شعر شاد و جذاب کودکانه عید قربان
عید قربان یکی از بزرگترین عیدهای ما مسلمانان است و روزی است که حضرت ابراهیم (ع) بر شیطان پیروز شد و از دستور خدا پیروی نمود. برای آشنایی کودکانتان با داستان زندگی پیامبران می توانید برای آنها قصه ها و شعرهای کودکانه و متناسب با سنشان بخوانید تا آنها بیشتر با قصص زندگی پیامبران آشنا شوند. در این بخش از پلاس وی به مناسبت فرا رسیدن عید بزرگ قربان، شعر کودکانه عید قربان را برای آشنایی بیشتر کودکان خوبمان با داستان عید قربان ارائه کرده ایم.
عید قربان عیدماست
خدای کعبه ای تو
معبود مکه ای تو
به گفته ی ابراهیم پیامبر
خالق یکتایی تو
عید قربان عیدماست
عید بزرگ اسلام
دست بزنیدبچه ها
عید بزرگ قربان
دلم میخواد که روزی
راهیه مکه باشم
بعد از طواف کعبه
حاجی مکه باشم
مدینه ی منور و مکه مکر
دو شهر حاجت هستند
صلی علی محمد
صلوات بر محمد
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
شیطونه اومد، تو کوه منا
پیغمبر ما، مشغول دعا
زودی اومدُ کنارش نشست
گفت که برگرد زود، خوابت یه حیله است
خوابی که دیدی ؛ کارِ شیطونه
این جور بدجنسی ، راهِ شیطونه
به پا ابراهیم ؛ نخوری گولش
اسماعیلُ هم، نکن قربونش
ابراهیم ما، مرد خدا بود
گوشش به حرفِ فرشته ها بود
با یه اشاره ، شیطون رو دور کرد
خواب و خیالُ بهش حروم کرد
شاعر:زیبا لطفی
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
گُفته خدا تو قرآن ------- در روزِ عیدِ قربان
هرکی که میره مکه ------- یادِش نِمیره اینکه
در این روزِ مبارک ------- بدونِ هیچگونه شک
با اعتقاد و با ذکر ------- گوسفندی رو کُنه ذبح
گوشتِش رو هم بِدن به ------- هر کی که مُستَمَندِه
میخوای بِدونی اینو ------- دلیلِ قُربونی رو؟
میگَم بَرات من الان ------- قِصه عیدِ قربان
یه روز خدای رحیم ------- گفتا که اِی ابراهیم
فرزندِ خود رو حالا ------- بِنْما سَر اَز تَن جدا
گُفتا به عشق و تسلیم ------- کُنم عمل به تصمیم
ولی به اِذنِ خدا ------- نَشُد سَر اَز تَن جدا
به جای ذِبحِ اولاد ------- گوسفندی رو فرستاد
بَراشون از آسِمون ------- خدایِ بَس مهربون
خدا میخواست که با این ------- آزمونِ سخت و سنگین
ابراهیم و امتحان ------- کُنه برای ایمان ...
که اما در نهایت ------- با عشق و با سعادت
پیروز و سربلند شد ------- الگویِ دینِ من شد...
شاعر :علیرضا قاسمی
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
پیامبر خوب ما ------ خلیل و دوست خدا
روزی به نام قربان ------ گوش داد به حرف یزدان
قربان شدش یوم الله ------ قدرش بدان عبدالله
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
لب هامان خندان است
چون عید قربان است
شاعر:مصطفی رحماندوست
_-_-_---♥️ ♥️ ♥️---_-_-_
یک گوسفند چاق و چله
بابابزرگم از ده آورد
داداش من مانند قرقی
زود آمد و بغل کرد
اول کمی پشم سرش را
با شانه ی خود،یک وری کرد
آن وقت با بوس و نوازش
یک کم برایش مادری کرد!
حرف پذیرایی که آمد
آماده کرد آب و علف را
مشتی کلم، یک دسته سبزی
حتی کمی نان و مربا
بابابزرگم گفت:به به
خیلی تو خوب و مهربانی
تحویل می گیری حسابی
هم دوستی، هم میزبانی
با این تبرک، چند روزی
تا عید قربان مهربان باش
خیلی ثواب و اجر دارد
پس خوش به حالت، فکر آن باش!