مسمر نابغه ای که دیر بدنیا آمد !
مسمر پزشک اتریشی ،شاید اگر چند قرن قبل تر از سال ۱۷۳۴ به دنیا می آمد و نظریه خود را ابراز میکرد، ممکن بود، اندیشمندان نظریه او را قبول کنند نظریه مسمر به عقاید مردم قرون وسطی و تاثیر کواکب بر انسان، بسیار نزدیک بود و با مخالفتهای علمای مادی و روشنفکر هم عصر مواجه شد.
بعداز پی بردن به خواص آهنربا ،اعتقاد کشف نیروی کیهانی و ملکوتی در مسمر تقویت شد تا جایی که همه ابزار درمانی خود را از اهنربا تهیه میکرد و حوضچه ویژه ای بنام باکه برای درمان بیماران تهیه نمود و نام نیروی جدید را مانیه تیسم نهاد.
Franz-anton-mesmer
مسمر آهنربا را دورانداخت!
معلوم نیست مسمر چه زمانی به این کشف بزرگ نائل شد که معالج امراض خود اوست نه آهنربا لذا بر مسمر محقق شد از دست او نیرویی ساطع می شود که مثل آهنربا و بلکه خیلی قویتر از اهنرباست بعد از این کشف مسمر حیران ماند ،چرا که هیچ اطلاعی از چگونگی این نیرو و اثبات آن نداشت و از آن یه بعد نام این نیرو را مانیه تیسم حیوانی نامید.
بحران
حالتی از براشفتگی در بیماران که مسمر آنرا بحران نامید و اعتقاد داشت ، بحران قبل از درمان پدید می آید.
خیال و توهم
بزرگترین حربه دانشمندان علیه مسمر این جمله بود (بیماران خیال میکنند معالجه شده اند).
فراماسونها و انجمن مانیتیزم
در قرن هجدهم و با سفر مسمر به پاریس به شهرت مسمر و به مخالفان او افزوده شد و حرکات خاص دست و لمس بدن بیمار و بهبودی آنها موج عظیمی از موافقان و مخالفان جدید را بوجود آورد تا جایی که ژنرال لافایت به واشنگتن که هنوز نخستین رئیس جمهور آمریکا نشده بود ،نوشت که من علاوه بر توپ و تفنگ برای استقلال و تسلط شما حربه ای بالاتر دارم و آن مانیتسم و نظریه دکتر مسمر است.فراماسونها که در سیاست و علوم همواره از چیزهای تازه به نفع خود طرفداری می کنند،از مسمر و کشف او جهت نفوذ بیشتر خود در فرانسه، حمایت کردند تا جایی که در فرانسه و حتی مستعمرات آن انجمن هایی بنام انجمن مانیتیزم تشکیل دادند.
مسمریسم
با موفقیت بی نظیر مسمر در مدت پنج سال ،و با تشریفات خاص درمانی و ابهت و ژست خاص مسمر ،روش مسمریسم،هر روز معجزه ای پدیدار میشد
مسمریسم بدون مسمر!!!
با فشارها و سختی های زمانه مسمر نتوانست مکانیزم عملیات خودرا نشان بدهد و آنچه که به عنوان مانیتیزم می‌شناسیم افتخاریست که نصیب شاگرد و مرید او یعنی کنت ماکسیم دو پویسگور شد تاریخ میگوید او اولین کسی است که توانست نشان بدهد میتوان با قوه روحی و معنوی در دیگری اثر کرد و این اثر بقدری زیاد است که سبب میشود تغییراتی در آن شخص ظاهر گردد.در سال ۱۷۷۴میلادی که مسمر با دانشمندان آکادمی فرانسه مبارزه میکرد ،پویسگور در رساله ای به عنوان گزارش عملیات مانیتیزم نظریات صریح و بدون ابهامی در این خصوص بیان کرد در حالی که مسمر هنوز با مغناطیس حیوانی دست به گریبان بود.
کشف اتفاقی هیپنوتیزم
در روش مسمر روال به ایجاد بحران و به نهایت رساندن بحران در بیمار بود تا اینکه پویسگور در عملیات مانیتیزم روی چوپانی(بنام ویکتور) روال معمولی و بروز بحران را مشاهده نکرد و در کمال تعجب بیمار به خواب رفت و چون این واقعه برخلاف رسم معمول بود، چوپان را تکان داد ولی از خواب بیدار نشد، و از روی وحشت و حیرت گفت برخیز و ناگهان ویکتور از جا برخواست و در حالی که خوابیده بود به راه افتاد، کنت فریاد زد بایست و چوپان ایستاد و به سوالات او به گونه ای جواب داد که گویی جوانی تحصیل کرده و با سواد است بعد از حصول این نتایج ،کنت دوپویسگور آزمایشهای خود را در رساله ای نوشت ولی همچنان کنت و مسمر نمیتوانستند عملیات را بر پایه اصول ثابت تنظیم کنند مطالعات و اکتشافات کنت که از روی یکی از اسرار روح پرده برداشت هیجانی زیاد در عموم محافل تولید کرد و با کشف خود قدم به عرصه ماورا الطبیعه گذاشت و طولی نکشید که شغل جدیدی به نام خواب کننده (هیپنوتیزور)پیدا شدو بدلیل ورود شیادان به این عرصه ،دانشمندان تمایلی به بررسی آن نداشتند.
مسمر در گمنامی
با انقلاب فرانسه و کشتار روز افزون ،مسمر در اوج ورشکستگی مجبور به عزیمت به سویس شد و در قصبه کوهستانی فروآنفلد زندگی می کرد و به مدت بیست سال در گمنامی به طبابت پرداخت با پیروزی های ناپلئون و کشتار مریدان مسمر ،در سال ۱۸۱۲ وقتی که یکی از اطبا معروف که پزشک پادشاه پروس بود، درخواست مطالعه مسمریسم را کرد، در حالیکه مسمر طوری فراموش و گمنام شده بود که حتی علت این نامگذاری را نمیدانستند، وقتی کمیته تحقیق گفتند خوب است از خود مسمر درخواست کنیم شخصا در جلسه حاضر شود و در مورد کشف خود توضیح دهد ،همگان تعجب کردند که آیا او زنده است!؟ مسمر این دعوت را نپذیرفت و در پایان عمر و با خواست خود، در گمنامی در قبرستان عمومی مرسبورک به خاک سپرده شد و باز تاسف از اینکه مسمر دیر به دنیا آمد.
مسمر (۱۷۳۴_۱۸۱۵)
