فیلم کلاسیک در هر دوره برای مخاطبان سینما حکم طلا را دارد؛ عتیقه است. ارزش دارد. فرقی نمیکند سینمای کدام کشور، هرچه از گذشته میآید برای مخاطبان قدیمی سینما دلپذیر است. خوبش باشد که بهتر. همیشه هم اینچنین نبوده است که مثلاً تنها سینمای هالیوود و کمی هم سینمای اروپا و در حال حاضر هر آنچه از نتفلیکس میرسد، بر بازار سینما تسلط داشته باشد. زمانهای بوده است که در همین کشور ما سینمای هند، یکی از قدیمیترین صنعتهای سینمایی جهان که گفته میشود قدمت آن به سال ۱۸۹۶ برمیگردد، بازار داغ و طرفداران زیادی داشت.
جز فیلمهای مهم سینمای هند که پیش از انقلاب در سینماهای ما به نمایش درمیآمد، در دههی شصت آنچه امروز به نام فیلم هندی یا سینمای تجاری یا همان «بالیوود» میشناسیم، مخاطبان زیادی داشت. یعنی شرایط بهگونهای بود که مردم و مخاطبان سینما به فضای شاد پر از رنگ و رقص و آواز فیلمهای هندی، که کمی هم یادآور سینمای تجاری قبل از انقلاب بود، و چاشنی رمانتیکش هم زیاد بود -خلاصه سرگرمکننده بود- نیاز داشت. بنابراین فیلمهای هندی، قدیمیهایش مثل «سنگام»، «شعله» و «مادر هند» در آرشیو خانهها بودند و محترم شمرده شدند، و جدیدها، محصولات دههی هشتاد و اوایل دههی نود میلادی، فلهای در قالب ویاچاس، در دورهی ممنوعیت دستگاه پخش ویاچاس که با نام ویدئو میشناسیم، پنهانی به دستمان میرسیدند.
بعدها در دههی ۲۰۰۰ فیلمهای خیلی موفق بالیوود مثل «کوچ کوچ هوتاهه» تک و توک سر و صدا کرد. همچنان میتوان گفت کمابیش علاقه به ارزشهای سینمای هند میان مخاطبان ایرانی و مسئولان فرهنگ و هنر ما باپرجاست؛ اگرچه شاید در چند سال اخیر کمتر شده باشد، پخش [چندبارهی] بعضی محصولات اخلاقیتر سینمای بالیوود از دههی ۲۰۰۰ به بعد، که حالا به لحاظ تکنیک، به واسطهی روابط حسنه با هالیوود، پیشرفتهتر و جهانیتر شده بودند، از صدا و سیمای ما مثل «باغبان» و «گاهی خوش گاهی غم» که هر دو آمیتا باچان نامآشنا را به عنوان بازیگر دارند، خود نشان از این علاقهی پایدار دارد.
به هر حال، ما به لحاظ فرهنگی به هم نزدیکیم؛ زبانمان هم نزدیک است -بماند که زبان هندی را انگار هر کس رنگی زده است- و این گرایش فرهنگی و هنری جای تعجب ندارد. آنچه جای تعجب دارد ناآشنایی ما با سینمای بعضی بزرگان خارج از جریان اصلی هند است. اگر از مخاطب عام ایرانی بپرسی احتمالاً چند نام از سینمای هند را خوب به خاطر میآورد که تقریباً همه تنها متعلق به جریان اصلی خواهند بود. البته جریان اصلی سینمای هند نامهای بزرگی مثل راج کاپور را با خود یدک میکشد. او را میتوان معلق به هر دو جریان سینمای هند دانست؛ او شومنی بود که هم فیلم تجاری میساخت و هم دغدغههای جدی داشت.
جز او، سینمای هند مؤلفان و متفکران دیگری دارد که کارهایشان هم در سطح جهانی موفق و هم در سینما و جامعهی هند جریانساز بودهاند. در این فهرست سعی کردهایم بعضی از آثار برتر کلاسیک سینمای هند را که در سطح جهانی موفق بودند و بعضیهاشان در ایران هم سر و صدا کردند و تبدیل به آثار ماندگار شدند، در کنار آثاری که صرفاً برای ما خاطرهانگیزند، معرفی کنیم. شاید جای بعضی آثار بزرگ جریان هنری و روشنفکری سینمای هند در این فهرست خالی باشد [مثلاً آثار بزرگی مثل ساتیاجیت رای را شاید در فرصتی دیگری و پروندهای جداگانه معرفی کنیم]، اما آنهایی را در خود جا داده است که به پیش از آغاز قرن بیست و یکم برمیگردند و سر از خانههای ما درآوردند و بیشتر وارد فرهنگ عامهمان شدهاند. شما هم اگر فیلم خاطرهانگیزی از سینمای هند به یاد دارید، در بخش نظرات برای ما بنویسید.
