مصاحبه با محمد نادری بازیگر شمعدونی
محمد نادری که صدایش را با شخصیت ناصر پاپتی و با بازی مهدی فخیم زاده در نوروز امسال به خاطر دارید به هیچ وجه ناگهانی به نقش هوشنگ مظاهری نرسیده است. او دانش آموخته تئاتر است و پله های دنیای بازیگری را به نوبت طی کرده و سالها کار حرفه ای روی صحنه تئاتر و کسب تجربه های متفاوت او را امروز روی این صندلی نشانده است. محمد نادری مهمان ما شد تا از هوشنگ سریال شمعدونی بگوید از روز انتخاب، تست گریم، خواندن چند سکانس و شاید کمی قبل تر روزی که باور نمی کرد نقش اول یک سریال طنز 52 قسمتی شبکه سوم سیما به او برسد:
بعد از سریال سروش صحت مشغول کار جدیدی شدی؟
ـ سریال شمعدونی 20 دی ماه به پایان رسید. من سر کار کوچه مروارید رفتم آنجا هم صداپیشه بودم، هم نویسنده و حتی کارگردانی هنری هم انجام می دادم. آن کار از رسانه ها پخش شد.
با مهدی فخیم زاده کار کردی...
ـ بله، دوبله نقش ناصر پاپتی را به من دادند که انصافاً کار سختی بود. الان هم مشغول نگارش بخش هایی از سریال کوچه مروارید هستم.
کار نویسندگی را مشخصاً به شکل مستمر در برنامه داری؟
ـ بله، به غیر از کوچه مروارید، یکی دوتا تله فیلم کار کردم که یکی از آنها ساخته شد.
در کل از دنیای تئاتر آمدی؟
ـ بله، من سالها با خانم منیژه محامدی کار تئاتر کردم، آمادئوس، تبرئه شده، دوازده و کلی کار دیگر، قبل از آن هم که دوران دانشگاه بود و کلی کار دانشجویی داشتم. من لیسانس را از دانشگاه سوره گرفتم و فوق لیسانس را هم از تربیت مدرس و اصولاً کارم را با نمایش آغاز کردم.
از کار با مهدی فخیم زاده بگو، به نظرم دوبله یک تیپ ـ شخصیت اصلاً کار راحتی نبوده است؟
ـ به نظر من از بازیگری هم به مراتب سخت تر بود. شهرام کیور تدوینگر سریال شمعدانی با من تماس گرفت و گفت جریان این است. من صدای تو را شنیدم به نظرم برای این کار خوب هستی، رفتم و گفت چون آقای فخیم زاده خیلی حساس هستند حتماً تست صدا باید داشته باشیم. رفتم اتودی زدیم و من فهمیدم که پیش از من تعدادی از دوستان دیگرم برای تست صدا آمده اند، از جمله سیامک صفری و... من روی صدا واقعاً کار کردم تا بتوانم به حد معقولی برسم و آن صدا بتواند صورت آقای فخیم زاده را پر کند. من به آقای فخیم زاده گفتم این کار یکی از سخت ترین کارهای دنیا برای من بود چون اولاً پیش از این کار دوبله نکرده بودم، کار صدا پیشگی کرده بودم. از طرف دیگر صدای آقای فخیم زاده مشخصه هایی دارد که همه می شناسندو در واقع جنس صدای او طوری بود که برای این کار ابتدا خیلی می ترسیدم.
ولی خیلی ها اوایل حس می کردند خود فخیم زاده در حال صداسازی است و این نشان از آن دارد که کار تو در آمده؟
ـ بله خدا را شکر جواب داد. ضمن اینکه هم من و هم خود ایشان واکنش های خوبی گرفتیم. برای من یک تجربه جدید بود که شاید تا آخر عمر هم تکرار نشود. چون من اصلاً دوبلور نیستم.
و اولین حضور جدی ات در یک سریال تلویزیونی، با نقش یک و در کنار سروش صحت...
