2 سال پیش / خواندن دقیقه

حل مسئله ای به نام «مالکیت مرد بر زن»| حقوق زنان

حل مسئله ای به نام «مالکیت مرد بر زن»| حقوق زنان

چرا مالکیت مرد بر زن یک مسئله اجتماعی است و مداخله‌ی با کیفیت در حل این مسئله چیست؟

وجود «مالکیت مرد بر زن» را در مشاهده رفتارهای خروجی این ایده می‌توان دید. باوری که صفر یا صدی نیست اما مانند یک طیف عمل می‌کند.  این باور در گروهی از مردان بیشتر است طوری‌که می‌توانند برای ادامه حیات زن تصمیم‌گیری کنند چیزی که به آن قتل ناموسی گفته می‌شود، در گروهی کمتر وجود دارد طوری‌که برای رفت و آمد زن یا نوع پوشش او تصمیم‌سازی می‌کنند، در گروهی باز کمتر می‌شود طوری‌که به مدیریت رفتار زن باور دارند و فقط ممکن است آن را به زبان نیاورند و یا در بیان و کاربرد آن ملاحظه کنند، و در گروهی خیلی کمتر وجود دارد چون آن‌ها تصمیم دارند با این باور غلط در مواجه با خود مبارزه کنند. البته موضوع این نوشتار علت‌یابی این حس مالکیت نیست، بنابراین آن را به‌عنوان مفروض مسئله درنظر می‌گیریم و دو پرسش را مطرح می‌کنیم.

 یک: چرا مالیک مرد بر زن یک مسئله اجتماعی است؟

دو: مداخله‌ی با کیفیت در حل این مسئله چیست؟

«دانیلین لوزیک» معتقد است، مسئله اجتماعی به شرایطی اطلاق می‌شود که غلط، مشکل‌زا، فراگیر و البته قابل تغییر باشد.(نگرشی نو در تحلیل مسائل اجتماعی: ۱۳۹۳). از این منظر مالکیت مرد بر زن یک مسئله اجتماعی است چرا که این باور در گام اول غلط است، اساساً کسی نمی‌تواند برای تن و افکار غیر (other) تصمیم‌سازی کند، تصمیم‌سازی برای دیگران تنها معطوف به عرصه عمومی و برای یک خیر جمعی است مانند این‌که می‌توان با چراغ قرمز جلوی حرکت خودروی دیگران را گرفت و در صورت تخطی او را جریمه کرد اما نمی‌شود به‌کسی گفت باید با لباس قرمز در شهر تردد کنی و در صورت تخلف جریمه می‌شوی.(حق مالکیت)

 مالکیت مرد بر زن مشکل‌زا است چراکه در خروجی طیف‌های مختلف این مالکیت خشونت وجود دارد، در عریان‌ترین حالت ممکن سبب سلب حیات می‌شود (قتل ناموسی) و در مرسوم‌ترین حالت ممکن سبب سلب آزادی.

 مالکیت مرد بر زن فراگیر است، شاید یک پژوهش میدانی قوی بتواند جواب این پرسش را روشن‌تر بدهد اما همین بس که تمام خوانندگان زن این نوشتار در همین لحظه می‌توانند تجربه این حس مالکیت علیه خودشان را در ذهن مرور کنند.(در طیف‌های مختلف).

 در نهایت و مهم‌تر از همه مالکیت مرد بر زن قابل تغییر است. به تعبیر «لوزیک» به شرایطی مسئله اجتماعی اطلاق می‌شود که معتقد باشیم باید با دخالت انسان آن را تغییر داد و این تغییر منطقی نیز هست.(لوزیک: ۱۳۹۳: ۲۵)

نگارنده معتقد است با توجه به شروط بالا این مالکیت به‌مثابه یک مسئله اجتماعی است که با مداخله انسان باید تغییر کند. اما باید گفت مداخله‌ها برای حل یک مسئله نیاز به حد قابل قبولی از کیفیت دارند. در ادامه به پرسش دوم پرداخته می‌شود، این‌که مداخله‌ی با کیفیت در حل مسئله‌ای به‌نام مالکیت مرد بر زن چیست؟

همان‌طورکه گفته شد باور به وجود مالکیت مرد بر زن همان نظام بازتولید خشونت در انواع طیف‌های آن است. اما آیا باید حل این مسئله را صرفاً به خود جامعه سپرد، چیزی‌که از آن به‌عنوان فرهنگ یاد می‌شود، جامعه‌ای که درپی سال‌ها چنین رفتاری برایش نهادینه شده چگونه می‌تواند ازپس حل این مسئله برآید؟

 قبل از پاسخ به پرسش دوم باید گفت در بسیاری از متون برای تعریف نهاد نوشته‌اند «قواعد کنش انسان‌ساز برای بقای زندگی اجتماعی» و آن را به دو دسته نهادهای غیررسمی (مانند سنت و فرهنگ) و نهادهای رسمی (مانند قانون اساسی) تقسیم کرده‌اند. نگارنده معتقد است در مقابله با ایده مالکیت مرد بر زن نهادهای غیررسمی چندان توفیقی نخواهند داشت چراکه خود آن‌ها مبدع این ایده بوده‌اند و اگر به‌حال خودشان رها شوند این ایده را دائم بازتولید می‌کنند. اما به کمک نهادهای رسمی مانند قانون می‌شود قدمی موثر در حل مسئله برداشت، قدمی که نیاز به تکرار دارد تا بتواند موثر بودن خودش را نشان دهد. حالا به پرسش دوم برمی‌گردیم و کیفیت یک نهاد رسمی برای حل مسئله‌ای اجتماعی به نام «مالکیت مرد بر زن» را بررسی می‌کنیم.

«داگلاس نورث» در کتاب «خشونت و نظم‌های اجتماعی» معتقد است در جوامع با نظم دسترسی باز، خشونت اغلب از طریق نهادها محدود می‌شود، نهادها قواعدی وضع می‌کنند که با تغییر پاداش‌های دریافتی از رفتار خشونت‌آمیز، افراد را از کاربرد خشونت باز می‌دارند. اما برای این‌که قواعد رسمی بتوانند خشونت را مهارکنند، باید سازمانی وجود داشته باشد که درون آن مجموعه‌ای از مقامات، قواعد را به‌گونه‌ای غیر شخصی اجرا کنند(نورث: ۱۳۹۷ : ۵۸-۵۹). به‌عقیده نورث در رویکرد نهادی برای کنترل خشونت حاکمیت قانون، تضمین حقوق مالکیت، انصاف، برابری و به‌عبارتی برخورد یکسان با همه افراد در تمامی جنبه‌ها اهمیت دارد.(همان: ۱۳۹۷ : ۵۳) نظم دسترسی باز از طریق مجموعه کالاها و خدمات عمومی مانند تحصیلات، دسترسی به دادگاه و تهیه زیرساخت‌ها، فرصت‌ها را بر روی بخش بزرگی از جامعه گشاده می‌کند.(همان : ۱۳۹۷ : ۱۹۹).

با این تعریف حل مسئله‌ای به‌نام «مالکیت مرد بر زن» که همان نظام بازتولید خشونت است به کمک رویکرد نهادی نیاز به قوانین غیرجانب‌دارانه دارد، وجود چنین قوانینی حتی در صورت تضاد با فرهنگ‌های مرسوم می‌تواند گام موثری برای جلوگیری از بازتولید خشونت باشد، گام‌هایی که دائم باید تکرار شوند.

شاید از نوشته‌های زیر خوشتان بیاید
نظر خود را درباره این پست بنویسید ...

منوی سریع