عموما عادت کردهایم که قهرمانهای فیلمها را شخصیتهای خوب و مثبت ببینیم و ضدقهرمانها را موجوداتی پلید و حیوانصفت؛ اما برخی از بهترین فیلمهای تمام دوران قهرمانهایی دارند که صرفا به خاطر شخصیت تاریک و شرورشان شناخته میشوند. در این مطلب ۱۰ فیلم بینظیر را نام بردیم که قهرمانانشان شخصیتهای بد و منفی دارند.
انیمیشن «بچههای بد» (The Bad Guys) جدیدترین محصول کمپانی دریم ورکز با موفقیت غیرمنتظرهای روبرو شد و منتقدان و تماشاگران عاشق طنز دیوانهوار فیلم و شخصیتهای دوست داشتنی اما پست آن شدند. این موفقیت ثابت میکند که گاهی اوقات بهترین قهرمانها حتما آدمهای خوبی نیستند، بلکه آدمهای شروری هم وجود دارند که به اندازهی هر قهرمان بزرگی سرگرمکننده و قانعکننده ظاهر میشوند.
در حالی که فیلمنامه نویسان هالیوود معمولا به این ایده پایبندند که یک قهرمان داستان باید دوست داشتنی و دلسوز باشد، بسیاری از فیلمها راهی برای دور زدن این قانون پیدا کردهاند. این فیلمها در برابر سنتها و کلیشهها ایستادند و ثابت کردند که حتی بدجنسترین شخصیتهای اصلی هنوز هم میتوانند طرفدارانشان را به چالش بکشند.
۱۰. شبگرد (Nightcrawler)
- کارگردان: دان گیلروی
- بازیگران: جیک جیلنهال، ان کیوساک، بیل پاکستون
- محصول: ۲۰۱۴
- امتیاز متاکریتیک: ۷۶ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۹ از ۱۰
یکی از منحصربهفردترین کارگردانیهای دههی گذشته متعلق به فیلم «شبگرد» دن گیلروی، و داستان لو بلوم است، یک جنایتکار خرده پا که تبدیل به خبرنگار عکاسی شده و بیش از حد درگیر داستانهای خشونتآمیزی میشود که باید برایشان عکس و اطلاعات جمعآوری کند. این یک نقش فوقالعاده و کاملا منفی برای جیک جیلنهال بود تا جایی که نامزد نشدن در اسکار بسیاری را شوکه کرد.
یکی از چیزهایی که لو را بسیار عالی میکند این است که بیننده را به این فکر وامیدارد که او مردی عجیب اما خوب است، به طرز شگفت انگیزی جذاب است و یک شغل هیجان انگیز دارد. اما وقتی لایههای شخصیتش از هم جدا میشوند، مشخص میشود که او فردی کاملا شیطانی است که برای کسب درآمد سریع از هیچ چیز چشمپوشی نمیکند، از جمله خیانت وحشیانه به مردم برای شکار سوژه و عکس بهتر.
۹. مظنونین همیشگی (The Usual Suspects)
- کارگردان: برایان سینگر
- بازیگران: استیون بالدوین، گابریل بیرن، بنیسیو دل تورو
- محصول: ۱۹۹۵
- امتیاز متاکریتیک: ۷۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۵ از ۱۰
«مظنونین همیشگی» فیلم جنایی کلاسیک برایان سینگر، بیشتر به دلیل چرخش پایانی معروفش شناخته میشود، که در آن مشخص میشود وربال کینت عصبی و موقر در تمام مدت کایزر شوزهی افسانهای بوده است. چیزی که این چرخش را بسیار چشمگیر میکند این است که چگونه واقعا همه چیز را در مورد فیلم تغییر میدهد، از داستان یک بازماندهی مظلوم تا شخصیتی تقریبا شبیه به شیطان.
دیدن شوزه که با کشتن خانوادهاش معرفی شد، برخلاف شخصیتی که خیانت به شرکای خود را در جنایت پذیرفته است، مشخص میکند که او کسی است که نباید نادیده گرفته شود. در حالی که نام او اکنون لکهدار شده است، بازی کوین اسپیسی در نقش وربال قابل ترحم که تا صحنهی پایانی روی شیطانیاش مشخص نمیشود، هنوز هم فوقالعاده است.
۸. سگهای انباری (Reservoir Dogs)
- کارگردان: کوئنتین تارانتینو
- بازیگران: هاروی کایتل، تیم راث، استیو بوشمی
- محصول: ۱۹۹۲
- امتیاز متاکریتیک: ۷۹ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۳ از ۱۰
کوئنتین تارانتینو یک نابغهی فیلمسازی است و مهارت خارقالعادهاش در صحنه و پشت دوربین حتی در اولین حضورش نیز به چشم میخورد. مانند تمام فیلمهای بعدیاش، «سگهای انباری» گروهی از شخصیتهایی را نشان میدهد که از نظر اخلاقی نه کاملا شیطانی، بلکه مبهم و بیش از اندازه دیدنی هستند.