ـ من سر سریال کوچه مروارید بودم که آقای سالار زهی تهیه کننده و کارگردان سریال به من خبر دادند که سروش صحت بازیگر نقش اول کارش را پیدا نکرده است، ساعت دوازده شب بود، خندیدم گفتم بابا نقش اول را که همین جوری به من نمی دهند! (می خندد) گفت حالا تو برو ضرر ندارد. سکانس را آوردند و گفتند چون ما تا به حال هیچ بازی و کاری از تو ندیده ایم این سکانس را کار کنید. عذرخواهی کردند ولی من خواندم و نقش را بازی کردم. همانجا نسبتاً خوششان آمد، ولی من آمدم سرکارم و ادامه دادم چون وسط ضبط بودم.
ناامید بودی یا...
ـ آره جان تو! گفتم نمیشود! نقش اول یک سریال 52 قسمتی؟! بعد زنگ زدند گفتند بیا برای تست گریم، یکبار دیگر هم تست گریم شدم، مهراب و پیمان قاسمخانی هم بودند، یک سکانس دیگر بازی کردم و ظاهراً خیلی خوششان آمد، حداقل این چیزی بود که به نظرم رسید، گفتند حالا باید مدیران شبکه هم ببینند و نظر بدهند...
هفت خوان رستم...
ـ من گفتم احتمالاً همان جا کار من گیر می کند... (می خندد)
بالاخره نقش اول سریال هر شبی شبکه سه بود و ...
ـ بله، ولی دو روز بعد گفتند بیا برای تمرین و عقد قرارداد و از پس فردا هم ضبط شروع می شود. خیلی ناگهانی من به گروه پیوستم. در حالیکه بقیه افراد انتخاب شده بودند و تمرین های ابتدایی را انجام داده بودند.
هوشنگ مظاهری با چه ویژگی هایی تعریف شد، چند درصد آن از قصه بیرون آمد و چقدر سر صحنه در آمد؟ نکته مهم و حیاتی در مورد این نقش و بازی تو باید این باشد که چند سال از سن و سال خودت بالاتر را بازی می کنی؟
ـ علامت تعجب اصلی من در این سریال همین بود که ایفاگر کاراکتری خواهم بود که یک دختر دارد، یک پسر، خانم آتنه فقیه نصیری نقش همسرش را بازی خواهد کرد و...
تو تقریباً 36 سال داری؟
ـ بله 36 ساله ای که قرار است نقش یک مرد تقریباً 50 ساله را بازی کنم. ویدا جوان که نقش دختر مرا بازی می کند از لحاظ سنی 2 سال از من کوچکتر است. در واقع من صفر زندگی ام ازدواج کردم و ... (می خندد)
در مورد ویژگی های نقش که اصولاً کاریکاتور شکل دیده شده و در فضایی فانتزی قرار می گیرد، او یک مرد ساده دل است که دوست دارد به ایده آل برسد اما...
ـ دقیقاً یک مرد ساده که در خیلی از اوقات جوگیر می شود. خیلی علاقمند است که مشکلات را حل کند ولی معمولاً با حرکتی که انجام می دهد مشکل را بحرانی تر می کند. یک اصطلاح هم دارد با این عنوان که بسپار به من! و معمولاً هروقت این جمله را می گوید خرابکاری در راه است. خیلی علاقمند است که پدری مدرن و با فرزندانش همراه باشد. حرف و خواسته های آنها را بفهمد و پا به پای آنها پیش برود ولی باز هم آنچه باید اتفاق نمی افتد.
و همین خالق موقعیت های کمدی سریال خواهد بود؟
ـ دقیقاً
زوج تو در این سریال حسن معجونی است در نقش عطا...
ـ بله برادر زنش...
در واقع بگو مگوهای عطا و هوشنگ هم فاز دیگری از این موقعیت سازی است...
ـ بله همین طور است. در کل او کارمند ساده ای است که با اشتباهاتش ایجاد ماجرا می کند.
در کل کاراکتر شیرین طراحی شده است؟
ـ بله...
و این قرار است در اتفاقات رخ داده هم لحاظ شود؟
ـ بله...
