ال ایستین : مورد علاقه و محبوب ایل و خانواده
اشکان: نام مؤسس سلسله اشکانیان، منسوب به اشک
ارشک : بزرگ مرد، پسر و جانشین اردشیر سوم، شاه سلسلهی هخامنشی، مؤسس خاندان اشکانی،
اوستا: اسم کتاب مقدس زرتشتیان
ایلمان:سمبل ایل
ایمان: اعتقاد و باور، گرایش
ائلمان: سمبل کشور و ملت
ائلوین: سرآمد و بزرگ ایل و خاندان
اسوار: سوار
اسکندر: نام شاه مقدونی تسخیر کننده ایران،به معنی یاوری کننده مرد
ارسطو: حکیم و فیلسوف مشهور یونانی
اورند:از شخصیتهای شاهنامه، تخت پادشاهی، شکوه و جلال
ارجاسب: صاحب اسب با ارزش
ایزدداد: عطا و بخشش خداوندگار، بخشش و عطای خدا
ایزدیار: آن که خداوند یار و یاور اوست
ارهام: باران نرم باریدن آسمان
ازال: گاو آهن
اژدر: ماربزرگ افسانه ای
اسپاتنا: نام قدیم اصفهان
اسپیتمان: خاندان سفید، نژاد سفید
اسپیتمن: از سرداران داریوش هخامنشی
اشو: مقدس
اشوان: اسم هندی یک ستاره
افریدون: از شخصیتهای شاهنامه، فریدون
ارسام: نام پسر داریوش پادشاه هخامنشی، آرشام
البرز:نام پهلوانی افسانهای، کوه بلند و بزرگ، نام رشته کوهی در شمال ایران
ادریس:نام یکی از پیامبران خدا، درس خوانده
اویس: از یاران پیامبر و نام یکی از عارفان و پارسایان
الوند: نام کوهی در جنوب همدان،اروند، دارای تندی و تیزی
اسامه: دلیر و شجاع مانند شیر بیشه
ایهاب: عطیه، بخشش
ایلحان: خان و بزرگ ایل
ارشا: چالاک و گریز پا، دلیرمرد
افران: خلق شدن
اردلان: جای و مکان مقدس، درستی، راستی و پارسایی
ارس: نام رودی در مرز شمالی ایران
اروند: فر و شکوه، تند، تیز، چالاک، دلیر
ابوبکر:پدر عایشه همسر پیامبر (ص) و نام خلیفه اول و جانشین پیامبر (ص)
احسان: بخشش، نیکویی
امید:آرزو، انتظار
ارشان: نام پسر اردشیر دوم، آرشان، دلیر، دلاور
ایلیار:همدم و مونس ایل و طایفه
اسحاق: نام پسر حضرت ابراهیم (ع) و ساره، از جمله پیامبران بنی اسرائیل
اسماعیل: پسر ابراهیم نبی (ع) و هاجر، شنونده و اطاعت کننده امر خدا، پیامبر بنی اسرائیل
الیاسین: الیاس
ایلیان: ایلیا
امجد: بزرگوارتر، با شرف تر
امیر: پادشاه، سردار
اسم پسر کمیاب با الف
اردیان: مقدس
ارشام: نیرو، قدرت
احمد: نام پیامبر اسلام (ص)، بسیار ستودهتر، پسندیدهتر
ایلکین:اولین، نخستین
ایلهان: امپراتور، حاکم
امین: از القاب پیامبر اسلام (ص) و لقب جبرئیل، امانتدار، معتمد، درستکار
اسلام: گردن نهادن، تسلیم شدن، فرمان بردن
احتشام: شکوه و شوکت داشتن
ادیم: چرم
ایشا: سبز شدن گیاه، روئیدن گیاه
اروین: امتحان،تجربه
افشین:از القاب تمامی پادشاهان اسروشنه
الیار: دوست و رفیق ایل
ایلشن:منسوب به الشن، شادی بخش ایل، رهبر
الیاد: یاد ایل
ایلماز: پایدار، جاویدان، ماندگار
ایرمان: مهمان
ارکان: بزرگان، کارگزاران و کارگردانان حکومت،مبناها، پایهها
ادیب: سخن شناس، با ادب، با فرهنگ، زیرک
ارسن:مجمع، مجلس، بزم، انجمن
اردوان: اسم چند تن از شاهان سلسه اشکانی،نگهبان درستکاران، نگهدارندهی خشم
الیان: در داستان سمک عیارنام یکی از پهلوانان خورشید شاه
ابرسام: اسم وزیر اردشیر بابکان
ارسان: پهلوان مشهور، همسر نرسی پادشاه ساسانی
اسفندیار: آفریده خرد پاک، اسپندیار
اوختای: همانند تیر، همتای پیکان
اصلان: دلیر و شجاع مثل شیر بیشه
اکتای: نامدار، مشهور، بزرگ زاده، بزرگ منش
ایلیاز: سالی که سراسر بهار است
الشن: شادی بخش ایل، مایه شادی طایفه، حاکم، رهبر
ایلقار: عهد و پیمان
انوشروان: انوشیروان، دارای روان جاوید
اوریا: از فرماندهان سپاه یهودی در زمان داوود (ع)، شعله خداوند
ابراهیم: پدر مهربان، نام یکی از پیامبران الهی، نام چهاردهمین سوره قرآن مجید
اسرافیل: درخشیدن مانند آتش
صد اسم برتر پسر با الف
اورامان: نام منطقه ای کوهستانی در کردستان
اندیش: اندیشه، اندیشمند
امیدوار: متوقع، منتظر، ارزومند
ایزدمهر: دارای مهر و محبت ایزدی
اعلی: از نامهای خداوند، نام سوره هشتاد و هفتم قرآن مجید، برتر، برگزیده
ادوین: دوست و رفیق
ادیان: کنایه از مرد درشت هیکل و قوی، مرکب تندرو و فربه
اردن: رودخانه ای نزدیک بدمشق
ارشاد: راهنمایی، هدایت
