در یکی از روزها، پادشاه سه وزیرش را فراخواند و از آنها درخواست کرد کار عجیبی انجام دهند. از هر وزیر خواست تا کیسهای برداشته و به باغ قصر برود و کیسهها را برای پادشاه با میوهها و محصولات تازه پر ک
داستان جالب و آموزنده! مدت ها پیش کشاورز فقیری برای پیداکردن غذا یا شکاری به دل جنگل رفت .هنوز مسیر زیادی را طی نکرده بود که صدای فریاد کمکی به گوشش رسید.او صدا را دنبال کرد تا به منبع آن رسید و دید
روایات پند آموز دو جوان که اهل شهر زیبای مدینه منوره بودند، به ترکیه سفر کردند تا به راحتی و آزادی از نوشیدن شراب لذّت ببرند.زمانی که به استانبول رسیدند، مقداری شراب خریده و با تاکسی به یکی از روستا
مردی درجنگل های افریقا قدم میزد .که ناگهان صدای وحشتناکی به گوشش رسید به پشت سرش که نگاه کرد دید شیر گرسنه ای باسرعت باورنکردنی به سمتش میاید وبلافاصله مرد پابه فرار گذاشت وشیر که خیلی گرسنه بود به
خواندن 1 دقیقه
برای دسترسی به تمامی امکانات به اکانت خود وارد شوید