۱. آواره (Awaara)، فیلم کلاسیک برتر سینمای هند
- سال اکران: ۱۹۵۱
- کارگردان: راج کاپور
- بازیگران: راج کاپور، نرگس دات، پریتویراج کاپور، لیلا چیتنیس، کی. ان. سینگ، شاشی کاپور
فیلمی از خاندان بزرگ سینمایی کاپور، با افتخارات فراوان که نقطهی عطف سینمای هند به حساب میآید و البته معرفی سینمای جریان اصلی هند به جهان. فیلمی با تم سوسیالیستی که موضوعات اجتماعی و اصلاحطبانه را در قصهای جنایی و قالب ملودارم موزیکال کمدی رمانتیک گنجانده است. قصه حول محور زندگی در همپیچیدهی دزد فقیری به نام راج (با بازی راج کاپور) و دختر متمولی به نام ریتا (با بازی نرجس) و یک قاضی که پدر واقعی راج کاپور پریتویراج کاپور نقشاش را بازی میکند و در فیلم نمیداند که راج پسرش است، میچرخد.
«آواره» معروفترین فیلم راج کاپور، که شخصیتش در فیلم یادآور شخصیت ولگرد چارلی چاپلین است و بعدها در فیلمهای دیگر او هم از آن استفاده شده است، ملودرام ادیپواری است که بحث «سرشت و پرورش» را مطرح میکند (یکی از مشهورترین ستیزههای فکری در زیستشناسی و سایر علوم، ستیز (طبیعت و تربیت) که بحث اصلیاش بر سر این است که رفتار ما تا چه اندازه به وسیلهی وراثت (سرشت) و تا چه اندازه از سوی محیط و یادگیری (پرورش) تعیین میشود)؛ این پرسش مهم را که آیا پسر یک مجرم همیشه در نهایت مجرم از آب درمیآید؟
«آواره» به مسئلهی اختلاف طبقاتی هم در هند بهتازگی مستقلشده که قهرمان ولگرد فیلم را از همه نظر طرد میکند میپردازد. موفقیت غافلگیرکنندهی این فیلم بیرون از هند، بهخصوص در شوروی، آفریقا، چین و یونان، دلیل معرفی سینمای جریان اصلی هند به جهان بوده است. فیلم یکشبه در آسیای جنوبی مثل توپ ترکید، بهخصوص ترانهی معروف «آوارهام» (Awaara Hoon) که زندگی راج کاپور و نرجس را هم به یکباره از این رو به آن رو کرد. کاندید نخ طلای کن ۱۹۵۳ هم شد؛ و گفته میشود که بیش از دویست میلیون بلیت فقط بیرون از هند فروخته است، از جمله بیش از صد میلیون در چین و نزدیک به صد میلیون در شوروی. «آواره» دقیقاً به خاطر همین محبوبیت گسترده، یکی از موفقترین فیلمهای تمام دوران نیز به حساب میآید. سال ۲۰۱۲، مجلهی تایم آن را در فهرست صد فیلم برتر تمام دوران قرار داد.
۲. مادر هند (Mother India)
- سال اکران: ۱۹۵۷
- کارگردان: محبوب خان
- بازیگران: نرگس دات، سونیل دات، راجندرا کومار، راج کومار
«مادر هند» احتمالاً از نخستین فیلمهای هندی است که هر کس که در خانهاش آپارات و بعدها دستگاه ویدئو داشته آن را دیده است. نماد سینمای هند و ارزشهای خانوادگی فرهنگی این کشور است که با ارزشهای ما همخوانی دارد. گویا با ارزشهای جهانی هم دارد؛ چرا که از سه فیلمی که تا به حال از سینمای هند نامزد دریافت اسکار بهترین فیلم خارجی شدهاند، «مادر هند» اولین است. این درام قصهی دلخراش مشکلات و پیچیدگیهای کشاورزی بومی را در هند تازه به استقلالرسیده و بهرهکشی ملاک فئودال از کشاورزان روایت میکند. شخصیت اصلی قصه مادری روستایی به نام رادا (با بازی نرجس) که همسرش ترکش میکند و حالا مجبور است برای زنده نگه داشتن خودش و سه پسرش در زمینهای شالیکاری کار کند.