ارشاسب: از نامهای ایران باستان، دارنده اسبهای نر
ارشاما: پدر بزرگ داریوش یکم، پدر ویشتاسپ
ارشمیدس: ریاضیدان و دانشمند یونانی
اهرن: از شخصیتهای شاهنامه
ارمایل: نجیب زاده و اشراف زاده پارسی
ارمس: هرمس، ادریس پیغمبر
اوشهنگ: پسر سیامک پادشاه پیشدادی ایران، هوشنگ
اولاد: از شخصیتهای شاهنامه
اهورامزد: نام روز اول از هر ماه شمسی در ایران قدیم، هرمز
ایبک: ماه بزرگ
ایرانیار: یار ایران
اهوراداد: خداداد یا آفریده خدا
ایزدبد: نام یکی از سرداران زمان هخامنشی
ایلپیا: مردایل
ایلدرم: رعد و برق، تندر، آذرخش
ایلگار: خداوندگار، قدرتمند
انشان: دارنده فر آسمانی
الچین: ایلچین، برگزیده ایل
اسفند:پاک، مقدس، ماه دوازدهم سال شمسی
اردا:نام موبدی در زمان اردشیر بابکان پادشاه ساسانی
ارداک:درستی و پاکی
ارغند: خشمگین و غضبناک
پرطرفدارترین اسم پسر در ثبت احوال
ابستا: اوستا
اشتاد: راستی و درستی
اظهر: آشکارترین
انور:تابناک تر، روشن تر، درخشان تر
ادهم: تیره گون، آثار نو، قید و بند، سیاه
اردشیر: دارای حکومت مقدس، شهریاری و پادشاهی مقدس
اوراش:یاری شده
ابوریحان: اسم ریاضیدان و فیلسوف ایرانی در قرن چهارم و پنجم
اندیان: نام یکی از شخصیتهای شاهنامه
ایلکان: بزرگ و فرمانده ایل
ایلدنیز: پادشاه دریا
ارشن: اسب نر
اکدش: معشوق، محبوب
اکلیا: اسم پسری در شعر نیما یوشیج
ایوب: نام یکی از پیامبران بنی اسرائیل، بازگشت به سوی خدا
اکوان: مخلوقات
ایقان: ایمان و یقین
امان: حفاظت، زنهار، آرامش، عنایت، نترس شدن، ایمنی
احد: یکی از نامهای خداوند، یگانه، یکتا
انصاریاران پیامبر اسلام (ص)، یاران، یاری دهندگان
ادیب الدین: سخن دان
اسعدالدین: خوشبخت در دین
ابوالفتح: پدر فتح
البتگین: نام جد محمود پادشاه غزنوی
الدنیز: اقیانوس
الکوس: نام یکی از شخصیتهای شاهنامه
النور: نور ایل
انتظار: امید، نگرانی، چشم به راه بودن
اندمان: از شخصیتهای شاهنامه
انوشتکین: پهلوان جاودانی، از نامهای تاریخی
اندریمان: از شخصیتهای شاهنامه
اورداد: اهورداد، خداداد
اورمزد: از اسمهای خداوند در آیین زرتشت، هرمز
اورمزدیار: خدایار
ارسوی:دارای ایل و تبار قوی
ایلوش:طایفه دار و اهل خانواده
اونای: مشهور و بلند آوازه
اخشید: نام پادشاه سمرقند
ارد: اسم دو تن از شاهان اشکانی
ارسامن: فرمانده ایرانی یکی از جناح های سپاه در جنگ داریوش با اسکندر
اسپندیار: اسفندیار
اسپنداد: مقدس آفریده یا آفریدهی پاک
ارمزد: خداوند در زبان اوستایی
اسم پسر سنگین و شیک
ایلشاد: ایل و طایفه شاد
ارشد:دارای درجه و مقامی بالاتر از دیگران؛ بزرگ تر
ارفع: رفیع تر، بلندتر
اریس: زیرک، هوشیار
ایلیاد: به یاد ایل، نام منظومه معروف هومر
ارکین: آزاد، مستقل
اتابک: حاکم محلی، پادشاه، پدربزرگ، در دورۀ قاجار وزیر بزرگ
افشار: معاون و شریک
امیرآرمن: امیر آریایی منش
اللهیار: آن که خداوند یار ویاور اوست
اعتصام: متوسل گردیدن، پناهنده شدن
اراسب: از بزرگان ماد
انیم: انام، خلق، آفریدگان
اوخان: پژواک
ایرتا: راستی و درستی
اوان: خداوند خوب و بخشنده
اردین: راستین
اوحد: یگانه، بی همتا
ایمن: آسوده خاطر، در امان، محفوظ
ابوتراب: از کنیههای حضرت علی(ع) امام اول شیعیان، پدرِ خاک
امیدعلی: امید داشتن به لطف علی ( امام علی )
اورمان: جنگل
امیدبخش: امیدوار کننده، امید بخشنده
ایزدراد: آنکه صفات جوانمردی، آزادگی را از خدا گرفته است
ایزدبخش: بخشیده شده از سوی خدا
انوش: جاویدان، بیمرگ
اباصلت: کنیه خادم حضرت علی بن موسی الرضا
احور: سیاه چشم مانند آهو
ارغش: تجار سیار یا تاجر
ارغون: نوعی ساز، مخفف ارغنون
اسم پسر جدید و امروزی با حرف الف
ارفش: نام یکی از پهلوانان گرشاسب نامه
ارماسب: دارنده اسب آرام، نام یکی از سرداران هخامنشی
ارمانک:از شخصیتهای شاهنامه
ارناک: رزمجو
ارواد: نیرومند
اریاسب: اسم یکی از سرداران کوروش پادشاه هخامنشی
ازدر: طاهر و پاکیزه، تمیز و مرتب
اسپندیاد: از شخصیتهای شاهنامه، اسفندیار، آفریده مقدس
اسپیتامن: نام سردار ایرانی که سلوکوس دختر او را به همسری گرفت.
