هوای دل بارانی ست
کوچه ای می خواهم برای
قدم زدن های دو نفره
پشت پرچین های
مسکوت دل
در ماورای افق های نامتناهی
ببار باران…
تا زندگی کنم
با قدم هایش..!
*****
چه شب های درازی
اشک در هاون اندوه کوبیدم!
نخوابیدنم را
به پایِ قدم های نیامده ات بگذار
و خط عمیق پیشانی ام را
به حساب سرنوشت..
*****
شعر قدم زدن عاشقانه
بیا هم را دوست داشته باشیم..
هنوز خیابان های زیادی هست
که باید باهم قدم بزنیم و
شعرهای زیادی مانده که نخوانده ایم…
*****
دلم
یک
باران
آبان ماهی
می خواهد
و
یک
تو
برای
قدم زدن……
*****
مَن عاشق قدم زدن با تو هستم،
مخصوصاً تو بارون.️.
*****
ای کاش می شد با تو ساعت ها قدم زد
از راه آهن تا شمیران زیر باران …
باور کن از تو دست شستن کار من نیست
عشق تو می شود دو چندان زیر باران
وقتی دعا در زیر باران مستجاب است
دیگر چه کاری بهتر از آن زیر باران
کاظم بهمنی
*****
قدم زدن با تو
حرف زدن با تو
نگاه کردن به تو
قشنگیه دنیای من
همش خلاصه میشه به تو!…
*****
تنهایی قدم زدن
برای بیان دلتنگی و برای بیان غربت
هواهای دونفره را تنهایی قدم زدیم
با یاد کسانی که هوای ما را نداشتن
*****
باران که می بارد
دوباره شاعر می شوم
می توانم برایت شعری بگویم
از تمام حرف هایی که نمی زنم
از جاده هایی که
بی تو قدم زدم
از پنجره هایی که از آن ندیدمت
از روزهایی که بی تو هدر شدند..
*****
چه آرزوی محالی است قدم زدن با تو
اجازه هست که گاهی ببینمت از دور؟!
*****
مرا در انتظاری جاودان کاشت
قدم سمت جهانی تازه برداشت
دلم آیینه دلبستگی بود
محل ِسنگ بر آیینه نگذاشت
احسان افشاری
*****
شعر در مورد قدم زدن زیر باران
بارون داره هدر می شه بیا با من قدم بزن
دلم داره پر میزنه واسه تو و قدم زدن
وقتی هوا بارونیه دلم برات تنگ میشه باز
نمی دونی تو این هوا چشات چه خوش رنگ میشه باز
دلم هواتو داره بارون هواتو داره رنگ چشاتو داره
قدم زدن تو بارون باتو چه حالی داره…
*****
باران که می بارد دلم هوای قدم زدن میکند…
زیر باران..
شب…
بدون چتر ..
هوای خنک …
بادی که آرام هو هو میکند ..
ترانه ی گوش نواز باران …
قطرات باران که هوس رقصیدن کرده اند ..
همه و همه دلم را هوایی تر می کنند …
غافل از اینکه هر کدام یاد آور خاطره ای برای من است
من را هوایی تر میکنند ..
*****
ای که پای رفتنت کندست و راه وصل تند
بازگشتن هم نشاید تا قدم داری بپوی
سعدی
*****
قدم زدن در خیابان
بیا هم را دوست داشته باشیم
هنوز خیابان های زیادی هست
که باید باهم قدم بزنیم و
شعرهای زیادی مانده که نخوانده ایم
*****
تا صبحدم به یاد تو شب را قدم زدم
آتش گرفتم از تو و در صبحدم زدم
*****
شعر قدم زدن در پاییز
گواه دلتنگی پاییز
انارهای شکفته است
و گواه دلتنگی من
قدم زدن های بی هنگام
روی برگها در زیر باران…
*****
نیامدنش را باور نمی کنم
غیرممکن است
او نیامده باشد
حتما، حالا
زیر باران مانده است
و ناامید و خسته
در خیابان ها قدم می زند
من به باز بودن درها مشکوکم
رسول یونان
*****
تو را،
براے تمامِ روزهاے بدونِ دلتنگے
شبهاے بدونِ بغض ڪہ در همین نزدیکیست، میخاهم.
تو را،
براے عآشقانہ هاے بی هنگام
براے یڪ حال ِ غیرقابلِ وصف
براے قهقهہ هاے از ته دل
براے قدم زدن در یڪ فصلِ پائیزے
و…
تو را
براے جبرانِ تمامِ اشک هاے سَرازیر شده ام میخآهم…
*****
آدینه ها باید کسی راداشته باشی
تا دستانش را در دستانت بگذاری
و تمام شهر را قدم بزنی
کسی که در کنارش
زمان و مکان را ازیاد ببری…
حاتمه ابراهیم زاده
*****
شعر قدم زدن دو نفره
با تو قدم زدن را
دوست دارم
به جای خانه
برایت
جاده خواهم ساخت …
*****
یه صدای قدیمی ام که تو گلو مونده
آرزوی قدیمیِ من، آرزو مونده
ارزوی ترانه خوندن با لبی خندون
آرزوی قدم زدن تو شهرِ بی زندون
این صدای منه، آه، این صدای منه
ابر پُربارون یه عمره تو چشای منه….
*****
در من
دیوانه ای جا مانده
که دست از
دوست داشتنت بر نمیدارد!
با تو قدم می زند
حرف می زند
می خندد
شعر می خواند
قهوه می خورد
فقط نمی تواند
در آغوش بگیردت…
به گمانم
همین بی آغوشی
او را
خواهد کشت
*****
در گوش شهریور
چیزی بگو !
حرفی شبیه دوستت دارم
تا روی تابستان
کم کم زرد شود
پاییز بیاید و…
خدا را چه دیدی
شاید برگ ها
دست پاهایت را گرفتند
و برای قدم زدن …
تو را کنار من آوردند !!!…