این روزها که تنورِ بازاریابی محتوایی داغ است، یکی از سوالهایی که برای همه کافرماها پیش میآید این است که هزینه تولید محتوا چقدر است؟ آیا اصلاً نرخ تولید محتوا ثابت است یا عوامل مختلفی روی آن تأثیر میگذارد؟ اصلاً بیایید یک سوال اساسیتر را بررسی کنیم: کارفرماها دقیقا چه تصوری از تولید محتوا دارند که بر اساس آن قیمتگذاری کنند؟
سعی میکنم در این مقاله راهی به دنیای تولید محتوا باز کرده و نشان دهم که تعیین تعرفه تولید محتوا به این سادگی که خیلیها فکر میکنند نیست و البته آنقدر هم چیز عجیب و غریبی نیست که نتوان در موردش به توافق رسید.
تا اهمیت تولید محتوا را ندانیم، ارزشش را هم نمیبینیم...
میخواهم صاف بروم سرِ اصل مطلب: تولید محتوا دقیقاً چه اهمیتی دارد؟ شاید بپرسید که چرا چنین سوالی را مطرح میکنم.
بگذارید با یک مثال توضیح بدهیم؛ اگر میتوانستیم در زمان عقب رفته و یک تکه یاقوت به اندازه سیب را به انسانهای اولیه بدهیم، به نظر شما چقدر برایشان ارزش داشت؟ آیا آنها هم مثل ما میدانستند که ارزش مادی این سنگ بسیار زیاد است؟ سر آن جنگ و دعوایی راه میانداختند؟ احتمال زیاد، نه!
چرا نه؟ چون اهمیت و ارزش آن سنگ برایشان شفاف نیست. حالا متوجه منظورم هستید؟ میخواهم بگویم که تا اهمیت و ارزش تولید محتوا را ندانیم قطعاً سر قیمتگذاری و تعرفههای آن هم ایده درستی نخواهیم داشت.
وقتی دنبال جوابی برای یک سوال هستیم، یکی از کارهای رایجی که میکنیم این است که سوالمان را از گوگل (یا هر موتور جستجوگر دیگری) میپرسیم. به محض اینکه دکمه سرچ یا اینتر را میزنیم، کلی لینک و عکس و خبر و... مقابل چشمهایمان فهرست میشود (محض اطلاع بگویم که گوگل هر روز بیش از چهار میلیارد سوال و سرچ را جواب میدهد).
تمام مواردی که گوگل برای ما فهرست میکند محتواست؛ پس ما چه بخواهیم و چه نخواهیم، هر روز مقداری محتوا مصرف میکنیم (که گوگل فقط یکی از دریچههای آن است).
در دنیای مارکتینگ، تولید محتوا یکی از روشهای بازاریابی رُبایشی است که با کمک کردن به مخاطبان و جواب دادن به سوالهایشان، آنها را کمکم به مشتری تبدیل میکند. البته این حرف را من از خودم نمیگویم. مواردی که در زیر آوردهام همگی نتایج تحقیقاتی هستند که در سالهای اخیر در مورد بازاریابی محتوایی و هزینه تولید محتوا انجام شده:
- بازاریابی محتوایی نسبت به روشهای سنتی بازاریابی، سه برابر سرنخ بیشتری ایجاد میکند و در عین حال، 62% هزینه کمتری دارد. (منبع)
- کسب و کارهای کوچک و متوسط (SMBs) که از بازاریابی محتوایی استفاده میکنند نسبت به سایر کسب و کارها، 126% سرنخ بیشتری به دست میآورد. (منبع)
- حدودا 61% از خریدهای آنلاین از طریق انتشار مقالههای مرتبط و مفید در وبلاگها انجام میگیرد. (منبع)
- شرکتهایی که بیشتر از 16 مقاله در ماه در وبلاگشان منتشر میکنند نسبت به شرکتهایی که کمتر از چهار مقاله منتشر میکنند، سه و نیم برابر ترافیک و ورودی بیشتری میگیرند. (منبع)
پس حالا خودتان هم میبینید که هزینه تولید محتوا در برابر نتایجی که دارد واقعاً ناچیز است؛ البته بهتر است تأکید کنم که این نتایج را هر نوع محتوایی برای شما ایجاد نخواهد کرد، بلکه باید محتوایی تولید کنید که در یک کلام، به درد مخاطبتان بخورد.