فیلم طیفی از ضدقهرمانها را دنبال میکند، از آقای سفید نسبتا نجیب، اما هنوز جنایتکار تا آقای قاتل خونسرد بلوند، اما هیچکدام از آنها حتی یکی از ویژگیهای یک آدم خوب را در خود ندارند. حتی با وجود تمام شوخیهای بامزه و لحظات انسانیشان، صحنههایی مانند شکنجهی افسر ماروین نش توسط بلوند نشان میدهد که این افراد در دنیایی تاریک زندگی میکنند که شرارت در آن قانون بی چون و چرا است.
۷. هنری؛ تصویر یک قاتل زنجیرهای (Henry: Portrait of a Serial Killer)
- کارگردان: جان مکناتن
- بازیگران: مایکل روکر، تام تولس، تریسی آرنولد
- محصول: ۱۹۹۰
- امتیاز متاکریتیک: ۸۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷ از ۱۰
مایکل روکر یک هنرپیشهی محبوب با چندین دهه فعالیت در سینما و تلویزیون است، اما مخاطبانی که عمدتا با آثار او در فیلمهای «مردگان متحرک» (The Walking Dead) و «نگهبانان کهکشان» (Guardians of the Galaxy) آشنا هستند، پس از تماشای «هنری: پرترهی یک قاتل زنجیرهای»، کابوس خواهند دید.
«هنری: پرترهی یک قاتل زنجیرهای» که بر اساس اعترافات واقعی یک قاتل به نام هنری لی لوکاس ساخته شده است، ساختارشکنی آشکاری از کهن الگوی رایج قاتل سریالی هالیوود است. هنری نه جذاب است و نه بیش از حد باهوش، بلکه یک رذل سادیستی است که بدون دلیل آدم میکشد، حتی زمانی که قربانیان او کودکان بیگناه باشند.
۶. پرتغال کوکی (A Clockwork Orange)
- کارگردان: استنلی کوبریک
- بازیگران: مککالم مکدوئل، پاتریک مگی، آدرین کوری
- محصول: ۱۹۷۲
- امتیاز متاکریتیک: ۷۷ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۳ از ۱۰
فیلم «پرتغال کوکی» به کارگردانی استنلی کوبریک در اکران اولیهی خود به دلیل محتوای خشن بسیار بحث برانگیز ظاهر شد، اما به آرامی طرفدارانی پیدا کرد و اکنون به عنوان یک فیلم دیستوپیایی کلاسیک در نظر گرفته میشود. حتی بیش از پنجاه سال بعد، «پرتغال کوکی» همچنان به عنوان نگاهی هوشیار کننده به روحیهی یک جوان مغرور که دچار انحراف اخلاقی است، و آنچه جامعه برای تنبیه او انجام میدهد، قابل توجه است.
الکس دلارج یک قهرمان شرور است، یک متجاوز با علاقهی بیش از حد به خشونت که به گرفتن جان مردم اهمیتی نمیدهد. با این حال، بازی مالکوم مک دوئل او را با لایههای شگفتانگیز آغشته میکند و وحشتی که او در طول صحنههای دلآشوب درمان لودوویکو تجربه میکند به اندازهای است که تماشاگر برایش احساس ترحم و دلسوزی کند.
۵. تکخال در حفره (Ace In The Hole)
- کارگردان: بیلی وایلدر
- بازیگران: کرک داگلاس، جان استرلینگ، پورتر هال
- محصول: ۱۹۵۱
- امتیاز متاکرینتیک: ۷۲ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۱ از ۱۰
بیلی وایلدر یکی از همهفن حریفترین کارگردانهای هالیوود قدیم بود و درام نوآر «تکخال در حفره» یکی از شاهکارهای او است. این فیلم در به تصویر کشیدن دنیای بینظیر روزنامهنگاری، که در آن همه چیز تا زمانی پیش میرود که بتوان یک داستان خوب به دست آورد، جلوتر از زمان خود بود.
چاک تیتوم با بازی کرک داگلاس تقریبا همان حس فیلم «شبگرد» را در نسخهی دههی ۵۰ به بیننده منتقل میکند که با خوشحالی تمام شهر را در به تعویق انداختن نجات یک مرد به صف میکند، فقط برای اینکه بتواند پوشش خبری را برای منافع شخصی حفظ کند. اما بر خلاف لو بلوم، او در نهایت وجدان دارد، و دیدن او که متوجه میشود مردی را به قتل رسانده است، واقعا تکاندهنده است.
۴. رفقای خوب (Goodfellas)
- کارگردان: مارتین اسکورسیزی
- بازیگران: رابرت دنیرو، روی لیوتا، جو پشی
- محصول: ۱۹۹۰
- امتیاز متاکریتیک: ۹۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۷ از ۱۰
از میان تمام فیلمهایی که سبک زندگی جنایی را زیر نظر میگیرند، «رفقای خوب» ممکن است بهترین تعادل را ایجاد کند و حتی نفرتانگیزترین شخصیتهایش را بدون هیچگونه رمانتیسمی، به شکلی سرگرمکننده به تصویر بکشد.