فیلمنامه کامل که قاعدتاً نداشتید؟
ـ ما 10 قسمت از فیلمنامه را داشتیم. اما در ادامه و در طول تصویربرداری مابقی فیلمنامه به دست ما رسید. خود سروش صحت به همراه ایمان صفایی زحمت نگارش سریال را می کشیدند. واقعاً کار سختی داشتند، حتی روزهای آخر ما می نشستیم منتظر تا متن آماده شود.
از ابتدا این جنس بازی درشت و تا حدودی غلو شده مدنظر سروش صحت و شما بود یا اینکه سبک و سیاق نگارش و لحن دیالوگ ها شما را به سمت این بازی سوق داد؟ (اگر چه در بازی بازیگران دیگر مثل نگار عابدی هم بازی نزدیک به فانتزی محسوس است)
ـ نکته مهم این است که ما مراقب باشیم به سمت لوده بازی نرویم. تو خودت بهتر می دانی یکی از وجوهی که در آن موقعیت های کمیک ایجاد می شود رو در رو قرار گرفتن دو نقش متضاد، با خصوصیات متفاوت است.
عطا و هوشنگ...
ـ بله، از آن سو هم حضور حسن معجونی با آن جنس بازی کول، خونسرد، آرام، کم ری اکشن و... سروش صحت و ایمان صفایی مدنظرشان این بود که نقش نقطه مقابل حسن خلق بشود. در واقع هر چقدر او آرام و خونسرد است، هوشنگ خیلی اهل شو آف است، مدام در حال شعار دادن و سخنرانی کردن است، این ویژگی ها ایجاب می کرد که من نسبت به حسن بازی درشت تری به قول شما داشته باشم. در واقع بازی برجسته تری داشتم.
نمونه اش سوژه کنکور سارا که...
ـ ببین اون درشت نمایی و واکنش های درشت من در بازی باز هم ادامه خواهد داشت، ولی اوج آن در همان قسمت کنکور بود. رفتارهای او در قبولی و عدم قبولی سارا، اما هر چه جلوتر رفتیم یک مقدار این نگاه را کمرنگ تر کردیم.
در واقع قصه راه می افتد و عملاً تیپ ـ کاراکتر تعریف شده هوشنگ به دل ماجرا می افتد؟
ـ بله تقریباً، من با سروش راجع به نقش خیلی گپ و گفت داشتیم. در نهایت به جایی رسیدیم که یک مقدار آن اغراق کمتر می شود. اما در عین حال وجود خواهد داشت.
تو حس نکردی یک مقدار بازی ات به لحن و نوع بازی بهنام تشکر به خصوص در سریال ساختمان پزشکان نزدیک شده است؟ با گذشت این چند قسمت از کسی این ماجرا را نشنیدی؟
ـ شما هم شنیدی یا نظر خودت هم همین است.
این حس خود من پس از گذشت یکی دو قسمت بود ولی هر چه گذشت نظرات اطرافیانم هم به همین منوال بود؟
ـ چرا یک نفر دیگر هم این را به من گفت، ولی خود سروش هرگز چنین ذهنیتی نداشت.
شما بهنام را در سریال ساختمان پزشکان دیده بودی؟
ـ بله، هم اونجا دیده بودم و هم قرار بود سر یک تئاتر که تمرین هم کرده بودیم با هم همبازی باشیم که شرایط مهیا نشد و او مسافرتی برایش پیش آمد و رفت.
