اغلب گفته می شود واردات بد و صادرات خوب است. این رویکردی غیراقتصادی به مساله تجارت است. بگذارید سوالی بپرسیم. شما چرا درآمد کسب می کنید؟ پاسخ مشخص است برای این که مصرف کنید و زندگی خوبی داشته باشید. حتی وقتی بخشی از درآمد خود را پس انداز می کنید برای آن است که در آینده بیشتر مصرف نمایید. همین مساله در مورد تجارت یک کشور وجود دارد. صادرات انجام می شود تا در نهایت واردات انجام پذیرد. صادرات چون درآمد در است و ورادات چون مصرف. همان طور که وقتی فردی بخواهد مصرف بیشتری انجام دهد باید درآمد بیشتری کسب کند، واردات بیشتر در بلندمدت تنها و تنها از طریق صادرات بیشتر ممکن است.
بنابراین برخلاف دوگانه سازی خوب و بدی که در مورد صادرات و واردات وجود دارد و اغلب از تریبون های مختلف آن را می شنویم، صادرات و واردات در هم تیده اند و سیاستی که منجر به افزایش یکی شود روی دیگر اثر می گذارد و بالعکس. از این رو اصولا دو گونه سیاست گذاری در تجارت خارجی وجود دارد. سیاستی که منجر به کاهش حجم تجارت می شود و سیاستی که برعکس موجب افزایش صادرات و واردات یا به معنای دیگر تجارت یک کشور می شود.
سیاستی که بر آن است تا واردات را با ایجاد تعرفه ها و بازارهای انحصاری داخلی کاهش دهد، در نهایت موجب می شود تا حجم تجاری کشور تقلیل یابد و با ایجاد بازارهای انحصار قانونی، رقابت را کم رنگ کرده و در نهایت پروسه تولید را ناکارآمد می سازد. بنابراین دوگانه سازی بد و خوب برای واردات و صادرات، در نهایت منجر به اتخاذ سیاست هایی می شود که حجم تجارت کشور را تقلیل داده و تولید و رفاه را کاهش می دهد.
ترازتجاری مثبت یا منفی در بلندمدت نمی تواند پایدار باقی بماند و بالاخره اگر تغییر ساختاری رخ ندهد، تراز تجاری مثبت دورهی هر چند چندین ساله با تراز منفی آتی روبرو خواهد بود و یا آن که خروج سرمایه رخ می دهد. به هر رو توجه به این مساله که همان گونه که در زندگی شخصی فردی که می خواهد زندگی مرفهی داشته باشد و مصرف بیشتری انجام دهد در نهایت باید درآمد بیشتری کسب کند، کشوری نیز که در سودای واردات بیشتر است، و سیاستش را برای واردات بیشتر بگذارد چاره ای ندارد جز آن که صادرات بیشتری انجام دهد. از این روی سیاست واردات بیشتر بر خلاف آن چه تصور می شود، رویکرد مذمومی نیست.