استرا: ستاره در گویش سمنانی
اسحق: نام پسر ابراهیم (ع) و ساره،اسحاق، خندان
اسفار: سوار، سپیدی های روز، مسافرت ها
اشرس: نام یکی از صحابه پیامبر (ص)، مرد دلاور، دلیر
اشکش: از شخصیتهای شاهنامه
اشیر: خوشحال، نام پسر یعقوب (ع)
اعجاز: معجزه
اغریرث: از شخصیتهای شاهنامه، صاحب گردونه پیش رونده
افتخارالدین: موجب افتخار دین
افرود: فرود، از شخصیتهای شاهنامه
اعتبار: آبرو، ارزش
ارجا: امیدوار کردن
اسعد: خوش ترین، مبارک ترین، سعید، نیک بخت
اسد: برج پنجم از برج های فلکی، ماه مرداد، شیر درنده
اردم:کار و هنر خوب
ارجمند: باارزش، گرامی
اشنا: گوهر گرانمایه، گوهر گران بها
اورخان: پسر و جانشین امیرعثمان اول
اوزان: نوازنده
اوکتای: نامدار، مشهور
اولجایتو: از فرمانروایان سلسله ایلخانان ایران
اونیک: مطیع خدا
ایدون: این گونه، همچنین
ابتهاش: ابتهاج
ابرارها: نام پسران، نام سوره ای در قرآن کریم
ابرش: اسب
ابوالحسین: پدر حسین، کنیه آهو
اپرنگ: نام پسر سام
اپرویز: پرویز، از شخصیتهای شاهنامه
اریار: یار جوانمرد
ابو: پدر
ابوالعباس: پدر عباس، کنیه شیر
ارسای: جوانمرد
ایلرای: اراده خداوند
اشکبوس: فرزند پهلوان
اسلم: بیگزندتر، نام ساربان پیامبر اسلام (ص)، سالمتر، درستتر
اوژن:از بین برنده دشمن، به زمین افکننده
امیران: منسوب به امیر، فرمانروا
ابوذر: صحابه نامدار پیامبر اسلام (ص) و از یاران امام علی (ع)، ابوذر غفاری
امین الدین: امانت دار دین
امرالله: فرمان خداوند، از واژه های قرآنی
احنف: دارای پایداری در دین
احرار: آزادگان
اسم پسرانه مذهبی و قرآنی با الف
احسان الله: نیکی و بخشش خداوند
افخم: ارجمند، بزرگ قدر
ارشاک: ارشک، مرد بزرگ، نام موسس سلسله اشکانی
اورامن: نوعی از خوانندگی و گویندگی پارسیان
اورنگ: تخت پادشاهی، فر و شکوه
ایرج: خوبروی و نیکو سیما مانند آفتاب
ارژنگ: نام کتاب مانی دارای نقش و نگار
ایماز: بی رنج و غصه
اتبک: از القاب وزیران در دوره قاجار
اترک: نام یک رود
اثیر: شریف، کریم
اخشاد: نام پادشاه فرغانه
ادوای: یکتا
اران: شادی و نشاط
ارباب: پادشاه کارفرما رئیس
ارباد: اسم یکی از سرداران داریوش سوم پادشاه هخامنشی
اربیل: بسیار خوب
ارتافرین: نام برادر داریوش پادشاه هخامنشی
ارتگین: همسر دلاور
ارتنگ: ارژنگ کتاب مصور مانی
ارباس: اسم یکی از سپاهیان مادی اردشیر دوم پادشاه هخامنشی
ارجاسپ: از شخصیتهای شاهنامه، دارنده اسب با ارزش
اردشام: برادر تیگران اول از سلسله اشکانیان ارمنستان، ارشام، پسر ارتاسس دوم
ارژن: نام یکی از شخصیتهای شاهنامه
ارسمان: نام پهلوانی در کتاب سیرت جلال الدین
ارسیا: زلال و شفاف مانند اشک چشم
ارشز: نام سردار اشکانی
ارشکان: لقب چند تن از پادشاهان اشکانی
ارشیز: ارشز، نام سردار اشکانی
ارغان: نام حاجب سلطان محمود غزنوی
ارسل: جمع رَسول
ایراث: میراث
ارشویر: نام یکی از پادشاهان اشکانی
اویان: بیدارشو
اسم های برتر پسر ایرانی با الف
ایلتای: همتای ایل
ایزدگشسب:خدا پرست
ارتافرن: برادر صلبی داریوش بزرگ
ارغوا: نام جد ابراهیم خلیل (ع)
ارسیما: نماینده داریوش سوم پادشاه هخامنشی برای گفتگو با اسکندر
استانس: پسر داریوش دوم
التفات:لطف و مهربانی، توجه، نگرش
ارحام: اقوام، بستگان، نزدیکان
ازهر: روشن، درخشان
اعتماد:تکیه کردن، پشت گرمی
افضل الدین:برترین در دین
اعلا: سورهی هشتاد و هفتم از قرآن کریم، برتر، بالاتر، بلندتر، نامی از نامهای خدا
اجلال:گرامی داشتن،بزرگ و محترم داشتن
اکبر: اسم فرزند بزرگ امام حسین (ع)،بزرگتر
امین محمد:شخص مورد اطمینان.
