سلطان محمد روسای لشکر را جمع کرده و اعلان کرد که در روز نهم خرداد،۲۹ مه/ ۱۴۵۳ م. از دریا و خشکی به شهر حمله خواهد کرد. او سپس به نیروهای خود وعده داد که همه غنائم جنگی و اسیران را به آنها خواهد بخشید و فقط شهر و اراضی و ساختمانها را برای خود نگاه خواهد داشت. افراد لشکری از این خبر به هیجان آمدند و فرماندهان ینیچری قول دادند که به زودی پیروزی را کسب کنند.
سلطان محمد برای افراد شجاعی که به بالای دیوارها برسند جوایز بزرگی در نظر گرفت و افراد ترسو را از مجازات سخت ترسانید. آنگاه ریشسفیدان و روحانیون سپاه؛ سربازان را به جهاد در راه خدا و بر افراشتن پرچم اسلام بر دیوارهای آن شهر مسیحی ترغیب کردند. شب پیش از حمله نیز خیمههای جنگی و کشتیهای ترکان روشن شدند و سلطان محمد از سپاه خود سان دید و آنها را به مبارزه و مقاومت تشویق کرد.
سپاهیان با صدای بلند به تهلیل (لا اله الا الله) و تکبیر پرداختند و به این وسیله نوید پیروزی فردا را به یکدیگر میدادند. اما اهالی شهر که از پشت دیوارهای شهر این فریادهای شادی را میشنیدند میدانستند که این صداها در واقع اعلان پایان قطعی کار است. اگرچه خلیل پاشا آنچنان که فرانزا، وزیر امپراتور نوشته است، اخبار ارتش عثمانی را به یونانیها میرساند و آنها را به پایداری تشویق میکرد، اما یأس و وحشت همه مردم و نیروهای مدافع را گرفته بود.
در عین حال، شخص امپراتور فردی شجاع و فداکار بود. او زنان خانواده خود را بر یک کشتی ونیزی سوار کرد تا بهدست دشمن نیفتند. او نهتنها توصیه مشاوران مبنی بر ترک شهر را نپذیرفت، بلکه خود را به دیوار شهر رسانید و ضمن روحیه دادن به سربازانش دفاع از شهر را شخصا به عهده گرفت.
براساس آنچه مورخان مسیحی نوشتهاند، امپراتور کنستانتین یازدهم شامگاه ۲۸ می، تمامی شخصیتهای برجسته و سیاسی و نظامی را در کاخ خود جمع کرد و ضمن امید دادن؛ از آنان خواست تا در برابر دشمن مقاومت کنند. حاضران در انتهای جلسه یکدیگر را در آغوش گرفتند و گریستند. آخرین مراسم عشایربانی نیز در همان شب در کلیسای ایاصوفیا برگزار شد و ظاهرا امپراتور و برخی از نزدیکانش هم در آن شرکت کردند.
گروهی از نیروهای بیزانس خندقی عمیق در داخل شهر ساختند و دیوار بزرگی در پشت دروازه رومانوس مقدس – که توپها آنرا ویران کرده بود – بنا نهادند. امپراتور و ژوستینیانی و بقیه نیروهای ویژه در پشت همان دیوار برای محافظت از دروازه قرار گرفتند. افسران جنوائی در پشت دروازههای ادرنه قرار داشتند و «کاردینال ایزیدور» نماینده اعزامی پاپ نیز قرار بود از دیوارهایی که از پشت کاخ امپراتور تا آبهای بسفر کشیده شده بود محافظت کند.
فاتح قسطنطنیه
دفاع از بندر را دریاسالار «نوتاراس» به عهده گرفت و بقیه افراد نیز در کاخ و دیگر نقاط حساس قرار داشتند. در آن شرایط، تعداد نفرات نیز همانگونه که پیشتر گفته شد، از ۹ هزار نفر تجاوز نمیکرد که حداکثر ۶ هزار آنها یونانی و بقیه بیگانه بودند. در واقع از میان دوازده مرکز دفاعی، ۱۰ نقطه در دست افسران بیگانه جنوائی، ونیزی، آلمانی، روسی، اسپانیایی و دیگران بود و فقط دو نقطه در دست یونانیهای بیزانسی بود.
