اضطراب جدایی معمولا می تواند قبل از یکسالگی تا نهایتا 4 سالگی رخ دهد، همچنین امکان دارد این مساله در طی زمان به دلایلی دوباره برگشت کرده و آثار و علایم خود را نشان دهد. اگر این اضطراب به قدری شدید باشد که کودک را ماه ها از کارها و فعالیت های روزانه اش (مثل رفتن به مهد، مدرسه و برقراری ارتباط موثر و مشارکت با دوستان و هم سالانش) باز دارد، می تواند هشداری برای مساله ای جدی تر باشد.
علایم معمول اضطراب جدایی:
-ترس از وقوع اتفاقی جدی و خطرناک که برای افراد نزدیک و مورد علاقه اش (بخصوص مادر) پیش می آید.
-نگرانی از وقوع اتفاقی غیر منتظره که منجر به جدایی و طرد همیشگی او شود.
-دیدن کابوس های شبانه در مورد جدایی.
-خودداری از رفتن به مهد یا مدرسه.
-خودداری از به خواب رفتن قبل از دیگران یا خواب در اتاق خودش.
-از بیماری های جسمانی مثل دل درد یا سردرد شکایت می کند.
-هنگام جدایی به شدت بهانه گیری کرده و مدام به یکی از والدین (بیشتر مادر) میچسبد.
دلایل وقوع این اضطراب:
-تغییرات محیطی (خانه، مدرسه یا مهد جدید – تغییر در وضعیت نگهداری یا کارهای روزانه)
-وقوع استرس (تعویض مهد یا مدرسه، دور شدن یا از دست دادن شخص مورد علاقه)
- والدین حمایتگر افراطی (گاهی حمایت ها، کنترل ها و حساسیت های بیش از حد والدین حاکی از اضطراب یا وسواس های خود آنهاست. همچنین بعضی والدین ناخودآگاه دوست دارند کودک را نسب به خود وابسته و نیازمند نگه دارند)
چه کاری برای این اضطراب کودک می توان انجام داد؟
تمرین جدایی. سعی کنید قبل از نام نویسی کودک در مهد یا قبل از ورود کودک به مدرسه، او را با فرستادن به کلاس ها یا کارگاه های کوتاه مدت، سپردن به شخصی مورد اطمینان و با محبت، بردن به خانه های بازی یا پارک که کودک باید زمانی را در محیطی دلپذیر و خوشایند تنها و مستقل باشد، استقلال و جدایی های کوتاه مدت را تمرین کنید تا کودک برای رفتن به جایی آموزشی با قوانین و تمام وقت آمادگی پیدا کند
زمان جدایی را بعد از خواب یا غذا تنظیم کنید.بدترین زمان برای جدا کردن کودک وقتی است که او خسته، گرسنه یا مریض است، در این زمانها کودک بجای شکایت از خستگی یا گرسنگی، جدایی را بهانه می کند و با جرو بحث های احتمالی بعد از آن خاطره ای بد در ذهنش نقش میبندد که به اشتباه آن را به جدایی، مهد، دوستان و تنهاییش نسبت می دهد.
وقت جدایی خداحافظی خوبی داشته باشید، جار و جنجال راه نیندازید بزرگترین اشتباه این است که والدین از ترس گریه ها یا بهانه گیری های کودکشان،هنگام سپردن به مهد یا مکانی دیگر، غیب شوند. هرچقدر از بهانه ها یا گریه های کودک بیشتر بترسید و نگرانی در چهره تان جلوه گر شود، کودک بیشتر به بهانه جویی و ناسازگاری ادامه خواهد داد. سر و صدا، دعوا، پرخاشگری و به زور کندن کودک هم اوضاع را بدتر می کند. فقط کافیست مطمئن، متین و آرام به او توضیح دهید که چرا او را به فلان جا می برید و قرار است چه کارهایی در آنجا انجام دهد. سپس به او قول دهید که حتما برمی گردید یا کس دیگری (با ذکر نام) را به دنبالش می فرستید. سعی کنید قبل و بعد از بردن و آوردن کودک محیط را شاد و آرام کرده تا او در محیطی پرتشنج و با دعوا از شما جدا نشود. بعد با اطمینان او را به فرد مورد نظر بسپارید و خداحافظی کرده، مطمئن و سریع محیط را ترک کنید. نایستید با کودک کلنجار بروید، این اوضاع را فقط بدتر می کند. موقع برگشت هم با آغوش باز و لبخند او را تحویل گرفته و از آموزش ها و کارهای آن روزش سوال کنید. در ضمن از او بپرسید که مطمئن شد شما برمی گردید و سر حرفتان هستید؟
رفت و آمد با جمع های فامیلی، دوستان و آشنایان را گسترش دهید. جالب است وقتی والدینی، خود بسیار منزوی با روابط اجتماعی محدود و بسته هستند از گوشه گیری و اجتماعی نبودن فرزند خود شکایت می کنند. بسیاری از الگوهای رفتاری از خود والدین گرفته می شود. پس روی روابط اجتماعی و نحوه رفت و آمدهای خود با سایرین توجه داشته باشید.