ابرار: نیکوکاران، نیکان
امیرالدین: پادشاه دین
اصغر: کوچک تر، خردتر
ابوطالب: نام پدر علی (ع) و عموی پیامبر (ص)
ایزدوند: ایزدی، منسوب به ایزد
اباذر: ابوذر، نام صحابه پیامبر
نام های ترکیبی پسرانه با الف
امیراقبال: متشکل از دو اسم امیر و اقبال به معنای فرمانروا و خوشبختی
امین علی: متشکل از دو اسم امین و علی به معنای امانتدار و بلندقدر
ابراهیم طاها: متشکل از دو اسم ابراهیم و طاها به معنای پدر مهربان و نام پیامبر
ابوالحسن: متشکل از دو اسم ابو و قاسم به معنای پدر حسن، کنیه ی حضرت امیرالمؤمنین (ع) و چهار تن از امامان شیعه
ابوالقاسم: متشکل از دو اسم ابو و قاسم به معنای پدر و قسمت کننده
امیرکیهان: متشکل از دو اسم امیر و کیهان به معنای فرمانروا و جهان
امیریدالله: متشکل از دو اسم امیر و یدالله به معنای فرمانروا و دست خدا
امیرسراج: متشکل از دو اسم امیر و سراج به معنای فرمانروا و روشنایی
امیرمردان: متشکل از دو اسم امیر و مردان به معنای پادشاه دلیر و شجاع
امیرعلا: متشکل از دو اسم امیر و علا به معنای فرمانروا و رفعت
امیدحسین: متشکل از دو اسم امید و حسین به معنای آرزو و نیکو
امید محمد:متشکل از دو اسم امید و محمد به معنای آرزو و ستوده
امیدمهدی: متشکل از دو اسم امید و مهدی به معنای آرزو و هدایت شده
امیراحتشام: متشکل از دو اسم امیر و احتشام به معنای فرمانروا و شکوه
امیررادین: متشکل از دو اسم امیر و رادین به معنای فرمانروا و آزاده
امیرارشان: متشکل از دو اسم امیر و ارشان به معنای فرمانروا و دلیر
امیراشکان: متشکل از دو اسم امیر و اشکان به معنای فرمانروا و پهلوان
اسم ترکیبی پسر با امیر؛ اسم پسر خاص و تک
امیرافشین: متشکل از دو اسم امیر و افشین به معنای فرمانروا و لقب تمامی پادشاهان اسروشنه
امیرآراد: متشکل از دو اسم امیر و آراد به معنای فرمانروا و بخشنده
امیرآرش: متشکل از دو اسم امیر و آرش به معنای فرمانروا و درخشنده
امیرآرمین: متشکل از دو اسم امیر و آرمین به معنای فرمانروا و دلیر
امیرآریا: متشکل از دو اسم امیر و آریا به معنای فرمانروا و نجیب
امیرآریان: متشکل از دو اسم امیر و آریان به معنای فرمانروا و آزاده
امیرآیین: متشکل از دو اسم امیر و آیین به معنای فرمانروا و روش
امیربهراد: متشکل از دو اسم امیر و بهراد به معنای فرمانروا و جوانمرد نیکو
امیربابک: متشکل از دو اسم امیر و بابک به معنای فرمانروا و استوار
امیرباربد: متشکل از دو اسم امیر و باربد به معنای فرمانروا و منزلت
امیربهرام:متشکل از دو اسم امیر و بهرام به معنای فرمانروا و پیروزمند
امیرپرهام: متشکل از دو اسم امیر و پرهام به معنای فرمانروا و فرشته خوبی
امیرپدرام: متشکل از دو اسم امیر و پدرام به معنای فرمانروا و آراسته
امیرپویان: متشکل از دو اسم امیر و پویان به معنای فرمانروا و شتابان
امیرفضل الله:متشکل از دو اسم امیر و فضلالله به معنای فرمانروا و بخشش خدا
امیریاسین: متشکل از دو اسم امیر و یاسین به معنای فرمانده و از اسامی حضرت رسول (ص)
احمدصادق: متشکل از دو اسم احمد و صادق به معنای پسندیده تر و راستگو
احمدطاها: متشکل از دو اسم احمد و طاها به معنای پسندیده تر و نام پیامبر اسلام
امیر اسحاق: متشکل از دو اسم امیر و اسحاق به معنای فرمانروا و خندان
امیرهمت: متشکل از دو اسم امیر و همت به معنای فرمانروا و اراده
امیررشید: متشکل از دو اسم امیر و رشید به معنای فرمانروا و شجاع
امیروفا: متشکل از دو اسم امیر و وفا به معنای فرمانروا و به جا آوردن عهد
امین پارسا: متشکل از دو اسم امین و پارسا به معنای امانتدار و پاکدامن
امیراردوان: متشکل از دو اسم امیر و اردوان به معنای فرمانروا و نگهبان درستکاران
امیربهتاش: متشکل از دو اسم امیر و بهتاش به معنای فرمانروا و شریک خوب
امیرخشایار: متشکل از دو اسم امیر و خشایار به معنای فرمانروا و دلیر
امیردانش: متشکل از دو اسم امیر و دانش به معنای فرمانروا و اندیشه
امیرراد: متشکل از دو اسم امیر و راد به معنای فرمانروا و جوانمرد
امیرفربد: متشکل از دو اسم امیر و فربد به معنای فرمانروا و شکوهمند