تعداد کمی از فیلمسازان به اندازهی مارتین اسکورسیزی فیلمهایی دربارهی اوباش میسازند و هنری هیل یکی از ظریفترین شخصیتهای اوست که هرگز کسی را نکشته و عشق واقعی به همسر و دخترانش دارد در حالی که هنوز هم یک آدم دروغگو و کثیف است که هرگز واقعا از گانگستر بودنش پشیمان نیست. در صحنهی آخر هنری شهادت میدهد که چگونه دیگر نمیتواند زندگی پر تجملی داشته باشد، و نشان میدهد که حتی کسی که واقعا شرور نیست هم ممکن است علاقهای به رستگاری نداشته باشد.
۳. خوب، بد و زشت (The Good, The Bad, And The Ugly)
- کارگردان: سرجیو لئونه
- بازیگران: کلینت ایستوود، الی والاش، لی ون کلیف
- محصول: ۱۹۶۸
- امتیاز متاکریتیک: ۹۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۸ از ۱۰
در حالی که هیچ کس و هیچ نقشی نمیتواند جایگاه نمادین «مرد بینام» کلینت ایستوود را تصاحب کند، شخصیت توکو در نهایت به همان اندازه (نه بیشتر) قهرمان «خوب، بد و زشت» است. با وجود اینکه او یک راهزن حق به جانب با پروندهی جنایی پر و پیمان است، شرور دوست داشتنی الی والاک شخصیتی فوقالعاده سرگرم کننده دارد که بسیاری از بهترین نقل قولهای فیلم را ارائه میدهد.
توکو نه تنها خندهدار و جذاب است، بلکه چیزهای بیشتری را میتوان از چشمهایش خواند. یکی از بهترین صحنههای فیلم زمانی اتفاق میافتد که توکو با برادرش ملاقات میکند و آنچه در قلبش میگذرد را در مورد چگونگی روی آوردن به جنایت به دلیل اینکه انتخابی نداشت، به او میگوید که این اعتراف ابعاد شگفتانگیزی به شخصیت او میدهد و او را حتی خاطرهانگیزتر میکند.
۲. پدرخوانده (The Godfather)
- کارگردان: فرانسیس فورد کاپولا
- بازیگران: آل پاچینو، مارلون براندو، رابرت دنیرو
- محصول: ۱۹۷۲
- امتیاز متاکریتیک: ۱۰۰ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۹.۲ از ۱۰
جواهر درخشان تاج هالیوود جدید و فیلمهای کلاسیک تمام دوران، «پدرخوانده» یکی از تاثیرگذارترین فیلمهای دههی ۱۹۷۰ است که استاندارد جدیدی را برای فیلمهای گانگستری به وجود آورد که کمتر کسی حتی به آن نزدیک شده است. این داستان بیش از اینکه یک داستان مافیایی صرف باشد، هم به عنوان یک حماسهی خانوادگی و هم به عنوان روایت ماجرای یک قهرمان به سمت شرارت، عالی عمل میکند، که نمونهی آن کوچکترین پسر کورلئونه، مایکل است.
از قضا برای فیلمی که گانگسترهای واقعی آن را دوست دارند، پدرخوانده در نهایت مافیا را به عنوان یک تجارت کثیف به تصویر میکشد، و با وجود تمام تلاشهای مایکل برای پاک ماندن، او نمیتواند از سرنوشت مقدر شدهی خود فرار کند. در اوج فیلم، که در آن او دستور میدهد یک سری ضربات وحشیانه و تند و زننده بر روی روسای مافیای شهر نیویورک انجام شود، او به طور کامل نقش یک شرور بزرگ را پذیرفته و فقط در قسمت دوم از شدت آن میکاهد.
۱. راننده تاکسی (Taxi Driver)
- کارگردان: مارتین اسکورسیزی
- بازیگران: رابرت دنیرو، مارتین اسکورسیزی، جودی فاستر
- محصول: ۱۹۷۶
- امتیاز متاکریتیک: ۹۴ از ۱۰۰
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۲ از ۱۰
تراویس بیکل «راننده تاکسی»، مردی تنها و افسرده که به آرامی به سمت آگاهی و هوشیاری پیش میرود، شخصیتی پیچیده و کاملا قابل درک دارد که هم عمیقا ترحم برانگیز و به همان اندازه ترسناک است. برخلاف بسیاری از پارتیزانهای دیگر در فیلمها، بیکل به وضوح آدم خوبی نیست، حتی «قهرمانانهترین» اقدامات او، مانند نجات آیریس، برای ایجاد ترس انجام میشود.
با این حال، به راحتی میتوان گفت که او زندگی پر از تروما را سپری کرده است، و شکستهای طولانی مدت او باعث میشود هرکسی که بیماری روحی را تجربه کرده است به راحتی با او ارتباط برقرار کند. جذابیت «راننده تاکسی» هنوز هم پس از گذشت سالها، گواهی بر کارگردانی بینظیر و قابل تحسین اسکورسیزی، بازی دنیرو، و نویسندگی پل شریدر، با داستان قابل تامل بیکل است که هنوز هم قدرت شوکه کردن، آزار دادن و درگیر کردن بیننده را دارد.