قبل از صحبت در مورد هزینه تولید محتوا، کمی نگاه کنید...
به عنوان شخصی که چندین سال است در حوزه تولید محتوا، تجربه کارهای سازمانی، شخصی، فریلنسری، دورکاری و... را داشتهام، میخواهم این مورد را شفاف کنم:
خیلی از کارفرماها تصور نادرستی از فرایند تولید محتوا دارند. یعنی چه؟
یعنی فکر میکنند که تولید محتوا تفاوت چندانی با انشاهایی که در دوران مدرسه مینوشتیم ندارد؛ «چندتا جملهست دیگه، بنویس بره!»، «نوشتن چند خط تعریف و توصیف که کاری نداره!» و نظراتی مشابه همینها را بارها و بارها شنیدهام.
بعد از شنیدن چنین حرفهایی، تازه متوجه شده بودم که چرا این همه روی هزینه تولید محتوا بحث میکنیم و قیمتی که مد نظر کارشناس محتواست با قیمتی که مد نظر کارفرماست این همه فرق دارد. دلیلش این است که کارفرماها معمولاً محصول نهاییِ تولیدکننده محتوا را میبینند؛ یک مقاله چند صد تا چند هزار کلمهای با چند عدد لینک و عکس و... .
محتوای نهایی که کاربر در عرض چند دقیقه روی وبسایت میخواند مثل فیلمی است که در چند ساعت میبینیم و تمام میشود، اما ساختن این فیلم ماهها و شاید حتی سالها زمان برده است.
منظورم از توضیح دادن همه اینها چیست؟ میخواهم کاری کنم که کارفرماها قبل از تعیین هزینه تولید محتوا با کارشناس تولید محتوا، بدانند که دقیقاً برای چه چیزی میخواهند هزینه کنند و آیا مبلغی که پیشنهاد میکنند با میزان کاری که انجام میشود خوانایی دارد یا نه.
یک نکته خیلی مهم: همه ما این جمله را شنیدهایم: «همه جا خوب و بد دارد» این جمله در مورد دنیای بازاریابی محتوایی هم صدق میکند.
نمیخواهم دقیقاً از واژه «بد» برای بعضی از همکارهایم استفاده کنم، پس بهجایش میگویم «غیر اصولی». نکاتی که بالا گفتم و مواردی که پایین میخواهم بگویم زمانی درست هستند که کارشناس تولید محتوا به شکل اصولی و حرفهای کار کند و محصول نهایی که تحویل میدهد، هم از نظر گوگل و هم از نظر کاربر بهدردبخور باشد.
تحقیق سئو
اینکه مخاطب چه سوالهایی میتواند داشته باشد از طرف کارفرما تعیین میشود (یعنی مشخص میکند که چه موضوعهایی روی وبلاگ به عنوان مقاله منتشر شوند). اما اینکه این سوالها دقیقاً با چه عنوان و ادبیاتی جستجو میشوند و با استفاده از کدام کلمات و عبارات میتوان بیشترین ورودی را از این موضوع گرفت یکی از کارهای اساسی نویسنده محتواست که روی تعیین هزینه محتوا هم تأثیر میگذارد.
این بخش از کار را بیشتر با عنوان «تحقیق کلمات کلیدی» میشناسیم، اما راستش را بخواهید، یک تولیدکننده محتوای حرفهای فقط به یک سری کلمات اکتفا نمیکند و به دنبال عبارات و سوالات کلیدی هم میرود تا بتواند در متنی که مینویسد استفاده کند.