امیرکوشان: متشکل از دو اسم امیر و کوشان به معنای فرمانروا و کوشا
امیرکیوان: متشکل از دو اسم امیر و کیوان به معنای فرمانروا و پادشاه گیتی
امیرکوروش: متشکل از دو اسم امیر و کوروش به معنای فرمانروا و خورشید
امیرکیانوش: متشکل از دو اسم امیر و کیانوش به معنای فرمانروا و بزرگ جاودان
امیررسا: متشکل از دو اسم امیر و رسا به معنای فرمانروا و بلیغ
امیرساسان: متشکل از دو اسم امیر و ساسان به معنای فرمانروا و خلوت نشین
امیرسیاوش: متشکل از دو اسم امیر و سیاوش به معنای فرمانروا و دارنده اسب نر سیاه
امیرشهریار: متشکل از دو اسم امیر و شهریار به معنای فرمانروا و بزرگ شهر
اسم پسر دوقلو با حرف الف
امیر داوود: متشکل از دو اسم امیر و داوود به معنای پادشاه و محبوب
امیر هانی: متشکل از دو اسم امیر و هانی به معنای پادشاه و مسرور
احمدهادی:متشکل از دو اسم احمد و هادی به معنای پسندیده تر و راهنما
امیرحشمت: متشکل از دو اسم امیر و حشمت به معنای فرمانروا و بزرگی
امیرحمزه: متشکل از دو اسم امیر و حمزه به معنای پادشاه و شیر بیشه
امیرستار: متشکل از دو اسم امیر و ستار به معنای فرمانروا و پوشنده
امیرسهیل: متشکل از دو اسم امیر و سهیل به معنای فرمانروا و نام یک ستاره
امیرفخر: متشکل از دو اسم امیر و فخر به معنای فرمانروا و نازیدن
امیرمجید: متشکل از دو اسم امیر و مجید به معنای فرمانروا و بزرگوار
امیرمحتشم: متشکل از دو اسم امیر و محتشم به معنای فرمانروا و دارای حشمت
امیرمختار: متشکل از دو اسم امیر و مختار به معنای فرمانده و صاحب اختیار
امیرمرتضی:متشکل از دو اسم امیر و مرتضی به معنای فرمانروا و برگزیده
امیراسعد: متشکل از دو اسم امیر و اسعد به معنای فرمانروا و نیک بخت
امین سالار: متشکل از دو اسم امین و سالار به معنای امانتدار و رهبر
امین صدرا:متشکل از دو اسم امین و صدرا به معنای امانتدار و بالابرنده
امین مهدی:متشکل از دو اسم امین و مهدی به معنای امانتدار و هدایت شده
امین سجاد: متشکل از دو اسم امین و سجاد به معنای امانتدار و بسیار سجده کننده
احمدیاسین: متشکل از دو اسم احمد و یاسین به معنای ستوده تر و نام سی و ششمین سوره قرآن مجید
امیرخسرو: متشکل از دو اسم امیر و خسرو به معنای فرمانروا و پادشاه
امیرسلیمان: متشکل از دو اسم امیر و سلیمان به معنای پادشاه و پر از سلامتی
امیرکاوه: متشکل از دو اسم امیر و کاوه به معنای فرمانروا و از شخصیت های شاهنامه
امیرمهدیار: متشکل از دو اسم امیر و مهدیار به معنای فرمانروا و محافظ
امیرحیدر: متشکل از دو اسم امیر و حیدر به معنای فرمانروا و شیربیشه
امیروهاب:متشکل از دو اسم امیر و وهاب به معنای فرمانروا و بسیار بخشنده
امیرمجتبی: متشکل از دو اسم امیر و مجتبی به معنای پادشاه و برگزیده
امین حسین: متشکل از دو اسم امین و حسین به معنای امانتدار و نیکو
امیرمحمود: متشکل از دو اسم امیر و محمود به معنای پادشاه و ستوده
امیرمسعود:متشکل از دو اسم امیر و مسعود به معنای پادشاه و نیکبخت
امیرمحسن: متشکل از دو اسم امیر و محسن به معنای فرمانروا و نیکوکار
امیرارشا:متشکل از دو اسم امیر و ارشا به معنای فرمانروا و دلیرمرد
امیرارشیا:متشکل از دو اسم امیر و ارشیا به معنای پادشاه و تخت و اورنگ پادشاهان
امیرهمایون: متشکل از دو اسم امیر و همایون به معنای فرمانروا و خجسته
امیرماهان: متشکل از دو اسم امیر و ماهان به معنای فرمانروا و زیبا
امیریزدان: متشکل از دو اسم امیر و یزدان به معنای فرمانروا و خداوند
امیرفرنام: متشکل از دو اسم امیر و فرنام به معنای فرمانروا و بالاترین نام
امیرعدنان: متشکل از دو اسم امیر و عدنان به معنای فرمانروا و نام یک از اجداد پیامبر اسلام
امیرحسام الدین:ترکیب دو اسم امیر و حسام الدین به معنای فرمانروا و شمشیر دین
اسم پسر با امیر جدید که با امیر علی بیاد
امیرعرشیا:متشکل از دو اسم امیر و عرشیا به معنای فرمانروا و ملکوتی
امیرعرفان: متشکل از دو اسم امیر و عرفان به معنای فرمانروا و معرفت
امیرعماد:متشکل از دو اسم امیر و عماد به معنای فرمانروا و تکیه گاه