فیلم که به دلیل جایگاه فرهنگی و شعار ملیگرایانهاش یکی از بهترین کلاسیکهای سینمای هند به حساب میآید، در واقع تصویر مادر پاک از خود گذشته را برابر با تصور یک هند ایدهآل بعد از استقلال میداند و حس قوی ملیگرایی و سازندگی وطن را به مخاطب القا میکند. ارجاع به اساطیر هندی در فیلم فراوان است، و شخصیت اصلی فیلم را نمادی از زن هندی که صاحب ارزشهای والای اخلاقی است نشان میدهد و همینطور تعریف مادرانگی در جامعه که با از خودگذشتگی نمود پیدا میکند. بسیاری شخصیت رادا را نماد زن قدرتمند و فیلم را به همین خاطر فمنیستی میدانند، و عدهای هم او را از جنس کلیشههای زنانه. «مادر هند» هم یکی از پرهزینهترین تولیدات هند در زمانهی خود بود و بالاترین درآمد را بیشتر از هر فیلم هندی دیگری در زمانهی خود داشت.
۳. مغول اعظم (Mughal-e-Azam)، فیلم کلاسیک برتر سینمای هند
- سال اکران: ۱۹۶۰
- کارگردان: کی. آصف
- بازیگران: پریتویراج کاپور، دیلیپ کومار، مدهوبالا، دورگا کوته، مراد، استر ویکتوریا آبراهام
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم: ۹۲ از ۱۰۰
حماسهای عاشقانه که یکی از دو فیلم کی آصف و یکی از پرهزینهترین فیلمهای زمان خود بود و تا به امروز جایگاه ویژهای در سینمای هندی و فیلمهای کلاسیک هندی دارد. فیلم که به «امپراتور مغولها» ترجمه شده است، بر اساس نمایشنامهای به نام «انارکالی»، به اواخر قرن شانزدهم هند در دورهی حاکمیت مغولها برمیگردد و سرنوشت نفرینشدهی شاهزاده سالم (با بازی دیلیپ کومار)، پسر امپراتور اکبر (با بازی پریتویراج کاپور) را روایت میکند که عاشق دختر رقاصی از ردهی بردهها به نام انارکالی (با بازی مدهوبالا) میشود. پدر با این عشق مخالف است و همین جنگی را بین این دو راه میاندازد.
یک پروژهی عظیم فیلمسازی که با صحنهآراییهای بینظیر، صحنههای بزرگ نبرد با صدها فیل واقعی، طراحی لباس فوقالعاده و طبق معمول تمام فیلمهای بزرگ هندی، موسیقی متن ماندگار که با الهام از موسیقی فولکلور و کلاسیک هندی ساخته شد و بازیهای ناتورالیستی، یادآور دوران طلایی و زیبایی از سینمای هند است؛ و یکی از معدود دفعاتی که فیلمی از ژانر «اجتماعی اسلامی» (با گرایش به فرهنگ و مردم مسلمان) در هند تبدیل به بلاکباستر شد. فیلم ارجاعاتی به شعر فارسی هم دارد.
«مغول اعظم» لقب پرفروشترین فیلم تاریخ سینمای هند را تا پانزده سال بعد از اکران به یدک کشید. برندهی جایزهی فیلم ملی و نخستین فیلم سیاه و سفید هندی است که رنگآمیزی دیجیتال شده است. اکران نسخهی رنگیشدهی فیلم در سال ۲۰۰۴ هم موفقیت تجاری دیگری را برای فیلم به ارمغان آورد. این درام تاریخی همچنین نقطهعطفی در ژانر خودش محسوب میشود و نظر منتقدان را از بابت توجه به جزئیات و نقشآفرینیهای خوب جلب کرد.
۴. سنگام (Sangam)
- سال اکران: ۱۹۶۴
- کارگردان: راج کاپور
- بازیگران: راج کاپور، ویجینتی مالا، راجندرا کومار
سینما به مثابه ترانهی عاشقانه؛ که بدون شک برای ما سینمادوستان در ایران یادآور خاطرات خوش دورانی از دسترفته است. قصهی مثلث عاشقانهی میان سوندار، گوپال و رادا یکی از سوزناکترین فیلمهای هندی تمام دوران است که به جز قصهاش ترانههایش هرگز از خاطر نمیروند. این فیلم که دومین فیلم پرفروش دههی ۱۹۶۰ به حساب میآید و جوایز زیادی را هم به خود اختصاص داده است، در شوروی و ترکیه هم به نمایش درآمد. و محبوبیت آن به اندازهای رسید که یک نسخهی ترکی هم بر اساسش ساخته شد.