در این زمینه، مقاله جامع کلمات کلیدی ما میتواند اطلاعات خوبی به شما بدهد؛ همچنین اگر دنبال اطلاعات تکمیلی هستید میتوانید سری به مقاله کلمات کلیدی طولانی یا Long Tail بزنید.
یک محتوانویس حرفهای قطعاً بین کلمات کلیدی اصلی و فرعی فرق قائل است و بعد از استفاده از ابزارهای درست، مواردی را انتخاب میکند که تناسبی بین میزان جستجوی ماهانه و سختیِ کلمه کلیدی وجود داشته باشد.
بگذارید این مورد را با یک مثال توضیح بدهم.
فرض کنید عبارت کلیدی «هزینه تولید محتوا» در ماه به صورت میانگین 120 بار جستجو میشود و سختیِ آن حدودا 50 است (سختی در حقیقت میزان رقابتی است که روی این کلمه وجود دارد. هر چه این عدد بیشتر باشد، به دست آوردن رتبه بهتر در گوگل با این کلمه سختتر خواهد بود).
از طرف دیگر، عبارت کلیدی «قیمت تولید محتوا» در ماه حدودا 100 بار جستجو میشود و سختی آن مثلا 20 است. در چنین موقعیتی، کارشناس تولید محتوا بایدتوا بند قضاوت درستی داشته باشد تا عبارت دوم (یعنی قیمت را) به عنوان کلمه کلیدی اصلی و دیگری را به عنوان فرعی بگذارد.
شاید باورتان نشود ولی همین کارها و بررسیهای ریز و ظاهراً کماهمیت است که در طولانی مدت، شکاف بزرگی بین شما و رقیبهایتان ایجاد میکند.
این نوع اطلاعات را هم نویسنده مجبور است با تجربه، آزمون و خطا به دست بیاورد و برای هر متن بررسی جداگانهای بکند. حالا به نظر شما این مورد نمیتواند قیمت تولید محتوا اثرگذار باشد؟
ایدهپردازی، نوشتن نقشه راه و تقویم انتشار
بگذارید همینجا یک موضوع را شفاف کنم تا تصمیم بگیرید که اگر این بخش به دردتان میخورد، بخوانید و اگر نه، رد کنید.
بعضی وقتها یک کارفرما دنبال یک تولیدکننده محتواست تا فقط چند مقاله بنویسد و تمام؛ اما در سایر موارد، کارفرما دنبال نویسندهایست که صفر تا صد بلاگ را دست بگیرد و حتی به عنوان ناظر یا سرپرست، با چند نویسنده دیگر هم کار کند.
در حالت دوم، وظایفی که به عهده نویسنده است فقط و فقط نوشتن نیست. باید بتواند موضوعاتی که از کارفرما گرفته را با یک استراتژی منظم کنار هم قرار بدهد تا مقاله مادر و مقالههای کمکی به همراه لینکها تنظیم شود (که هر کدام از این مقالهها به صورت مجزا به تحقیق کلمات کلیدی و لینکسازی نیاز دارد).
بعد از اینکه ساختار کلی وبلاگ و موضوعات نهایی شد، کارشناس محتوا باید تقویم انتشار را هم تدوین کند؛ به عبارت ساده، باید مشخص کند که هر مقاله در چه تاریخ و ساعتی منتشر شود که بیشترین بازدید را داشته باشد (این مورد مخصوصا در شبکههای اجتماعی اهمیت بیشتری دارد).
تدوین تقویم انتشار یک فوت کوزهگری هم دارد! اگر با نویسنده حرفهای کار کنید او میتواند گوشه چشمی هم به مناسبتهای مهم تقویم داشته باشد که در تولید محتوا برای شبکههای اجتماعی از آن استفاده کند.
حتی اگر خودتان هم تولیدکننده محتوا نباشید، الان کم و بیش میدانید که این کار چه چم و خمهایی دارد و چه چیزهایی برای کارشناس چالش برانگیز است. دانستن این موارد باعث میشود که در حین تعیین هزینه تولید محتوا با کارشناس، کمی منصفانهتر به قضیه نگاه کنیم.