من جنس بازی بهنام را خوب می شناسم. باور کن وقتی در اینستاگرامم از زبان فردی خواندم بازی ام شبیه بهنام شده برایم تعجب برانگیز بود. جالب تر اینکه بدانی خیلی ها به من می گویند تو شبیه به امیر جعفری هستی! البته گریم در سریال شمعدونی خیلی روی صورت من تاثیرگذار است. آقای چگینی حتی می گفت کسی تو را بیرون ببیند نمی شناسد. چون گریم سن مرا بالاتر برده، جلوی موهایم خالی شده، آن زمان به شدت چاق شدم و گفتند چاقی ات را نگهدار برای این نقش مفید است. حتی می گفتند شکم را موقع بازی بیرون بده و... الان تو با یک 190 ولی ترکه ای و لاغر مواجه هستی! در کل می خواهم بگویم هیچ قصد و غرضی و هدفی برای شبیه شدن بازی من به بهنام تشکر وجود نداشت. اگر این حس برای شما وجود دارد شاید برگردد به اینکه شخصیت نیما و هوشنگ شباهت های بسیاری با هم دارند. هر دوی این کاراکترها مدام بلا سرشان می آمد و مدام گاف می دادند و حتی از سوی دیگران تا حدی تحقیر هم می شدند. ضمن اینکه جنس صدای من و بهنام هم تا حدودی بم و به هم نزدیک است. در عین حال که من سعی می کردم تا حدود زیادی صدایم را نازک کنم و از لحن خودم فاصله بگیرم و هرگز نخواستم صداسازی بشود.
من جنس بازی بهنام را خوب می شناسم. باور کن وقتی در اینستاگرامم از زبان فردی خواندم بازی ام شبیه بهنام شده برایم تعجب برانگیز بود. جالب تر اینکه بدانی خیلی ها به من می گویند تو شبیه به امیر جعفری هستی! البته گریم در سریال شمعدونی خیلی روی صورت من تاثیرگذار است.
برای حفظ 50 قسمت جذاب هر شبی در این ژانر پرمخاطب تلویزیونی، چند نکته مهم است، قصه گویی، شوخی ها و به خصوص زوج کمدی که اینجا تو و حسن خواهید بود؟ به نظرت این جذابیت و کشش مسئله تا پایان حفظ می شود؟
ـ بله، تازه در قسمت های اول و دوم ما بیشتر معرفی داشتیم. هر چه بگذرد تازه بگو و مگوهای این دو آدم در می آید و به موقعیت های کمدی کار کمک می کند.
سکانس های من و حسن معجونی و من و امیر کاظمی (نقش پسرم) خیلی بامزه تر خواهد بود. البته همه بازی ها در این سریال خوب و جذاب در آمده است. در مورد داستان هم بگویم ما در این سریال خط محوری قصه داریم و همین مسئله سریال شمعدونی را با دیگر نمونه های مشابه که معمولاً در آن قصه ها و موضوعات اپیزودیک روایت می شد متفاوت می کند. حالا کم کم قصه ها شکل می گیرد من مطمئنم قصه ها جذاب و گیرا خواهد بود.
و در مورد شوخی نویسی ها و فضای کمدی که از جنس کلام خلق می شود؟
ـ خیلی از شوخی های ما با گذشت زمان و در تکرار است که در می آید. ضمن اینکه مناسبات ما مناسبات خانوادگی است از طبقه متوسط اجتماع که حجم وسیعی از مخاطبان را در بر خواهد گرفت. من ابتدا خودم خیلی نگران بودم که نقشم در بیاید یا نه، ولی مهراب و پیمان خیلی به من روحیه می دادند. سروش واقعاً هدایت بسیار خوبی برای من داشت و واقعاً باید از ایشان تشکر کنم.
52 قسمت با چنین نقشی در تلویزیون هر شب دیده شدن تو را به بازیگر این ژانر تبدیل می کند. علاقه مندی در ژانر کمدی تلویزیون باقی بمانی یا...
ـ واقعاً هنوز پلان خاصی برای آینده ام در نظر نگرفتم. در انتظار واکنش ها و فید بک این کار هستم. خودم هم نمی دانم در آینده چه برنامه ای خواهم داشت. امیدوارم مخاطب سریال شمعدونی را تا پایان دنبال کند و دوست داشته باشد. ضمن اینکه در حرفه ما، بازیگری، من تنها تصمیم گیرنده نیستم، گاهی باید انتخاب شوی و گاهی باید درست انتخاب کنی. فعلاً تمام توجه و تمرکز من روی سریال شمعدونی است و امیدوارم مخاطب از حاصل زحمات این گروه لذت ببرد.
اگر در پایان صحبتی مانده...
ـ ممنون از شما، خوشحالم که با یک هم دانشگاهی قدیمی گپ و گفت خوبی داشتم.