چطوری با متافیزیک آشنا شدم !!
خب اگه من همین سئوال رو از تو بپرسم قطعا تو ام داستان و سکانس های نفس گیر خودت رو داری ! وگرنه شاید اصلا اینجا نبودی و مثل خیلی های دیگه ، پی پول و نون و زن و بچه بودی ! و میدویدی تا از بقیه عقب نمونی ! پول پول پول
منم قبل از اینکه بدنبال رد پای ارواح بگردم دنبال پول میگشتم ، طراح وبسایت و گرافیک بودم و داشتم کم کم نامی برای خودم رقم میزدم با در آمد لبخند آور.
بزارین به عقب تر برگردیم
جایی که من تازه با اینترنت آشنا شدم ، یادمه ده دوازده سالم بود و با دایالاپ مسخره پا به دنیای بی کران میزاشتم.
اونجا دنبال سرگرمی های زیادی بودم ، بازی – موزیک – فیلم ! اونم با دایالاپ ! کمی بعد فهمیدم که با دایالاپ فقط میشه کتاب خوب دانلود کرد و انقدر خوند که وقت بگذره …
شروع به جستجو ، شخصیت شناسی ، برنامه ریزی ، موفقیت ، داستان ، شعر ، طراحی سایت ، روانشناسی ، شخصیت شناسی ، ارتباطات و موارد سوژه دار بعد از یه تایمی به طالع بینی جذب شدم.
دهن خودمو و اطرافیانو با این برنامه های فال و طالع بینی سرویس کرده بودم بعد از یه تایمی شروع کردم به دنبال موضوعات فراطبیعی !!
بعضی شبها چون دستشویی توی حیاط بود میترسیدم برم و همین باعث شد شبا غذا سبکتر بخورم …
یادمه دنبال ارتباط با جن و موکل زیاد میگشتم ! اون زمان یه سایتی بود اگه اساتید یادشون باشه ، به اسم جنزده ! خیلیا اونجا رفت و آمد داشتن منم علاقمند.
خب هیچوقت موفق نشدم جنی رو احضار کنم (چه موهبتی کرده بود بهم خدا…).
فلش بک به پنج سالگی
یادمه شب ماه کامل بیدار شدم ، یه ندای درونی منو به حیاط کشید ، از اون نداهایی که نمیدونی چرا دنبالش میکنی …
هوا روشن ، ماه کامل ، طوری که با چشم عادی میتونستم روشنی اجرهای دیوار رو ببینم و اشیا سایه داشتند … نگاهم به گوشه ی حیاط جلب شد. دیدم یه گربه ی سیاه با چشم های قرمز داره منو نگاهم میکنه ، وحشت کردم و سریع دویدم سمت جای خواب پدر و مادرم و خودمو زیر پتو قایم کردم و دیگه هیچی از اون شب یادم نیست …
بازگشت به سه سال گذشته
یه روز یک ادمی که تقریبا دوسال میشناختمش بهم یه چیزی در مورد خواب و رویا گفت ، گفت میشه توی خواب بیدار شد و هرکاری کرد…
– اول خیلی چرت و پرت بنظر میومد
* گفت چندروز خواب هاتو بنویس بعد بهت میگم چیکار کنی.
– چون بهش اعتماد داشتم و حرفهاش منو به وجد آورده بود و منم از بچگی دنبال این حرفا بودم قبول کردم و پذیرفتم که امتحان کنم.
رویابینی و خروج از بدن
رویابینی و خروج از بدن یک دنیای واقعا زیباست که میتونه خیلی ترسناک و کشنده ام باشه ، دقیقا مثل زیبای وحشی.
درون رویا یا بهتر بگیم درون دنیای ماورا یا ذهنی شما خود واقعیتون خواهی بود. و این میتونه سوژه خیلی خوبی برای شیاطین و انسان های شیطان صفت باشه !!!
در این مورد بعدها خواهم نوشت و خیلی عمیق !!
نتیجه
بعد از تمرین دو الی سه روزه توی خواب اگاه شدم !!! معجزه ی خدا ، استعداد خدادادی یا پرده ی پنهان شیطانی خاموش ؟؟
من ساده این رو یک لطف الهی میدیم ، منتهی این یک دام عظیم برای من بود … (تا به امروز ندای خدا رو توی دل رمزمه میکنم).
یکی از تمارین این بود که صبح ها بعد از نوشتن خوابهام توی اوقات مختلف دست هام رو نگاه کنم.
روز دوم یا که سوم من توی خواب دست هام رو دیدم و یکهو متوجه شدم که دنیای که توی اون هستم واقعی نیست این موجودات عجیب هستن ، بدنم به لرزش در اومد و خوشحال شدم.توی اتاق بودم اتاقم کمی واقعی بود یعنی انگار طراحی شده بود !. دیدم دوستمو و چند نفر دیگه رو توی اون اهالی دوستم رو دیدم منتهی چشمهاش سیاه بود ، عجیب بود ، عمیق بود.
موضوع رو اطلاع دادم به استاد نما ، و اون قدم های بعدی رو برام چید. و در اخر من یکی از بزرگترین ضربه های روحی عمرم رو خوردم که کارم به روانپزشک و مساجد کشید.فقط یا یک اعتماد اشتباه ! باور کردن شخصی که فقط فیلم خوب بودن رو بازی میکرد.
روی زیبا ، بازیه زشت این یک ضرب المثل المانیه.
بعدها که متجرب شدم فهمیدم شیاطین میتونن توی خواب با چهره ی مختلف به سراغت بیان به شما سرویس دهی کنند !!! شمارو توی رویا اگاه کنند یا روحتون رو از بدنتون جدا کنند.و شما باید خیلی کشته کار شده باشین که با چندتا ترفند ساده زندگیتون به باد نره.ارتباط با شیاطین کلا هیچ نفعی نداره فقط اخر کار سوژه خندشون میشد و به سمت خودکشی یا همچین چیزا سوقتون میدن !!
اینطوری بود که اولین بار با متافیزیک آشنا شدم !!!
اره همینطوری ، هرکسی یه جوری باهاش مرتبط میشه یا متافیزیک خودش به سراغت میاد.برای من شروع دردناکی داشته منتهی خوب شد ! خدام رو پیدا کردم و به رستگاری رسیدم !
گاهی اوقات فکر میکنم این سرنوشت من بود ! بعضی وقتها فکر میکنم این قانون جذبه ! من اگه توی دوران نوجوانی این مسائل رو به خودم جذب نمیکردم و تلاش به احضار نمیکردم شاید این استاد ناحق به سراغم نمیومد ! ولی خوب شد ! با خیلی از ریشه ها و شاخه ها آشنا شدم !.
تو چطوری با متافیزیک آشنا شدی ؟
برام توی قسمت نظرات بنویس که چطوری با متافیزیک آشنا شدی ، دوس دارم بدونم و حتما همه ی داستاناتون رو میخونم.
طی هفته های عاطی سعی میکنم که آموزشهای نجوم رو مرتب کنم ، امیدوارم که یه روز خوب بیاد.