قصهی فیلم همچون تمام مثلثهای عاشقانه پر از حسرت و افسوس است؛ تو میمانی میان سه نفر عاشق که هرگز دستکم در فرهنگ هندی نمیتوانند در کنار هم باقی بمانند و حتماً باید یکی این میان حذف شود. و انتخاب سخت است. این پرسش در ذهن به وجود میآید که بین سوندار و گوپال که هر دو از کودکی رادا را دوست دارند، اما فقط یکی توانایی ابراز عشقش را داشته و دیگری به خاطر دوست سکوت کرده است، کدامیک حق دارند به این عشق برسند؟ آیا سوندار (با بازی راج کاپور) که برونگرا بوده و شهامت ابراز عشق را داشته یا گوپال (با بازی راجندار کومار) که رفاقت را به عشق ارجح میداند؟ این میان تکلیف رادا (ویجینتی مالا) که گوپال را دوست دارد و نه سوندار را چه میشود؟ او به کدامین سرنوشت محکوم است؟
فیلم سوندار و رادا را به هم میرساند. و البته این دو به حکم تقدس ازدواج به هم نزدیک میشوند و رادا عشقش به گوپال را که تنها توانسته بود برای مدتی کوتاه در غیاب سوندار ذرهای از آن را بچشد، فراموش میکند. اما نمیشود حسرت همین عشق کوتاهمدت را که تنها زمانی میتواند محقق شود که سوندار نباشد (سوندار به مأموریت هوایی میرود و خبر میرسد که جانش را از دست داده است) نخورد. بدیهی است که مخاطب دوست دارد عشق دوطرفه محقق شود اما فیلم نه تنها این را به تو نمیدهد که در نهایت گوپال را از میان برمیدارد. گوپال به خاطر رفاقت از عشقش گذشت اما هم عشق را از دست مسدهد و هم رفاقت را.
یکی از زیباترین و دردناکترین صحنههای فیلم زمانی اتفاق میافتد که بعد از بازگشت سوندار از جنگ و ازدواجش با رادا گوپال به خانهشان میآید. و سوندار از جنگ ترانهای را با خود به یادگار آورده است که یکی از دوستانش که از رفیق و عشقش خیانت دیده بود، میخواند. این دوست حالا مرده و سوندار بی آنکه از رابطهی عاشقانهی گوپال و رادا خبر داشته باشد، غمگنانه یکی از ترانههای بینظیر سینمای هند را با صدای زیبای موکش میخواند: «دوست من دیگر دوست من نیست؛ عشق من دیگر عشق من نیست؛ ای زندگی، دیگر ایمانم را به تو از دست دادهام.»
۵. شعله (Sholay)، فیلم کلاسیک برتر سینمای هند
- سال اکران: ۱۹۷۵
- کارگردان: رامش سیپی
- بازیگران: درمندرا، سانجیو کومار، هما مالینی، آمیتاب باچان، جایا باچان، امجد خان
- امتیاز راتن تومیتوز به فیلم ۹۲ از ۱۰۰
«شعله» از آن فیلمهایی است که همه اسمش را دستکم یکبار در طول زندگیشان شنیدهاند. نیازی به علاقهمندی به سینما هم نیست. آنقدر تلویزیون این فیلم را پخش و بازپخش کرده و آنقدر ترانههایش و صحنهی معروف رقص بستنی روی شیشه با آن ترانهی زیبا که تم تکرارشوندهاش آشکارا منبع الهام ترانهی معروفی مثل «جمعه» فرهاد از ساختههای اسفندیار منفردزاده بوده، بین ما محبوب بوده است که فیلم را هرگز از یاد نبریم؛ به طوری که حتی ملودی همین ترانهی معروف را زیر لب زمزمه کنیم و یک ناآشنا با عالم موسیقی و هنر هم بتواند تشخیص دهد که مال فیلم «شعله» است.
جبار سینگ، شخصیت منفی یا آدم بدهی معروف سینمای هند که امروز دیگر به مراتب کمرنگتر شده و جایش را به درگیریهای اخلاقی و انسانی داده، یکی از بهیاد ماندنیترین آدم بدههای سینماست؛ به طوری که اسم فیلم جدا از رقص بستنی، بهسرعت یادآور اسم او میشود، خیلی بیشتر از زوج جسور/احمق آمیتا باچان و درمندرا که مخاطبان احتمالاً آنها را در این فیلم با نام حقیقی خودشان به خاطر میآورند، تا نام شخصیتهایی که بازی کردهاند.