قدمهای نهایی: نوشتار و ویراستاری
یکی دیگر از تفاوتهای اساسی که محتوای حرفهای با «انشا!» دارد این است که این محتوا باید بتواند کاربر را به سرنخ و سرنخ را به مشتری تبدیل کند و به عبارت دیگر، بفروشد.
پس برای اینکه چنین نتیجهای داشته باشد طبیعی است که زمان و انرژی زیادی باید برایش صرف کرد (بعد نگویید چرا هزینه تولید محتوا انقدر است!). قبل از اینکه ادامه مقاله را بخوانید، حتماً ویدیو زیر را تماشا کنید تا هیچوقت دچار این گنج اشتباه نشوید.
اول از همه، کسی که میخواهد دست به قلم (یا کیبورد!) شده و محتوا را بنویسد، باید پرسونای مخاطب را مد نظر داشته باشد. یعنی بداند که دقیقاً برای چه کسی دارد مینویسد و اینکه چه ادبیاتی میتواند این گروه از مخاطبان را جذب کند.
مثلاً اگر مخاطب شما کسب و کارها باشند، لحن نوشته متفاوت است با زمانی که مخاطبین محتوا نوجوانان و جوانان هستند.
در کنار این کار، باید هر طوری که شده، مختصر، جذاب و درگیرکننده بنویسد چون در نهایت، مخاطب مجبور نیست این مطلب را بخواند. پس باید دلیل خوبی برای انجام این کار داشته باشد. بعد نوبت به ویرایش نهایی است.
گاهاً پیش میآید که نوشتن یک مطلب دو ساعت و ویرایش کردن آن بیش از پنج ساعت زمان میبرد. البته در دنیای محتوانویسهای حرفهای، ویرایش کردن فقط به معنی پیدا کردن غلطهای املایی و علائم نگارشی نیست؛ نویسندهها ممکن است مقدمه مقاله و هر تیتر را بارها و بارها عوض کنند، وقتی میخواهند عنوان سئو و دیسکریپشن مطلب را بنویسند سعی میکنند در عین مختصر بودن، شَمای کاملی از مقاله بدهند و در عین حال، کلمات کلیدی خوبی هم استفاده کنند!
وقتی موضوعی را در گوگل جستجو کرده و عنوان لینکها را نگاه میکنید، شاید به این موارد دقت نمیکنید، اما اینها همه بخشی از کارهایی هستند که نویسنده باید انجام بدهد و قطعاً روی هزینه تولید محتوا تأثیر میگذارد.
یک بحث مهم: اگر دقت کرده باشید، من خیلی روی حرفهای بودن نویسنده و محتوایی که مینویسد تأکید داشتم. تجربه نشان داده که محتوای باکیفیت و مفید همیشه جایگاه بهتری پیدا میکند (ممکن است دیر و زود داشته باشد). حالا میخواهم پیشنهادی به شما بدهم که محتوای شما را به قول ما نوینیها، به بمب تبدیل میکند.
فرقی ندارد که خودتان نویسنده هستید یا کارفرما؛ تازه میخواهید نوشتن را شروع کنید یا کمی کار کردهاید. کتاب «بمبگذاری در محتوا» را چه برای خودتان و چه برای نویسندههایتان تهیه کنید و ببینید که چطور از قدمِ صفر تولید محتوا تا زمانی که بهترین رتبهها را در گوگل به دست آوردهاید شما را همراهی میکند.
بهتر است اشاره کنم که این کتاب صرفاً یک راهنمای خستهکننده نیست، بلکه حاصل تجربه کاری این مجموعه است که با سوالها و چالشهای واقعی سر و کار دارد و میداند که یک تولید کننده محتوا کجای کار گیر میکند!
کارفرما و نویسنده روی هزینه تولید محتوا چطور توافق میکنند؟
این بخش واقعا هیچ فرمول و قاعده خاصی ندارد و بیشتر از همه چیز، بر اساس «عُرف بازار» تعیین میشود؛ حالا این عرف را چه کسانی درست کردهاند، بماند.
