در ساختاری که برای تبدیل یک سرباز وظیفه به یک نظامی حرفهای در نظر گرفته شده مدت زمان حضور سربازان در کلاسها بسیار محدود بود و به طور کلی آموزشهای رزمی به صورت محدود و در شرایط واقعی جنگ و همزمان با سرکوب شورشها انجام میشد. شاید تصور شود واحدها برای آموزشهای خود نوعی تجربه عملی داشتند، اما واقعیت این بود که عمده سربازان در تمام این دوره ذرهای آشنایی با نبردهای متداول نداشتند و هیچگاه با سلاحهای مدرن، تانکها، هواپیماها و تجهیزات نوین آشنا نشدند
نوسازی ارتش در دوره پهلوی اول با اهتمام ویژه شخص رضاخان آغاز شد. در این حوزه بهتدریج نیروی انسانی ارتش افزایش یافت و سربازان جدیدی به خدمت فرا خوانده شدند. آموزش نظامیان از نو سازماندهی و دانشکده افسری تأسیس شد و هر سال تعداد زیادی از صاحبمنصبان و افسران ایرانی برای آموزش به فرانسه اعزام میشدند. درجات و مناصب سابق لغو و نظام جدیدی از القاب، مناصب و نشانههای نظامی وضع شد. اقدامات گستردهای نیز برای بازسازی ساختار ارتش انجام شد. ساختار نوین بر اساس واژههای فارسی از «بند» و «جوخه» تا «تیپ» و «لشکر» سامان داده شد. حقوق امرای ردهبالای ارتش افزایش یافت هرچند دستمزد بدنه ارتش ناچیز بود.۱ در طی بیست سال حکمرانی رضاشاه بر ارتش، این نهاد چهار بار تغییر ساختار داد. دلایل تغییر ساختار ارتش متفاوت بود، نخست اینکه پس از اجرای نظام سربازگیری و تخصیص بودجه کلان نیروهای انسانی کادر و وظیفه ارتش دائما در حال رشد بود. دلیل دیگر این بود که تغییرات کاملا برنامهریزیشده و نظاممند پیش نمیرفت و بسیار از آنها از رأی و نظر شاه متأثر بودند و در نهایت سوءظن رضاشاه به برخی از فرماندهان و لشکرهای قدرتمند نظیر لشکر مرکز و آذربایجان و فارس باعث شده بود شاه پیوسته لشکرها را منحل کند و دوباره سازمان دهد و با امرای این لشکرها نیز برخورد کند.۲ ورای موارد فوق برخی موانع اساسی در راه نوسازی ارتش قرار داشت که در این نوشتار به مرور آنها خواهیم پرداخت.
تناسب نداشتن بودجه ارتش با منابع مالی کشور
ایجاد ارتش به عناصر متعددی از نیروهای آموزشدیده، افسران تحصیلکرده، دستگاه و ساختار اداری و البته سلاح نیاز دارد و همه اینها نیازمند منابع مالی هستند. درحالیکه یکی از مباحث محوری در ارتش کشورهای اروپایی، که رضاشاه از آنها الگوبرداری ظاهری کرده بود، تناسب توسعه نهادهای نظامی با منابع مالی کشور بود، این مهم در ارتش نوین ایران نادیده گرفته شد؛ بنابراین تناسب نداشتن بودجه ارتش با توان مالی کشور به یکی از موانع نوسازی این نهاد در دوره پهلوی اول تبدیل شد.۳ با توجه به این مشکل دستاندازی به منابع مالی دیگر در دستور کار بود و میزان بودجه ارتش بسیار بیشتر از سایر بخشها تعریف میشد. شخص رضاخان دراینباره گفته است: «… تمام عواید و درآمد مملکت به دو قسمت متعادل تقسیم شد: نصفی به مصرف لشکر رسید؛ نصفی برای سایر امور و کارهایی که باید انجام شود…».۴
در دوره رضاخان بیش از نیمی از بودجه ایران به هزینههای نظامی اختصاص مییافت، اما به دلیل ثبت رسمی نشدن سود حاصل از فروش نفت، رقم دقیقی دراینباره وجود ندارد. برخی گمانهزنیها هزینههای نظامی را به بیش از دو سوم کل بودجه کشور رسانده است. بودجه رسمی کشور نشان میدهد که هزینه ارتش یا بودجه نظامی کشور به استثنای درآمدهای نفتی تقریبا کمی بیشتر از یکسوم بودجه کل کشور بود.۵
فساد در دوره پهلوی اول چنان فراگیر بود که محمدرضا پهلوی ضمن یک سخنرانی اعتراف کرد که حتی تلاشهای پدرش نیز نتوانست به فساد افسران خاتمه دهد. بهرغم همه ادعاها طنز ماجرا این بود که در رابطه با فساد نظامیان، شخص رضاخان بزرگترین فاسدان بهشمار میآمد. ورای اینها او با ارتقای تاکتیکی و حسابشده همراهان قزاق خود به بالاترین مقامات نظامی، به منافع و افزایش ثروت شخصی خود نظر داشت |