این وسترن کالت با نیم نگاهی به «هفت سامورایی» محصول ۱۹۵۴ کوروساوا، داستان دو مجرم فراری به نام ویرو و جی (درمندرا و آمیتا باچان) را روایت میکند که از روستایی که دستهای راهزن به سرپرستی جبار سینگ بیرحم مردمش را به وحشت انداختهاند، دفاع میکنند. این میان هر یک دو قصهی عاشقانه هم دارند. «شعله» تمام ویژگیهای فیلم هندی را در بالاترین سطح خود دارد؛ صحنههای زد و خورد با آن افکتهای صوتی خاص خودش، عشق برادرانه، چاشنی طنز، ترانههای بهیاد ماندنی، پیچشهای داستانی، سکانسهای بینظیر رقص و اجراهای درخشان، موسیقی متن فوقالعاده و البته شرورترین شخصیت منفی سینمای بالیوود.
این فیلم که از جمله بزرگترین فیلمهای تاریخ سینمای هند به شمار میرود، به مناسبت جشن صد سالگی سینمای بالیوود به عنوان برترین فیلم سینمای هند در یک سدهی گذشته و کل تاریخ سینمای هند معرفی شد. «شعله» به جز نکات مثبت فنی، به لحاظ مفاهیمی که در زمانهی خود مطرح کرده است، مثل نظم، عدالت، قانون و خونخواهی و همینطور به تصویر کشیدن زن قدرتمند با شخصیت بسنتی و تصویری که از یک آرمانشهر برای عشاق ارائه میکند، فیلم مهمی به حساب میآید. و با اینکه طولانی است، تماشایش مخاطب را خسته نمیکند، چراکه لحظهای از ریتم نمیافتد؛ و مثل تمام فیلمهای موزیکال هندی میتوان با ترانههایش ترکیبی از احساس شادی و غم را به طور همزمان تجربه کرد.
۶. آمر، اکبر، آنتونی (Amar Akbar Anthony)
- سال اکران: ۱۹۷۷
- کارگردان: منموهان دسای
- بازیگران: وینود خانا، ریشی کاپور، آمیتاب باچان، شبانه اعظمی، نیتو سینگ، پروین بابی، نیروپا روی، پران، جیوان، نظیر حسین، رانجیت، هلن
از جمله فیلمهای برجسته و ماندگار سینمای هند که میان ما کمتر کسی است اسمش را نشنیده باشد. «آمر، اکبر، آنتونی» که در سینمای هند هم جزو کلاسیکهای مهم به حساب میآید و در فیلمها ارجاعاتی به آن داده میشود، فیلمی در ژانر ترکیبی است که در دههی هفتاد میلادی نصیر حسین در سینمای هند آن را بدعت نهاد و هنوز هم به قوت خود باقی است؛ فیلمهای این چنینی معمولاً ترکیبی از چند ژانر کمدی، درام، عاشقانه و اکشن هستند که در بسیاری موارد موزیکال هم میشوند.
فیلم همچون سایر فیلمهای منموهان دسای از جمله «قدرت و ایمان»، که دیگر فیلم پرفروش همان سال اکران «آمر، اکبر، آنتونی» بود، از همان فرمول «گمشده و بعد بازیافته» پیروی میکنند که در آن آدمبدهها خانوادهای را از هم میپاشند و بچههای آن خانواده در بزرگسالی دوباره به هم میپیوندند تا از آنها انتقام بگیرند. در «آمر، اکبر، آنتونی» سه برادر به همین نامها بعد از جدایی در خانوادههایی با مذاهب مختلف، یکی هندو، دیگری اسلام و سومی مسیحی، بزرگ میشوند؛ اسم هر کدامشان نشان از مذهبی دارد که با آن بزرگ شدهاند. در بزرگسالی یکی افسر پلیس (وینود خانا) ، دومی خوانندهی قوالی (ریشی کاپور) و سومی صاحب یک میخانه (آمیتاب باچان) در محلهای فقیر میشود؛ شخصیت آنتونی گونزالس که آمیتاب باچان نقشاش را بازی میکند، در کنار ترانهها و تکدیالوگهای بهیاد ماندنی فیلم در فرهنگ عامه ماندگار شدند.
«آمر، اکبر، آنتونی» که پرفروشترین فیلم سال ۱۹۷۷ شد، با کلیشهها و موقعیتهای نامحتمل و باورنکردنی به الگوی تجاری بسیاری از فیلمسازان بالیوود تبدیل شد. آمیتاب باچان سی و پنج ساله با همین فیلم آن ایماژ مرد جوان خشن خود را که با یک سری درام اکشن غمانگیز از خود ساخته بود، به چالش کشید و آن نقش عمدتاً کمدی را که از او میشناسیم، به خود گرفت. یکی از معروفترین صحنههای فیلم، سکانس ترانهی معروف «آمر، اکبر، آنتونی» که سه برادر با لباس مبدل در خانهی آدمبدها اجرا میکنند تا زنان محبوبشان را که در چنگ آنها گرفتار شدهاند، نجات دهند.