در روز ۲۸ مه، عثمانیها آخرین اقدامات خود را برای تهیه تجهیزات جنگی انجام دادند. هزار نردبان برای یورش از روی دیوارها تهیه شد، کشتیها این نردبانها را تا نزدیک دیواره جنوبی و شرقی حمل کردند و بقیه ناوچهها هم، در یک دایره بزرگ در سواحل خارجی شهر صف کشیدند. نیروها در مراکز حساس قرار گرفتند و توپها را تا لبه خندق بزرگ در پشت دیوارها جلو آوردند.
بالاخره زمان موعود فرا رسید. ساعتی پس از نیمهشب شنبه ۲۹ مه۱۴۵۳ م، ترکان عثمانی از خشکی و دریا به شهر قسطنطنیه حمله کردند. توپها با شدت تمام از خشکی و از داخل کشتیها به شهر شلیک شد. حمله اساسی متوجه باریکه دروازه رومانوس مقدس بود که در پشت آن امپراتور و همراهانش بیشترین دفاع و مقاومت را انجام میدادند. صدای توپها، کوبیدن طبلها، فریاد سپاهیان و ناله مجروحین با هم مخلوط شده بود.
توپها و تیرهای بیزانسیها نیز از بالای دیوارهای شهر به سوی سپاهیان عثمانی شلیک میشد. آتش یونانی هم به طرف کشتیها پرتاب میشد. خندق بزرگ، از اجساد مهاجمان پر شده بود و نردبانهای نیروبر در هم شکسته بود و بسیاری از کشتیها در آتش میسوختند، ولی سپاهیان عثمانی همچنان میجنگیدند. با یک فرمان، نیروهای جدیدی وارد عمل شدند و از روی اجساد کشتههای خندق گذشتند.
ده هزار نفر از ینیچری در حالیکه سلطان محمد در پشتسر آنها بود، به دروازه یورش بردند. ژوستینیانی که یکی از وزنههای اصلی دفاع شهر بود، از طرف بازو و پا زخم شدیدی برداشت. او با اجازه امپراتور برای درمان زخمها یا حفظ جان خود میدان را ترک کرد. بسیاری از افسران و سربازان لاتینی به تبعیت از او دست از جنگ کشیدند.
مقاومت مدافعان شهر پس از این اتفاق، به سرعت تقلیل یافت. سپاهیان عثمانی که متوجه این پیشامد شدند، فشار خود را بر دیوارها و دروازه ادرنه و رومانوس زیاد کردند. در این هنگام گروهی از ینیچریها که حدود ۳۰ نفر بودند و اولین نفر آنها حسن نام داشت، به بالای دیوار رسیدند و اگر چه بیش از نیمی از ینیچریها در آنجا کشته شدند، ولی افراد باقیمانده، راه را برای آمدن دیگر نیروها باز کردند.
در اثر گلولهباران ۲ ساعته توپخانه عثمانی، در چند نقطه دیوار شهر واز جمله حدفاصل «توپکاپی» یا «یالیقاپی» نیز شکافهایی بهوجود آمد و ترکان از دروازه کوچک مخفی «سیرکوپرتا» به داخل رخنه کردند، و از گذرگاه باریکی در مقابل دروازه رومانوس مقدس وارد شهر شدند. امپراتور و همراهانش به مقاومت پرداختند ولی امپراتور در گیر و دار نبرد، بهوسیله یک سرباز ترک از پای درآمد. برخی گفتهاند که او قبل از کشته شدن، فریاد میزده است که «آیا یک نفر مسیحی پیدا نمیشود که مرا گردن بزند؟» و به این ترتیب آخرین امپراتور بیزانس کشته شد.
فتح قسطنطنیه
پس از این جریان، همهچیز در قسطنطنیه در هم ریخت و ترکان توانستند از دروازه «کالجاریا» نزدیک کاخ بلاشرنی امپراتوری و از ناحیه بندر به داخل شهر سرازیر شوند. در این هنگام مدافعان شهر پا به فرار گذاشتند ولی در مسیر و مدخل دروازهها حدود ۲ هزار نفر از آنها کشته شدند. وقتی جنگجویان ترک از کمی تعداد مدافعان اطلاع یافتند، دست از درگیری برداشته و به تعقیب و اسارت افراد پرداختند. بسیاری از مردم شهر به طرف بندر گریختند. بقیه به کلیسای ایاصوفیا پناه بردند، بهطوری که در عرض یک ساعت، تمامی محیط داخل کلیسا پر از کشیشان و مردان و زنان شد.
