خوش اومدین به وبلاگ من . اینجام تا از خاطرات و سوتی و سرگذشتهای واقعی شما بگم .
3 سال پیش / خواندن دقیقه

سوتی ها و خاطرات شما

توی راه پله مدرسه داشتم با دوستام سر یه چیزی بحث میکردم
خیلی هم جدی بود
یه هو یه نفر دست گذاشت دور گردنم و فشار داد،اولش فکر کردم یکی از دوستانه و داره اذیت میکنه
منم اهمیتی ندادم و به بحث ادامه دادم،بعد چند لحظه دیدم دوستام ساکتن و هیچی نمیگن،برگشتم پشت سرم رو نگاه کردم دیدم ناظممونه.نمیدونستم دیگه توی اون لحظه چی باید بگم.

*************************

همیشه تو مدرسه دانش آموز آرومی بودم
یه روز که از شانس ما مدیر قبل زنگ کلاس اومده بود تو کلاسمون من اعصابم خورد بود اومدم تو کلاس
تمام دانش آموزای شر کلاس نشسته بودن سر جاشون . من یه لگد زدم تو یه صندلی
یه لگد زدم تو یه صندلی دیگه . اومدم بزنم تو سومی مدیر رو آخر کلاس رو صندلی خودم دیدم . از همونجا برگشتم رفتم بیرون :/

*************************

سال ششم معلم قرآنمون یه آخوندی بود
یه روز اومد گفت من میخوام بچه هارو تو هوا شناور کنم :/ بعد حالا ما داشتیم میگفتیم منظورش ازین حرف مسخره چیه که گفت یسری ورد و اینا میخونم شما گوش ندین چیه چون خوب نیست براتون
دوتا از بچه هارو خوابوند رو نیمکتا هی میچرخید دورشون ورد میخوند یه پارچ آب یخ گرفته بود هی میریخت روشون ???? خلاصه اینکه نزدیک 1.5 لیتر آب یخ خالی کرد رو اون 2 تا بدبخت زمستونم بود اخرش گفت سر کاری بود :|
البته این بیشتر خاطره مسخره بود تا طنز ولی خب از شدت مسخره بودن خنده داره ????

*************************

سال دهم بودم معاون پرورشیمون از این بچه بسیجی ها بود وهمیشه که تایم کلاس خالی بود میومد شر میگفت وبحث سیاسی میکرد یک بار ساعت ورزش معلم ورزش نیومده بود به جاش این اومده بود چرت میگفت نمیزاشت بریم بیرون خلاصه به یکی از بچه ها گفت بره اب بیاره که قرصشو بخوره وقتی اب اورد دم در کلاس معلم که صورتش طرف ما بود اون پشت سرش تو لیوان تف کرد تا این پفیوز دیگه از این غلطها نکنه وقتی تف کرد جوری بچه ها خوشحال شدن انگاربمب اتم ساختن

*************************

یبار‌ با شوهر عمه م داشتیم بحث میکردیم که یهو یه فکری به سرم زد
این شوهر عمه خیلی چایی میخورد و به خاطر همین رفتم تو چایی خودم نمک ریختم بعد بهش گفتم من تازه ناهار خوردم میل ندارم شما بفرما اونم....????
دیگه ندیدمش این دور و برا????
آدم رومخی بود:/

*************************

گل سر سبد خاطره ها هم میرسه به املا اول ابتدایی من تو املا ۱۹ گرفتم انقدر گریه کردم که یه وضعی بود اونموقع مثل الان غلط گیر زیاد نبود معلممون یه خانوم بود که هنوز یادمه اسمشو رفت غلط گیر گرفت و ۱۹ رو پاک کرد داد ۲۰ حالا در این حد تباه بودم فکر میکردم کسی نمی فهمه اینجوری کرده ولی خب معلوم بود . اون زمان حالیم نبود ولی الان بهش می خندم.