به گفتهی منتقدان جدا شدن سه بچه در روز استقلال در «آمر، اکبر، آنتونی»، که مؤلفههای قوی سکولاریسم، کثرتگرایی دینی و ملیگرایی سکولار را در خود دارد، در واقع ارجاعی به تقسیم هند دارد و فیلم بر «ویژگیهای لیبرال» هند تأکید دارد. سه مذهبی که هر یک از پسرها در بستر آن رشد میکنند، در واقع «ستونهای ملت» است. این بچهها وقتی دست به دست هم میدهند و با هم همکاری میکنند میتوانند زندگی مادر را به او برگردانند (اشاره به خود دادن بچهها در سکانس اول فیلم) و شیطان را (که در دشمن مشترکشان نمود پیدا میکند) شکست دهند. باز پیوستن این سه شخصیت به والدینشان تمثیل ملیگرایی را تکمیل میکند؛ در واقع میگوید آنچه با استقلال از دست رفته بود میتواند دوباره به دست آید.
۷. قدرت و ایمان (Dharam Veer)، فیلم کلاسیک برتر سینمای هند
- سال اکران: ۱۹۷۷
- کارگردان: منموهان دسای
- بازیگران: درمندرا، جیتندرا، زینت امان، نیتو سینگ
«قدرت و ایمان» با بزرگانی همچون ایرج ناظریان، منوچهر والی زاده و مهین برزویی از آن دوبلههای ماندگار ما به حساب میآید که هم سر از خانههای بسیاری درآورد و هم از تلویزیون بارها پخش شد. فیلم دیگری از منموهان دسای که همان سال اکران «آمر، اکبر، آنتونی» به نمایش درآمد و در گیشهی سینمای هند تبدیل به بلاکباستری بزرگ، دومین فیلم پرفروش سال و یکی از معروفترین فیلمهای دههی ۱۹۷۰ هند شد.
منموهان دسای در سال ۱۹۷۷ چهار فیلم موفق با تم بچههایی که در کودکی از هم جدا میشوند و در بزرگسالی هم را پیدا میکنند و حالا باید با عاملان جدایی خود بجنگند و از آنها انتقام بگیرند، ساخت که دو عنوان از جمله «قدرت و ایمان» در همین فهرست آمدهاند.
این فیلم اکشن ماجراجویی داستان دو برادر دوقلو به نام قدرت و ایمان، فرزندان سلطان، را در قلمرویی خیالی در هند روایت میکند که وزیر بدجنس دربار آنها را از هم جدا میکند. این دو بزرگ میشوند و بی آنکه خود بدانند رابطهای دوستانهای با هم برقرار میکنند. مجموعه ترانههای «قدرت و ایمان» که موکش، محمد رافی و لتا منگیشکر بزرگ را به عنوان خوانندهی خود دارد، به اندازهی خود فیلم محبوب و موفق بوده است.
۸. ملکهی مارها (Nagina)
- سال اکران: ۱۹۸۶
- کارگردان: هارمش مالهوترا
- بازیگران: سری دوی، ریشی کاپور، آمریش پاری، پرم چوپرا
در دههی ۱۹۸۰ سینمای بالیوود نمیشد فیلمی نخستین سوپراستار زن سینمای هند، سری دوی زیبارو را در خود داشته باشد و فیلم معروف و یحتمل موفقی نشود. «ملکهی مارها» فیلم سری دوی است. اگرچه او تا پیش از این فیلم در سینمای جهان و پیش ما مخاطبان ایرانی سینمای هند شناختهشده بود اما با «ملکهی مارها» بود که تصویر و نامش را در ذهن ما و بسیاری از علاقهمندان به سینمای هند تا ابد ثبت کرد. به هر حال، حضور درخشان او در حرفهی پنجاه سالهاش چیزی نیست که به همین سادگی فراموش شود. چهرهی زیبا و شیطنتی که در شخصیت سینمایی او وجود داشت هم این میان بیتأثیر نبوده است.