امیرعابد:متشکل از دو اسم امیر و عابد به معنای فرمانروا و عبادت کننده
امیرعادل: متشکل از دو اسم امیر و عادل به معنای فرمانروا و دادگر
امیرعارف: متشکل از دو اسم امیر و عارف به معنای فرمانروا و دانا
امین عباس: متشکل از دو اسم امین و عباس به معنای امانتدار و شجاع
امیرصدرا: متشکل از دو اسم امیر و صدرا به معنای پادشاه و ارج دهنده
امیراردلان: متشکل از دو اسم امیر و اردلان به معنای پادشاه و درستی
امیر هوراد: متشکل از دو اسم امیر و هوراد به معنای فرمانروا و مرد نیک نام
امیرفرهام:متشکل از دو اسم امیر و فرهام به معنای فرمانروا و نیک اندیش
امین پاشا:متشکل از دو اسم امین و پاشا به معنای امانتدار و بزرگ
امیربهادر: متشکل از دو اسم امیر و بهادر به معنای فرمانروا و شجاع
احمدپاشا: متشکل از دو اسم احمد و پاشا به معنای پسندیده تر و بزرگ
امیربهنود: متشکل از دو اسم امیر و بهنود به معنای فرمانروا و پسر عزیز
امیرمهراس: متشکل از دو اسم امیر و مهراس به معنای فرمانروا و نام پدر الیاس پیغمبر (ع)
امیریعقوب: متشکل از دو اسم امیر و یعقوب به معنای فرمانروا و پدر حضرت یوسف
امین ابراهیم: متشکل از دو اسم امین و ابراهیم به معنای امانتدار و پدر مهربان
امیرایوب: متشکل از دو اسم امیر و ایوب به معنای فرمانروا و بازگشت به سوی خدا
امیرمیکائیل: متشکل از دو اسم امیر و میکائیل به معنای فرمانروا و نام یکی از فرشتگان
امیریحیی : متشکل از دو اسم امیر و یحیی به معنای فرمانروا و تعمید دهنده
امیرکارن: متشکل از دو اسم امیر و کارن به معنای فرمانروا و جنگجو
امیرکامیار:متشکل از ترکیب دو اسم امیر و کامیار به معنای فرمانروا و کامیاب
امیرکرار: متشکل از دو اسم امیر و کرار به معنای فرمانروا و حمله کننده
امیرمسلم: متشکل از دو اسم امیر و مسلم به معنای فرمانروا و پیرو دین اسلام
امیرمهرگان: متشکل از دو اسم امیر و مهرگان به معنای فرمانروا و مهربانی
امیرنظام:متشکل از دو اسم امیر و نظام به معنای فرمانروا و آراستگی
امیریارا: متشکل از دو اسم امیر و یارا به معنای فرمانروا و قدرت
اسدالله:متشکل از دو اسم اسد و الله به معنای شیر و خدا
امیرماکان: متشکل از دو اسم امیر و ماکان به معنای فرمانروا و شجاع
اسم مذهبی و قرآنی پسر با الف و امیر
امین طاها: متشکل از دو اسم امین و طاها به معنای امانتدار و نام پیامبر
امیراحسان: متشکل از دو اسم امیر و احسان به معنای فرمانروا و بخشش
امیرارشد: متشکل از دو اسم امیر و ارشد به معنای فرمانروا و بزرگتر
امیراحمد:متشکل از دو اسم امیر و احمد به معنای پادشاه و بسیار ستوده
امیرجواد:متشکل از دو اسم امیر و جواد به معنای پادشاه و بخشنده
امیرقادر:متشکل از دو اسم امیر و قادر به معنای فرمانروا و توانا
امیرسعید: متشکل از دو اسم امیر و سعید به معنای پادشاه و سعادتمند
امیرفواد: متشکل از دو اسم امیر و فواد به معنای فرمانروا و قلب
امیرمصطفی:متشکل از دو اسم امیر و مصطفی به معنای پادشاه و برگزیده
امیرطاهر: متشکل از دو اسم امیر و طاهر به معنای فرمانروا و پاک
امیرسرمد: متشکل از دو اسم امیر و سرمد به معنای فرمانروا و پایدار
امیرمظفر:متشکل از دو اسم امیر و مظفر به معنای فرمانروا و پیروزی
امیرصادق: متشکل از دو اسم امیر و صادق به معنای پادشاه و راستگو
امیرهاشم:متشکل از دو اسم امیر و هاشم به معنای فرمانروا و خردکننده
امیرمعز: متشکل از دو اسم امیر و معز به معنای فرمانروا و عزت دهنده
امیرمتین: متشکل از دو اسم امیر و متین به معنای فرمانروا و با وقار
امیرمنصور: متشکل از دو اسم امیر و منصور به معنای پادشاه و پیروز
امیرحسان: متشکل از دو اسم امیر و حسان به معنای فرمانروا و نیکروی
امیروحید:متشکل از دو اسم امیر و وحید به معنای فرمانروا و یگانه
امیرضیاءالدین: متشکل از دو اسم امیر و ضیاءالدین به معنای فرمانروا و نور دین
امیرعبدالله: متشکل از دو اسم امیر و عبدالله به معنای پادشاه و بنده خدا
امین احمد: متشکل از دو اسم امین و احمد به معنای امانتدار و بسیار ستوده تر
امیرصابر: متشکل از دو اسم امیر و صابر به معنای فرمانروا و شکیبا