بیتوجهی به آموزش و مانورهای نظامی
بهرغم منابع مالی گسترده و خارج از ظرفیت ملی که در این دوره به ارتش اختصاص داده میشد بخش آموزش با وجود انبوهی از سربازان، که رایگان در اختیار دولت قرار گرفته بودند، کمتر از یکچهارم بودجه ارتش را شامل میشد؛ به همین دلیل میلسپو هزینههای نظامی ارتش رضاخان را غیرمنطقی میخواند و اعتقاد داشت تنها امنیتی که با سرکوب شورشها بهدست آمده ادامه این هزینه و مشروعیت آن را ممکن ساخته است.۶ شایان توجه است که در ساختاری که برای تبدیل یک سرباز وظیفه به یک نظامی حرفهای در نظر گرفته شده مدت زمان حضور سربازان در کلاسها بسیار محدود بود و به طور کلی آموزشهای رزمی به صورت محدود و در شرایط واقعی جنگ و همزمان با سرکوب شورشها انجام میشد.۷ شاید تصور شود واحدها برای آموزشهای خود نوعی تجربه عملی داشتند، اما واقعیت این بود که عمده سربازان در تمام این دوره ذرهای آشنایی با نبردهای متداول نداشتند و هیچگاه با سلاحهای مدرن، تانکها، هواپیماها و تجهیزات نوین آشنا نشدند. درباره کیفیت آموزشهای نظامی مستشار نظامی انگلستان سرهنگ داد معتقد است اگرچه در اواخر دوره پهلوی اول آموزشها، اندکی کیفیت بهتری پیدا کرد اما این مسئله در خصوص شهرستانها صادق نبود. در سال ۱۹۴۰ گزارش دیگری از انگلیسیها نشان میدهد مانورها در تهران هم از منظر زمان برگزاری و هم از منظر دامنه حضور نیروها و تجهیزات و فقدان نگرانی سیاسی محدود بوده است.۸
یک مانور نظامی در تهران (سال ۱۳۱۶)
تعداد کم افراد باسواد در سطح ملی
با اینکه ارتش ایران در زمان رضاشاه از منظر ظاهری توسعه یافت و نظام آموزشی سراسری برای افسران ایجاد شد، آموزشهای نظامی به سبب سطح پایین سواد عمومی ضعیف بود و همین امر بر توانایی ارتش تأثیر منفی میگذاشت. به سبب سطح پایین سواد عمومی، آموزشهای نظامی در مراکز آموزشی برای افسران ارتش تنها خواندن، نوشتن و ریاضیات ابتدایی بود. بعدها با وجود همه توجهی که به احداث مدارس شد و با وجود همه تبلیغاتی که در این زمینه انجام میشد در زمان خروج رضاخان از ایران، بیش از ۹۰ درصد مردم بیسواد بودند.۹ شواهدی وجود دارد که افسران آموزشی نیز عمدتا به وظایف خود عمل نمیکردند؛ ضمنا بسیاری هم توان بیشتری نداشتند. سؤال این است که چطور میتوان ارتش مدرن داشت زمانی که اکثریت سربازان توانایی خواندن کتابچههای آموزشی یا دستورالعملها را نداشتند؟!
در سال ۱۳۰۰ش/ ۱۹۲۲م، در ایران فقط دویست مدرسه دولتی و خصوصی فعال بودند و ۴۳ هزار نفر در آنها تحصیل میکردند. تا سال ۱۳۰۹ش/ ۱۹۳۰م تعداد این مدارس به ۱۲۴۸ مدرسه ابتدایی با ۱۲۶ هزار دانشآموز رسید و در پنج سال بعدی، یعنی سال ۱۳۱۵ش/ ۱۹۳۵م، حدودا ۱۳۳۶ مدرسه ابتدایی با ۱۷۰ هزار دانشآموز در حال فعالیت بودند. بعدها این آمار تا پایان دوره رضاشاه از ۴۹۰۱ مدرسه و ۲۵۷۰۵۱ دانشآموز به ۸۲۳۷ مدرسه و ۴۹۶۹۶۰ دانشآموز افزایش یافت، اما این پیشرفت آماری نتایج اساسی ملموسی نداشت. در زمان خارج شدن رضاشاه از ایران، هنوز آموزش اجباری نشده بود و تنها ۱ درصد از جمعیت کشور در این مدارس تحصیل میکردند.۱۰ بیشتر مدارس در مناطق شهری ساخته شده بود و معلمانی که به مناطق روستایی فرستاده میشدند احساس تبعید داشتند. یک گزارش رسمی دولتی در انگلستان تأکید میکند زمانی که نیروهای هوایی آنها در سال ۱۹۳۷م به ریختن اعلامیه اقدام کرده و در آن، تهدید کرده بودند که در منطقه عملیات خواهند کرد، به سبب نبود افراد باسواد، اعلامیهها تأثیری نداشته است. علاوه بر آمار بالای بیسوادی در ایران، این امر درمورد عشایر به مراتب فجیعتر بود.۱۱ توسعه نظام تعلیم و تربیت ایران یکی از شعارهای مهم رضاشاه بود، اما آمارها نشان میدهد توفیق چندانی در این حوزه بهدست نیامده بود.