ساکنان مسیحی شهر، براساس یک افسانه قدیمی معتقد بودند، وقتی ترکان وارد قسطنطنیه شوند و رومیان را تا ستون کنستانتین که در میدان کلیسای ایاصوفیا بود تعقیب کنند، فرشتهای شمشیر بهدست از آسمال نازل میشود، امپراتور را از چنگ مهاجمان نجات میدهد و زمام امور را به پیرمردی که در پای آن ستون نشسته است تفویض میکند و میگوید: «این شمشیر را بگیر و انتقام مردم را از دشمن بستان» و به مجرد شنیدن این کلمات، ترکان فورا پا به فرار میگذارند.
در برخی قصههای دیگر اما نه تنها چنین حوادثی رخ نداد، بلکه امپراتور کشته شد و ترکان مسلمان شهر را اشغال کرده و به پشت درهای کلیسا رسیدند. در این موقع، درهای کلیسا با ضربات ترکان شکسته شد و در مدت کوتاهی تمامی افراد آنجا اسیر شده و به اردوگاه عثمانیها منتقل شدند. مورخان تعداد این اسرا را که دریا سالار «نوتاراس» و بسیاری از افسران و اشراف نیز جزو آنان بودند، از ۱۰ هزار تا ۵۰ هزار نفر نوشتهاند. ولی «کاردینال ایزیدور» با لباس معمولی موفق به فرار شد و «یوحنا ژوستینیانی» نیز از راه دریا گریخت، اما مدتی بعد در اثر شدت جراحات درگذشت. بقیه کلیساهای شهر هم که مملو از اشیای نفیس و قیمتی بود، غارت شدند.
سلطان عثمانی که از این زمان به بعد او را «سلطان محمد فاتح» نامیدند، وقتی متوجه شد که سپاهیان او همه نقاط حساس شهر را متصرف شدهاند، از اسب خود پیاده شد و بهعنوان شکرگزاری، مشتی از خاک قسطنطنیه را برداشته و بر سر ریخت. سلطان محمد فاتح پس از اطمینان از پیروزی خود، در داخل شهر به گردش پرداخت و به کلیسای ایاصوفیا که بنای آن در قرن چهارم میلادی و در عهد کنستانتین بزرگ ساخته شده بود وارد شد و به تماشا پرداخت.
سپس دستور داد که بر بالای منبر کلیسا، قرآن تلاوت کنند و کلیسا را بهصورت مسجد درآورند. به این ترتیب، در مدت کوتاهی صلیبها و تصاویر و مجسمهها را برداشته و دیوارها را تطهیر کردند و پرچم عثمانی نیز در بلندترین نقاط شهر به اهتزاز درآمد. روز جمعه همان هفته، موذن بر فراز گنبد ایاصوفیا اذان ظهر گفت و سلطان در آن محل نماز خواند.
سلطان محمد فاتح، بیست روز در شهر به سر برد و به نظم امور پرداخت. او در این زمان فرمانی دال بر اعلان امنیت برای سکنه شهر صادر کرد تا مردمی که از شهر گریخته بودند، دوباره به آن برگردند و به کار و فعالیت عادی بپردازند. همچنین سلطان عثمانی فرمان داد، تا دیوارهای شهر قسطنطنیه را که پس از «بورسا» و «ادرنه» بهزودی پایتخت او شد، به سرعت ترمیم کنند و مسجدی روی ویرانههای «کلیسای رسولان» و قبور قیصرهای بیزانس بسازند. اگر چه پیش از این نیز بهدستور امپراتور بیزانس، مسجدی در قسطنطنیه ساخته شده بود، ولی این مسجد سلطانی، اولین مسجدی بود که خود عثمانیها در آن شهر بهوجود آوردند. البته بسیاری از کلیساها نیز تبدیل به مسجد شد.
پیش از آنکه سلطان محمد با کاروان اسیران به سوی ادرنه حرکت کند و پس از ۸۰۰ سال، مسلمانان مدفن ابوایوب انصاری را در زیر دیوارهای شهر یافتند – هر چند بنابر بعضی اقوال، مدفن او پیش از این زمان نیز در نظر مسیحیان شهر کاملا معلوم و محترم بوده و آنها قرنهای متمادی آن را زیارت میکرده و برای کسب حوائج خود به او متوسل میشدهاند – که این خود مسالهای بسیار جالب و پرمعنا است.