از مراقب جایگزین استفاده کنید برای مثال اگر می بینید کودکتان در مهد رفتن مساله دارد در صورت امکان مدتی او را پیش خاله، مادربزرگ و... بسپارید یا بهتر از آنها پرستار بگیرید. چرا که گاهی نزدیکان از مادر اصلی کودک بیشتر دلسبتگی ایجاد می کنند و روش های غلط تربیتی را با توجیه مهربانی و محبت بیش از اندازه بکار می گیرند.
تا آنجا که می توانید برنامه های تلویزیونی ترسناک و پر جار و جنجال را کم کنید.
تاحد امکان محیط خانه را با آرامش حفظ کنید.این بدین معنی نیست که هیچ دعوا یا مشکلی نباید پیش آید، بلکه باید شما مهارت حل مساله تان را تقویت کنید که کودک هم از شما الگو بگیرد. حفظ آرامش و متانت هنگام وقوع یک مساله تماما می تواند به افراد خانواده منتقل شود.
تسلیم نشوید. فکر نکنید دو روزه باید همه ناراحتی و ناسازگاری کودک رفع شود یا به موقعیت جدید و تنهایی یا استقلال عادت کند، هر چیزی وقت لازم دارد. پس تسلیم نشوید و به تلاشتان بابت جدا کردن او از خود و متقاعد کردنش به لزوم تنهایی و استقلال در ساعاتی از روز ادامه دهید.
در مورد اضطراب جدایی در کودکان مطالعه بیشتری داشته باشید، این کار آمادگی شما را در مواجهه با مشکلات فرزندتان بالا می برد و همچنین مسال را به اشتباه بغرنج و یا بی اهمیت نمیگیرید.
به احساسات کودکتان گوش دهید، برای آنها احترام و اهمیت قاعل شوید و درمورد آنها صحبت کنید . گاهی کلنجار رفتن های ما مبنی بر بی اهمیت یا نادرست جلوه دادن ترس یا هراحساس دیگر کودکمان فقط اوضاع را بدتر می کند و مشکلی حل نمیشود.نگویید "درموردش فکر نکن" یا "اینکه موضوع مهمی نیست اینقدر بزرگش کردی، وای... حالا انگار چی شده!" یا "اه چقدر الکی لوس می کنی خودتو... چه خبرته؟"
کودک را بشنوید و با او همدردی کنید، لحظه ای خود را جای او بگذارید و با کلمات و رفتار آرامش بخش نشان دهید او را می فهمید و برایش ارزش قاعلید. همین ! این می تواند کوهی از بغض ها و ناراحتی های کودکتان را رفع کند. گاهی هم به دلیل سن کم بچه نمی تواند خود یا احساسش را توضیح دهد پس با بهانه گیری های نامربوط یا در بازی ها، نقاشی ها، هنگام برخورد با سایرین ویا در کابوس های شبانه مشکل و احساسش را بروز می دهد. اینجا باید هوشیار باشید و خود موضوع را وسط بکشید، او را تشویق کنید که حرفش را بزند البته این درصورتی امکان پذیر است که بعد از بیان مساله کودک توبیخ یا سرزنش نشود تا برای بار بعد به شما اعتماد نکند و موضوعات را کتمان کند.
به او عواقب جدایی های قبلی را یادآور شوید. مثلا: دیدی دیروزم اومدم دنبالت باهم تا خونه پیاده روی کردیم و شعر خوندیم. یا یادته اون روز که کامل موندی مهد بعدش اومدم دنبالت و باهم رفتیم یه پارک خوشگل کلی بازی کردی؟ دیدی هیچ اتفاقی نیوفتاد و من یا پدرت یا ...صحیح و سالم بودیم؟
می توانید از والد دیگری که کودک از او حرف شنوی بیشتری دارد یا آن والدی که محکم تر و استوار تر است کمک بگیرید. مادر یا پدری که خود به کارشان مطمئن و آگاهند در رفع اضطراب کودک و بهانه جویی هایش موثرترند. چراکه کودک هم مطمئن می شود قرار نیست با جدا شدنش اتفاق بدی بیفتد یا برای همیشه تنها بماند.
برای خانه و روابطتان قانون ها و محدودیت هایی داشته باشید. اینکه کودک فقط در محیط آموزشی قانونمند شود اصلا کار درستی نیست. به این صورت بدترین جای دنیا برایش مهد یا مدرسه یا خانه فلانی می شود و بهترین جا خانه... پس چه بهتر که به هر وسیله ای شده خودش را به مادر و پدرش بچسباند و در خانه بماند. همچنین متوجه می شود دیگران هم برای خود حریمی دارند و نمی شود همه جا با آنها بود و خود را تحمیل کرد. مثلا شاغل بودن والدین. کودک باید بداند هر روز هر کس وظیفه ای دارد و باید به کارش برسد. این برای سایر قوانین در سالهای بعدی زندگی او هم بسیار پراهمیت است.
آرامشتان را حفظ کنید. هرچه شما بیشتر بهم بریزید، اضطراب کودکتان و بعد مسال پشت آن هم بیشتر میشود
مشارکت ها و همکاری های کودک را تشویق و حمایت کنید تا متوجه شود شما می بینید و قدردانید.
سعی کنید اگر کودک را در مهد نام نویسی کرده اید یا به آموزشگاهی می رود، غیبتی نداشته باشد یا یکی درمیان نرود تا عادتش خراب نشود.