*************************

یک بار امتحان زبان رو بد دادم و می دونستم نمرم کم میشه و استاد شروع به خوندن نمرات کرد معمولا از پایین به بالا میخوند نفر اول خوند ۳.۲۵ منم به شوخی گفتم می خندیدم که منم همین حدودم که دیدم بله ۶.۵ شدم که اون بدترین نمره تو تقریبا ۲۰ سال تحصیلم بد این که نمره رو دیدم چه گریه ای کردم یعنی خیلی بد بود یعنی یه وضعی بود و ابروریزی بدی شد خیلی گریه کردم و خواهش که در نظر نگیره بعدش من این برگه رو به چند تا کردم و گذاشتم یه قسمت کیفم که کسی از مدرسه نفهمه چون خب تو مدرسه معروف بودم که خدا رو شکر از کیفم افتاد و کسی نبود که نبینه نمره رو

*************************

بزرگترین سوتیم اون بود که رفتم سر استاد داد زدم و اون هم بلند شد گفت سر من داد می زنی و مجبور به اظهار ندامت و پشیمانی با شدت فراوان شدم.
بار دیگر سر کلاس در حال مکاشفه با رفیق بودم و می خندیدیم معلم ریاضی پرسید به چی می خندید بلند بگید که رفیقم زرد شد و لب سکته رفت ولی از آنجایی که از سرعت عمل خوبی برخوردار بودم گفتم که استاد بهش گفت کی اینارو حفظ می کنه واقعا اون جلسه خیلی فرمولا زیاد بود به این خاطر شک نکرد.

*************************

این دو سه روز زلزله اومد سمت ما پس از زلزله میگم
۹۶ یه زلزله بد اومد
خونه بابابزرگم بودیم یهو همه چی شروع کرد لرزیدن
بابابزرگمم یخورده چی میگن بهش( ما لرا میگیم بد رواج)
خلاصه اینکه یکم سخت بلند میشه و اذیت میکنه
ده نفری ریخته بودیم بابابزرگو بلند کنیم
بجا اینکه کمک کنه بلندش کنیم زور میزد بلند نشه میگفت ولم کنید اصن میخام بمیرم????
عموم داد میزد مگه فیلمه ک بگی من معطلش میکنم شما خودتونو نجات بدیم????????????
نمیدونستیم بخندیم در ریم زور بزنیم خیلی خر تو خر بود????

*************************

یه دور هم با رفیقم حرف می زدیم تو تایم استراحت کلاس
با دوستم صحبت میکردیم که گفت اگه خواستی صدف طاهریان رو ببین اونم خوبه متاسفانه اون موقع کلاس یه ریزه ساکت شده بود
یه نگاهی به معلممون کردم دیدم داره ???? اینطوری نگاهمون می کنه

*************************


اوج سوتیم این بود به یکی از بچه ها گفتم دختره عجب جیگره گفت خواهرمه????‍♂️????‍♂️????‍♂️????‍♂️
دوست مشترک دوستم بود ۳بارم بیشتر ندیدمش ولی بد کاری کردم باهاش:(

*************************

مقام اویفالوژی

یه خاطره هم تعریف کنم از دوستم
تو حیاط داشتیم فوتبال بازی میکردیم
یکی از بازیکنای اون تیم یهو الکی دوید سمت دروازه ما با اینکه توپ دست ماا بود
معلم تاریخم داشت از وسط زمین رد میشد بره داخل
رفیقم داد زد سر اون بازیکنش هووووی داری میری کجاشو بگیری فلان فلان شده????
یه چن دیقه گذشت معلم تاریخ اومد
به دوستم گفت بیا
ماهم رفتیم
بهش گفت ببین قرمساق
داشتم میرفتم نمراتتونو تحویل بدم
یه بار دیگه ببینم غلط اضافه کنی میگیرم از همینجا تا دادگاه(خیابون بغلی مدرسه) مث سگ میزنمت????????????
اینم اون فحشو به خودش گرفته بود????

شاید از نوشته‌های زیر خوشتان بیاید
نظر خود را درباره این پست بنویسید ...

منوی سریع