بهطور کلی، قسطنطنیه، این شهر مهم تاریخی، در جریان حمله سلطان محمد عثمانی، ۴۵روز یا به عبارتی ۵۳ روز در محاصره بود، تا اینکه تهاجم اصلی آغاز شد و شهر در ۲۰ جمادیالاولی ۸۵۷ ه. ق. (۲۹ مه۱۴۵۳م.) محاصره شد. محاصره قسطنطنیه به وسیله سلطان محمد فاتح در حقیقت پنجمین محاصره دولت روم شرقی از سوی عثمانیها بود و قبلا بایزید اول در ۱۳۹۶ م. دوبار آن را محاصره کرده بود و سپس پسرش موسی و در سال ۱۴۲۲ م.
مراد دوم به این کار اقدام کرده بود. این شهر از آغاز بنای جدیدش بهوسیله کنستانتین بزرگ، جمعا ۲۹ بار محاصره شده بود که ۷ مرتبه بهدست مهاجمان سقوط کرده بود و هر بار نیز مجددا به تملک امپراتور مسیحی درآمده بود. تا اینکه برای هشتمین بار بهدست محمد دوم عثمانی سقوط کرد و برای همیشه در دست عثمانیها باقی ماند. در واقع این نخستین باری بود که این شهر پس از ۱۱۲۵ سال، از قلمرو مسیحیت خارج و به قلمرو اسلامی درمیآمد.
باید در نظر داشت که فتح قسطنطنیه برای محمددوم، اهمیت استراتژیک زیادی نداشت، زیرا عثمانیها پیش از این زمان توانسته بودند بدون تصرف قسطنطنیه به داخل اروپا راه پیدا کنند.از اینرو، این نقطه جغرافیایی در واقع ارزشی مساوی یا حتی – با در نظر گرفتن صدماتی که عثمانیها برای فتح آن دیدند – کمتر از نواحی دیگر داشت. ولی از نظر نظامی – تسخیر قسطنطنیه – اروپا را از پایگاهی محروم کرد، که اگر در اختیار ارتشی کارآمد قرار میگرفت، احتمالا میتوانست نظام دفاعی و حکومت عثمانی را در هم بشکند.
سقوط قسطنطنیه بهدست عثمانیها
به همین جهت؛ سقوط این شهر بهدست ترکان عثمانی، حادثه بزرگی بود که در واقع بیش از آنکه برای مسلمین و آسیا سودی داشته باشد، برای اروپای مسیحی مصیبتبار بود و آثار دگرگونساز آن بهزودی در اروپا ظاهر شد. دقیقا از این رو است که سال سقوط قسطنطنیه (۱۴۵۳ م) در نظر اروپاییان مسیحی، سال آغاز تحولات اقتصادی، سیاسی، فرهنگی و علمی و هنری و حتی دینی بهحساب آمده است. این رخداد ابتدای دورانی است که اروپاییان، قرون وسطی و عصر ظلمت را رها میکنند و قدم در راهی نو میگذارند.
شاید اشاره به برخی آثار سقوط قسطنطنیه بهدست عثمانیها، بتواند اهمیت این واقعه تاریخی را تا حدودی نشان دهد: این پیروزی توانست نوعی پاسخ به حملات صلیبیان به ممالک اسلامی طی قرون گذشته (۶۸۰ – ۴۹۰ ه) یا اقدامات آنان در اسپانیا باشد. دربار پاپ پس از این واقعه متوجه شد که مهمترین پشتیبان و نیرومندترین سنگر مسیحیت در شرق را از دست داده است؛ به این ترتیب، مرزهای سیاسی مسلمانان با مرکزیت مسیحی در رم به نزدیکترین حد خود رسید.
عثمانیها پس از این توانستند به راحتی و با اقتدار بیشتری به طرف شمال بالکان حرکت کنند. استقرار و سلطه عثمانیها بر بسفر و داردانل مشکلات دریایی فراوانی برای اروپاییان چه از نظر نظامی و چه از نظر اقتصادی بهوجود آورد و بر سلطه و قدرت عثمانیها در دریای سیاه و مدیترانه افزود.
به این ترتیب، گلوگاه تجارت اروپا با سرزمینهای شرق دور و جنوب در آسیا و آفریقا در اختیار عثمانیها قرار گرفت؛ این واقعه همانگونه که صدمات اقتصادی فراوانی برای اروپا داشت، ثروت و درآمد سرشاری برای عثمانیها بهوجود آورد. این رویداد، زمینه ساز بهوجود آمدن تحولات عقیدتی و فرهنگی متعددی در اروپا بهویژه در ایتالیا، آلمان، فرانسه شده همانگونه این واقعه نشان دهنده قدرت مسلمانان در آن دوران بود، سرآغاز انتشار و نفوذ دین اسلام در برخی از نواحی اروپا شد.