امیرمهبد: متشکل از دو اسم امیر و مهبد به معنای فرمانروا و نگهدارنده ماه
امیرهومان:متشکل از دو اسم امیر و هومان به معنای فرمانروا و نیک اندیش
امیرافراز: متشکل از دو اسم امیر و افراز به معنای فرمانروا و افراشتن
امیربرنا: متشکل از دو اسم امیر و برنا به معنای فرمانروا و جوان
امیرفرداد:متشکل از دو اسم امیر و فرداد به معنای فرمانروا و مولود با شکوه
امیرفرهنگ: متشکل از دو اسم امیر و فرهنگ به معنای فرمانروا و آداب و رسوم
امیرآرتا: متشکل از دو اسم امیر و آرتا به معنای پادشاه و مقدس
امیرهومن: متشکل از دو اسم امیر و هومن به معنای فرمانروا و نیکاندیش
امیربهزاد:متشکل از دو اسم امیر و بهزاد به معنای پادشاه و نیک نژاد
امیرپویا: متشکل از دو اسم امیر و پویا به معنای فرمانروا و پوینده
امیرجاوید: متشکل از دو اسم امیر و جاوید به معنای فرمانروا و جاویدان
امیرسینا: متشکل از دو اسم امیر و سینا به معنای پادشاه و سوراخ کننده
امیرشایان: متشکل از دو اسم امیر و شایان به معنای پادشاه و شایسته
امیرمومن: متشکل از دو اسم امیر و مومن به معنای فرمانروا و مسلمان
امیرهاتف: متشکل از دو اسم امیر و هاتف به معنای فرمانروا و ندا دهنده
امیرحیان: متشکل از دو اسم امیر و حیان به معنای فرمانروا و زنده
امیرهدایت: متشکل از دو اسم امیر و هدایت به معنای فرمانروا و ارشاد
امیرذوالفقار: متشکل از دو اسم امیر و ذوالفقار به معنای فرمانروا و شمشیر امام علی
امیررحمت: متشکل از دو اسم امیر و رحمت به معنای فرمانروا و مهربانی
امیررسام:متشکل از دو اسم امیر و رسام به معنای فرمانروا و تصویرگر
امیررسول:متشکل از دو اسم امیر و رسول به معنای فرمانروا و پیغمیر
امیرشریف: متشکل از دو اسم امیر و شریف به معنای فرمانروا و ارجمند
امیرشکور: متشکل از دو اسم امیر و شکور به معنای فرمانروا و بسیار شکر کننده
امیرشمس الدین: متشکل از دو اسم امیر و شمسالدین به معنای فرمانروا و خورشید دین
اسم پسرانه شیک و سنگین با امیر و الف
امیرشهاب: متشکل از دو اسم امیر و شهاب به معنای فرمانروا و پاره ای از آتش
امیرصدرالدین: متشکل از دو اسم امیر و صدرالدین به معنای فرمانروا و پیشوای دین
امیرصیام: متشکل از دو اسم امیر و صیام به معنای فرمانروا و روزه
امیرطارق: متشکل از دو اسم امیر و طارق به معنای فرمانروا و ستاره صبح
امیرعظیم: متشکل از دو اسم امیر و عظیم به معنای فرمانروا و بزرگ
امیربردیا: متشکل از دو اسم امیر و بردیا به معنای پادشاه و برازنده
امیراسماعیل: متشکل از دو اسم امیر و اسماعیل به معنای فرمانروا و شنونده امر خدا
امیرتارخ:متشکل از دو اسم امیر و تارخ به معنای فرمانروا و نام پدر حضرت ابراهیم
امیرفراز: متشکل از دو اسم امیر و فراز به معنای فرمانروا و اوج
امیرآرشام: متشکل از دو اسم امیر و آرشام به معنای فرمانروا و نیرومند
امیرسامان: متشکل از دو اسم امیر و سامان به معنای پادشاه و ترتیب
امیرکنعان: متشکل از دو اسم امیر و کنعان به معنای فرمانروا و بردبار
امیرمحراب: متشکل از دو اسم امیر و محراب به معنای فرمانروا و عبادتگاه
امیرمرصاد: متشکل از دو اسم امیر و مرصاد به معنای فرمانروا و محل گذر
امیرمعین: متشکل از دو اسم امیر و معین به معنای فرمانروا و یاریگر
امیرمیعاد: متشکل از دو اسم امیر و میعاد به معنای فرمانروا و وعده
امیروصال: متشکل از دو اسم امیر و وصال به معنای فرمانروا و رسیدن به چیزی
امین رحمان: متشکل از دو اسم امین و رحمان به معنای امانتدار و مهربان
امین عطا: متشکل از دو اسم امین و عطا به معنای امانتدار و بخشش
امیرفرحان: متشکل از دو اسم امیر و فرحان به معنای فرمانروا و مسرور
امیرفیاض: متشکل از دو اسم امیر و فیاض به معنای فرمانروا و پربرکت
امیرقاسم:متشکل از دو اسم امیر و قاسم به معنای فرمانروا و قسمت کننده
امیرکاظم: متشکل از دو اسم امیر و کاظم به معنای فرمانروا و بردبار
احدرضا:متشکل از دو اسم احد و رضا به معنای یکتا و خشنود
امین الله: مورد اعتماد خداوند
امیراعلا: متشکل از دو اسم امیر و اعلا به معنای فرمانروا و برتر