فقدان کادر آموزشی باسواد در ارتش
در دوره پهلوی اول، آموزشکدههای متعددی برای آموزش امرای نظامی تأسیس شد. در ابتدا مراکز آموزشی قزاقها و سایر مراکز با هم ادغام شدند. این مدارس از منظر شهرت به چنان اعتباری رسیدند که بسیاری از افراد سرشناس که قبلا فرزندان خود را برای تحصیل یه اروپا اعزام میکردند تصمیم گرفتند در آموزشگاه ارتش ثبت نام کنند. در سال ۱۹۲۳م در تهران، سه مدرسه برای پرورش افسران آینده تأسیس شد. مدارس ابتدایی و متوسطه برای پرورش پسران از هفتسالگی در یک محیط نظامی رزمی تدارک دیده و مقرر شد دانشآموزان پس از فارغالتحصیلی از مدرسه راهنمایی به کالج کادت (Cadet) وارد شوند. سالهای بعد آموزشگاههای نظامی در اکثر استانهای ایران تشکیل شد، اما بهرغم این نوآوریها و تلاشهای انجامشده، تا سال ۱۹۴۱م تنها دوهزار افسر از این آکادمیهای نظامی فارغالتحصیل شدند. این تعداد معدود از فارغالتحصیلان برای تغییر فرهنگ فاسد افسران ایرانی کفایت نمیکرد. ضمن اینکه تا سال ۱۹۴۱م، تنها ۳۲۰۰ افسر در ساختار ارتش بودند و نسبت افسر به سرباز ۱ به ۳۷ قید شده است.۱۲ اما در مقایسه با ایران نسبت افسر به سرباز برای کشوری مثل ایالات متحده در مدت مشابه ۱ به ۱۳ گزارش شده است.۱۳ در یک جمعبندی میتوان گفت در دوره پهلوی اول نه تنها تعداد کافی از افسر آموزشدیده برای تأثیرگذاری بر وضعیت عمومی نظامیان وجود نداشت، بلکه سطح نازل سواد سربازان، این تأثیرگذاری را بهشدت کاهش داده بود.
کلاس درس مدرسه نظام (سال ۱۳۰۸)
فساد گسترده اداری
در دوره پهلوی اول ضمن باقی ماندن فساد سنتی ارتش ابعاد دیگری نیز بر آن افزوده شده بود. ذیل این فساد، اعتبار سیاسی برای ارتقا، بیش از شایستگی اهمیت داشت؛ بنابراین افسران بلندپرواز برای ترفیع و مقابله با رقبا بر این اصل آگاه بودند؛ ضمن اینکه در نتیجه اخراج و انتصابهای مکرر، ارتش در حالت آشفتگی مداوم قرار داشت و فاقد رهبران کارکشته و صالحی بود که بتوانند نهادها و ساختارهای شکلگرفته را هدایت کنند (فقدان شایستهسالاری برخلاف ارتشهای مدرن). ارتش فاقد افراد متخصص برای سازماندهی یک سیستم مؤثر بود و افراد صالحی وجود نداشتند که بتوانند اعتماد را به ردههای پایین تزریق کنند. برای همین گزارشهای متعددی از فساد، بینظمیها، احضارهای خودسرانه غیرنظامیان و اخاذی از مردم وجود دارد. اینها همه نشانههایی از کمبود افسران آموزشدیده و فرماندهان کارا و معتمد در ارتش بود. اما تجربه ارتشهای مدرن نشان میدهد افسران و فرماندهان مستقل و ارتقایافته بر اساس صلاحیت و توانایی، کارایی بهتری در شرایط متعدد داشتهاند؛ در صورتی که در ارتش ایران، فرماندهان شایسته صرفا به دلیل اینکه شاه احساس میکرد در آینده نفوذ آنها تقویت خواهد شد و میتوانند تهدیدی بالقوه برای او باشند از کار تعلیق میشدند.۱۴
فساد در دوره پهلوی اول چنان فراگیر بود که محمدرضا پهلوی ضمن یک سخنرانی اعتراف کرد که حتی تلاشهای پدرش نیز نتوانست به فساد افسران خاتمه دهد.۱۵ بهرغم همه ادعاها طنز ماجرا این بود که در رابطه با فساد نظامیان، شخص رضاخان بزرگترین فاسدان بهشمار میآمد. ورای اینها او با ارتقای تاکتیکی و حسابشده همراهان قزاق خود به بالاترین مقامات نظامی، به منافع و افزایش ثروت شخصی خود نظر داشت (برخلاف ارتشهای مدرن).۱۶ نجفقلی پسیان در توصیف فساد ارتش ایران گفته است:
«ارتش ایران فاقد سازمان اجتماعی و کادر رهبری و اگرچه ظاهری بهتر از دوران نادر و قاجار داشت، ولی در باطن به همان صورت فردی اداره میشد و سازمانی بود در ظاهر برای دفاع از استقلال و تمامیت کشور و در باطن برای حفظ مقام سلطنت و موقعیت شاه… به علت اینکه فرماندهان روابط خصوصی با شخص شاه و نزدیکانش برقرار میکردند و با دادن هدیه و مجالس عیش و نوش موضع خود را تأمین میکردند و ارتش بر اثر این روشهای نامناسب جنبه ملی و حیثیت اجتماعی خود را رفتهرفته از دست داد».۱۷
۱٫ باقر عاقلی، داور و عدلیه: علیاکبر داور و نقش او در تأسیس دادگستری نوین ایران، تهران، ۱۳۹۰، صص ۱۱۶- ۱۲۰٫
۲٫ استفانی کرونین، رضاشاه و ایران نوین، ترجمه مرتضی ثاقبفر، ص ۷۸٫
۳٫ David B. Ralston, Importing the European Army: The Introduction of European Military Techniques and Institutions in the Extra-European World, 1600-1914, Chicago: University Of Chicago Press, 1996, p. 6.
۴٫ رضاشاه کبیر را بهتر بشناسیم، به همت سرتیپ حیدر قلی بیگلری، تیرماه ۲۵۳۵، چاپخانه خرمی، ص ۱۵۱٫
۵٫ Amin Banani, The Modernization of Iran 1921-1941, Stanford, Stanford University Press, 1961, p. 57.
۶٫ United States Department of State, Papers relating to the foreign relations of the United States, Washington, DC, GPO, 1927, pp. 536-537, 549-555.
(http://digital.library.wisc.edu/1711.dl/FRUS.FRUS1927v03)
۷٫ Cronin, The Army and Creation of the Pahlavi State in Iran, pp. 130-131.
۸٫ GB-FO416/98, Further Correspondence Respecting Persia, Part 48, January to December 1940, No. 186, p. 263.
۹٫ M. Reza Ghods, Iran in the Twentieth Century: A Political History, Boulder, Lynne Rienner Publishers, 1989, p. 103.
۱۰٫ Rudi Matthee, “Transforming Dangerous Nomads into Useful Artisans, Technicians, and Agriculturalists: Education in the Reza Shah Period.” Iranian Studies 26, no. 3 ,334.
۱۱٫ GB-FO416/95, Further Correspondence Respecting Persia, Part 42, January to June 1937, No. 87, p. 69.
۱۲٫ Mortimer Epstein, The Statesman’s Year-Book, 78th Edition, p. 1027, in the Statesman’s Year-Book
Online Archive, http://www.statesmansyearbook.com/sybarchives (accessed April 24, 2011).
۱۳٫ David Evans, “An Overly Large Officer Corps Is Costing Us a Penny,” Chicago Tribune, March 25, 1988.
۱۴٫ Cronin, “The Paradoxes of Military Modernization,” 41, pp. 46-47.
۱۵٫ Mohammad Reza Shah Pahlavi, Mission For My Country, New York, McGraw-Hill Book Company, Inc., 1961, pp. 310-311.
۱۶٫ Mohammad Gholi Majd, Great Britain and Reza Shah: The Plunder of Iran, 1921-1941, Gainesville, University Press of Florida, 2001, pp. 145-154.
۱۷٫ نجفقلی پسیان، واقعه اعدام جهانسوز و ریشههای سیاسی و اجتماعی آن، تهران، مؤسسه انتشارات مدیر، ۱۳۷۰، ص ۱۲۵٫
منبع : موسسه مطالعات تاریخ معاصر ایران | نویسنده : حسین مولایی