«ملکهی مارها» که اثر ماندگاری در فرهنگ عامهی ما داشته است، (ترانهی معروفش که نامش با عنوان فیلم یکی است و رقص معروف مار سری دوی را در خود دارد، هنوز میان ما و گاه در محصولات فرهنگیمان زمزمه میشود) داستان زنی را روایت میکند که در واقع ملکهی مارهاست اما با مردی ساده ازدواج میکند تا انتقام مرگ همسرش را به دست قدیسهای شرور (با بازی آمریش پاری، یکی از بهترین و بهیاد ماندنیترین بازیگران شخصیت منفی سینمای هند که در سینمای هالیوود در قسمت دوم «ایدیانا جونز» اسپیلبرگ او را دیدهایم) بگیرد.
فیلم در زمان اکران در گیشه موفق ظاهر شد، دومین فیلم پرفروش سال و یکی از بزرگترین بلاکباسترهای سال شد. نقطه عطفی در سینمای هند به حساب میآید؛ چرا که به رغم آنکه شخصیت اصلی فیلم یک زن بود، توانست به چنین موفقیت تجاری گستردهای دست یابد. میتوان ترانهها و طراحی رقص بینظیرش و البته نقشآفرینی درخشان و باورپذیر سری دوی در نقش مار، شیمی فوقالعادهاش با ریشی کاپور- که آن دو را به زوج سینمایی تبدیل کرد و باعث شد بلافاصله بعد از آن یاش چوپرا «چاندنی» (Chandni)، یک موزیکال عاشقانهی محبوب دیگر میان مخاطبان ایرانی را بسازد- از عوامل موفقیت گستردهی این فیلم دانست.
۹. دل (Dil)، فیلم کلاسیک برتر سینمای هند
- سال اکران: ۱۹۹۰
- کارگردان: ایندرا کومار
- بازیگران: عامر خان، مدوری دیکشیت، سعید جعفری، دون ورما، انوپم کهیر، جانی لور
آمرخان یا همان امیر خان در واقع با فیلم موفق محصول ۱۹۸۹ «از قیامت به قیامت» (Qayamat Se Qayamat Tak) به کارگردانی منصور خان که یکی از بزرگترین کلاسیکهای کالت سینمای هند، نقطهعطفی در تاریخ سینمای هند و بازآفرینندهی ژانر موزیکال عاشقانه است و تبدیل به الگویی برای موزیکال عاشقانه در بالیوود شد، به سینمای هند معرفی شد. ژانر موزیکال عاشقانهی پر سوز و گداز این فیلم که قصهاش در واقع با الهام از «لیلی و مجنون» و «رومئو و ژولیت» شکل گرفته است، دههی ۱۹۹۰ سینمای هند را تعریف کرد. دههای که داشت از سینمای اکشن قهرمان/ان در برابر شرورها فاصله میگرفت و پیچش داستانی بیشتر با تمرکز بر ارزشهای اخلاقی، تقابل عشق آزادانه با تعصب و سنت، شکل میگرفت. آدمبدها جایشان را به سنت داده بودند.
«دل» یکی از معروفترین و موفقترین نمونههای فیلم هندی موزیکال عاشقانه بود. با امیر خان که با «از قیامت به قیامت» در کنار جویی چاو لا معروف و تبدیل به نماد جوان عاشقی که با دستهای خالی باید برای رسیدن به محبوبش شده بود. چنین شد که بعد از فیلم موفق اولش در سال ۱۹۹۰ دو فیلم دیگر از او به نمایش درآمد که نسبت به آن فیلم پایانهای خوشتری داشتند. «عشق عشق» (Love Love) به کارگردانی بابار سوباش که باز هم با زوج امیر خان و جویی چاولا اکران شد، یکی دیگر از عاشقانههای موزیکال موفق آن دوره بود که وارد خانههای ایرانی و محبوب شد.
اما این «دل» بود که این بار آمر خان را در کنار مدهوری دیکشیت پیش از این شناختهشده داشت و تقریباً با همان فرمول عشق ممنوع میان دختر متمول و پسر فقیر که خانوادههایشان مخالف وصال آنها هستند، توانست با مخاطب ایرانی ارتباط خوبی برقرار کند. ترانههای بینظیر «دل» که پرفروشترین فیلم سال بود، با ملودیهای سوزناک زیبایش و دیکیشت و شیمی میان زوج آمر خان و مدهوری دیکشیت را میتوان از نقاط قوت و از دلایل محبوبیت بیش از اندازهی این فیلم میان مخاطبان ایرانی دانست. مدهوری برای این فیلم نخستین جایزهاش را گرفت و تصویر جوان اول عاشق امیرخان در ذهن ما ثبت شد.