امیراتابک: متشکل از دو اسم امیر و اتابک به معنای فرمانروا و پادشاه
امیراصلان:پادشاه چون شیر
امیریوسف: متشکل از دو اسم امیر و یوسف به معنای پادشاه و خواهد افزود
امیرابراهیم: متشکل از دو اسم امیر و ابراهیم به معنای فرمانروا و پدر مهربان
امیرکیان: متشکل از دو اسم امیر و کیان به معنای فرمانروا و پادشاهان
امیرمهراد: متشکل از دو اسم امیر و مهراد به معنای فرمانروا و جوانمرد بزرگ
امیرفرزام: متشکل از دو اسم امیر و فرزام به معنای فرمانروا و شایسته
امیرپارسا: متشکل از دو اسم امیر و پارسا به معنای فرمانروا و پرهیزکار
امیریل: امیر قوی و شجاع، امیر پهلوان
امیرفاضل: متشکل از دو اسم امیر و فاضل به معنای پادشاه و دارای فضیلت و برتری
امیرسبحان: متشکل از دو اسم امیر و سبحان به معنای پادشاه و پاک
احمدعلی: متشکل از دو اسم احمد و علی به معنای ستودهتر و بلندقدر
امیدرضا: متشکل از دو اسم امید و رضا به معنای انتظار و خشنود
امیرکیا: متشکل از دو اسم امیر و کیا به معنای پادشاه و سرور
امیرسالار: متشکل از دو اسم امیر و سالار به معنای فرمانروا و رهبر
امیرکسرا: متشکل از دو اسم امیر و کسرا به معنای فرمانروا و خسرو
امیرکوشا: متشکل از دو اسم امیر و کوشا به معنای فرمانروا و تلاشگر
امیررهام: متشکل از دو اسم امیر و رهام به معنای فرمانروا و پرنده شکست ناپذیر
امیرسپهر: متشکل از دو اسم امیر و سپهر به معنای پادشاه و آسمان
امیرارسام: متشکل از دو اسم امیر و ارسام به معنای فرمانروا و آرشام
امیربهمن:متشکل از دو اسم امیر و بهمن به معنای فرمانروا و نیک اندیش
امیرسجاد: متشکل از دو اسم امیر و سجاد به معنای فرمانروا و بسیار سجده کننده
امیراکبر: متشکل از دو اسم امیر و اکبر به معنای فرمانروا و بزرگتر
امیرباقر: متشکل از دو اسم امیر و باقر به معنای فرمانروا و بسیار دانا
امیرثامن: متشکل از دو اسم امیر و ثامن به معنای فرمانروا و هشتم
امیرجعفر: متشکل از دو اسم امیر و جعفر به معنای فرمانروا و رود
امیرحامی: متشکل از دو اسم امیر و حامی به معنای فرمانروا و پشتیبان
امیرحجت: متشکل از دو اسم امیر و حجت به معنای فرمانروا و پیشوا
امیرمشهود: متشکل از دو اسم امیر و مشهود به معنای فرمانروا و آشکار
امیرعلی : متشکل از دو اسم امیر و علی به معنای پادشاه و بلندقدر
امیرتوهان: متشکل از دو اسم امیر و توهان به معنای فرمانروا و خشم
امیرجهاد: متشکل از دو اسم امیر و جهاد به معنای فرمانروا و مبارزه
امیرحامد: متشکل از دو اسم امیر و حامد به معنای فرمانروا و ستایشگر
احمدحسن: متشکل از دو اسم احمد و حسن به معنای پسندیده تر و نیکو
احمدحسین:متشکل از دو اسم احمد و حسین به معنای پسندیده تر و نیکو
امیرناصر: متشکل از دو اسم امیر و ناصر به معنای فرمانروا و یاری کننده
امیرمهیار:متشکل از دو اسم امیر و مهیار به معنای فرمانروا و ماهیار
امیربهامین: متشکل از دو اسم امیر و بهامین به معنای فرمانروا و فصل بهار
امیرپوریا: متشکل از دو اسم امیر و پوریا به معنای فرمانروا و بسیار دارنده
امیرمهرداد:متشکل از دو اسم امیر و مهرداد به معنای فرمانروا و دادهی مهر
امیرنیما: متشکل از دو اسم امیر و نیما به معنای فرمانروا و نامور
امیرهوشنگ: متشکل از دو اسم امیر و هوشنگ به معنای فرمانروا و خردمند
امیرهوشیار:متشکل از دو اسم امیر و هوشیار به معنای فرمانروا و باهوش
امیرفرامرز: متشکل از دو اسم امیر و فرامرز به معنای فرمانروا و آمرزنده دشمن
امیرفرزین:متشکل از دو اسم امیر و فرزین به معنای فرمانروا و فروزان
امیرفرشاد: متشکل از دو اسم امیر و فرشاد به معنای فرمانروا و شادمان
امیردارا: متشکل از دو اسم امیر و دارا به معنای فرمانروا و ثروتمند
امیرسعدی: متشکل از دو اسم امیر و سعدی به معنای فرمانروا و فرخندگی
امیرسام: متشکل از دو اسم امیر و سام به معنای فرمانروا و آتش
امیرعباس: متشکل از دو اسم امیر و عباس به معنای پادشاه و شجاع
امیرحسین: متشکل از دو اسم امیر و حسین به معنای پادشاه و نیکو
امیرارسلان: متشکل از دو اسم امیر و ارسلان به معنای پادشاه شجاع و د?