۱۰. داره یه اتفاقایی میفته (Kuch Kuch Hotahe)
- سال اکران: ۱۹۹۸
- کارگردان: کاران جوهر
- بازیگران: شاهرخ خان، کاجول، رانی موکرجی، سلمان خان
محصول نزدیک شدن روابط بالیوود و هالیوود، ادامهی جنبش فیلمهای دانشگاهی و موزیکال عاشقانهی هندی که کاملاٌ موفق ترکیبی از ارزشهای غربی و هندی و فرمول هالیوودی و بالیوود در ساخت فیلمهای این ژانر را در خود دارد، نخستین فیلم کارن جوهر در مقام کارگردان با زوج معروف و محبوب شاهرخ خان و کاجول، که پیش از این سه فیلم «بازیگر» (Baazigar)، «کاران آرجون» (Karan Arjun) و «داماد عاشق عروس را میبرد» (Dilwale Dulhania Le Jayenge) را با هم بازی کرده بودند، یکی از معروفترین و جریانسازترین آثار سینمای تجاری هند است. این فیلم سینمای بالیوود، بهخصوص فیلمهای کمدی رمانتیک را، با فرمول دو مثلث عاشقانه با اختلاف زمانی، وارد سطح جدیدی کرد.
این فیلم که در هند و بیرون هند (در سطح جهانی پرفروشترین فیلم هندی تا فیلم دوم کارن جوهر «گاهی خوشی گاهی غم» (Kabhi Khushi Kabhie Gham) بود) بسیار موفق ظاهر شد، تبدیل به پرفروشترین فیلم هندی سال شد و همچنین نخستین فیلم بالیوودی بود که وارد ده فیلم برتر در بریتانیا شد. آلبوم موسیقی فیلم بیشترین فروش را در سال اکران خود داشت و فیلم جوایز زیادی از جوایز فیلم فیر و سایر جشنوارهها را دریافت کرد.
فیلم که با الهام از مثلث عاشقانهی آرچی، ورونیکا و بتی از کمیک بوکهای امریکایی «آرچی» ساخته شده است، داستان رابطهی دوستانهی رائول (شاهرخ خان) و آنجلی (کاجول) را در دانشگاه روایت میکند که عاشقانه نیست اما بسیار نزدیک و صمیمی است. آنجلی که رفتار پسرانه دارد و از آن دسته دخترهاست که پسرها بیشتر او را مثل رفیق میبینند تا زنی که بتواند تبدیل به محبوبشان شود، با آمدن دختر زیبایی به نام تینا (موکرجی) از رائول دور میشود. چرا که رائول به این دختر علاقهمند شده است. آنجلی که از این بابت دلشکسته است، بی آنکه علاقهاش را پیش رائول فاش کند، تصمیم میگیرد کالج را ترک کند و به خانه برگردد.
رائول که به آنجلی علاقهمند است، اما جنس علاقهاش از نوع دوستانه است، اگرچه از رفتن او ناراحت میشود اما در نهایت با تینا ازدواج میکند و صاحب دختری میشود که اسمش را به پیشنهاد تینا میگذارند آنجلی. تینا بعد از زایمان از دنیا میرود اما برای تولد دخترش وقتی به سن بلوغ میرسد، نامهای مینویسد و ضمن شرح قصهی آشنایی خودش با رائول، از او میخواهد به طریقی پدرش را به آنجلی بزرگ پیوند بدهد. تا اینجا ما فیلم را با فلاشبک از طریق همین نامه میبینیم. از اینجا به بعد شاهد تلاش دختر برای پیدا کردن آنجلی و رساندن او به پدرش خواهیم بود که به گفتهی بسیاری از منتقدان زیادی احساسی است.
اما آنجلی که دیگر برای خودش خانمی شده است و همچون پسرها رفتار نمیکند، در آستانهی ازدواج با روهیت (سلمان خان) است. رائول از راه میرسد و رابطهی قدیمی او با آنجلی حالا شکل دیگری به خودش میگیرد و یکی از غافلگیرکنندهترین و البته خوشحالکنندهترین پایانهای سینمایی (از آنها که در عین لبخند گشادهای بر لب اشک را هم بیامان بر گونههایت جاری میکند) اتفاق میافتد؛ از آنها که در عین مدرن بودن ریشه در سنت و فرهنگ غنی هند دارد. فیلم را به خاطر بازی کاجول و شیمی میان او و شاهرخخان، قصهی پر سوز و گداز و در عین شادش و البته ترانههای بینظیرش، به طور ویژه ترانهای که نامش با عنوان فیلم یکی است، تحسین میکنند؛ به قول یک منتقد هندی، این فیلم «سینمای تماماً رؤیایی در بهترین حالت آن» است.