معمولاً کارفرماها نیروهایشان را با یکی از دو روش زیر استخدام میکنند:
- حقوق ثابت
در این نوع توافق، کارفرما موظف است که در روز خاصی از ماه (معمولا اول یا آخر هر ماه) مبلغ ثابتی به عنوان حقوق به نویسنده میدهد و به ازای آن، نویسنده موظف میشود که در طول روز، مدت زمان خاصی را برای کارش اختصاص بدهد.
میزان حقوقی که توافق میشود به عواملی مثل ابعاد شرکت، تجربه و رزومه کاری نویسنده، حجم کاری، شرایط کاری و... بستگی دارد.
- دستمزد به ازای کلمه
اخیرا این نوع از استخدام رایجتر شده است. اینجا کارفرما و نویسنده توافق میکنند که به ازای هر کلمه، چقدر پرداخت شود. موارد زیادی روی این مورد تأثیر میگذارند. مثلا نویسنده قرار است به چه زبانی تولید محتوا کند؟ فارسی؟ انگلیسی یا زبانی دیگر؟ آیا تأمین عکسهای مطلب هم به عهده نویسنده است یا نه؟ عکسهایی که تأمین میکند باید با نرمافزارهای بصری (مثل فتوشاپ) شخصیسازی شوند یا خیر؟ بارگذاری مطلب روی وبسایت یا پلتفرم به عهده کارفرماست یا نویسنده؟ هر پروژه یا موضوعی که به نویسنده داده میشود چقدر زمان دارد؟
حرف از فتوشاپ شد، این را هم در نظر داشته باشید که اگر کار با فتوشاپ را بلد باشید، هم یک مهارت ارزشمند به مهارتهایتان اضافه میشود و هم کارتان راحتتر خواهد شد. ما در دوره فتوشاپ نوین تمام چیزهایی که باید از کار با فتوشاپ و ادیت و طراحی بدانید را آموزش دادهایم و اگر علاقه به یادگیری دارید، تضمین میکنیم که به دردتان خواهد خورد.
چه مواردی روی تعیین قیمت تولید محتوا تاثیر دارند؟
تمام مواردی که تا الان گفتم فقط دریچهای به دنیای تولید محتوا بودند تا کارفرماها و بقیه افراد بدانند که تولید کردن محتوای اصولی چه مراحل و چالشهایی دارد. حالا میخواهیم کمی دقیقتر حرف بزنیم. مشخص است که هر چقدر محتوا با کیفیتتر باشد، قیمت بیشتری هم خواهد داشت؛ اما سوال اینجاست که کیفیت محتوا را دقیقا چه چیزی تعیین میکند؟
نوشتن خلاقانه
خلاقیت در نوشتن بدنه محتوا (متن اصلی) و مهمتر از آن، عناوین یکی از عوامل تعیینکننده است. نویسنده میتواند برای هر عنوان راحتترین و مستقیمترین کلمات را انتخاب کند یا در عوض، کمی خلاقیت به خرج داده و عناوینی بنویسد که مخاطب را مجاب به خواندن ادامه مطلب کند.
دلیل اهمیت عنوانهای جذاب این است که مخاطب در اولین برخورد با محتوا، آن را کلمه به کلمه نمیخواند بلکه یک نگاه کلی به مقدمه (معمولاً اولین پاراگراف) و عناوین میاندازد و تقریباً همیشه همانجا تصمیم میگیرد که این محتوا به دردش میخورد یا نه.
متن عمیق و آموزنده
گاهی یک مقاله بسیار خلاقانه و روان پیش روی شما قرار میدهند. متن اینقدر گیراست که شما را تا انتها با خود همراه میکند، اما وقتی به انتهای مقاله میرسید میبینید که هیچ اطلاعات و ارزشی به شما اضافه نشده است و شما جواب سوال خودتان را نگرفتهاید.
با این حساب مجبورید سایت دیگری را باز کنید و مقاله دیگری بخوانید. بنابراین، آموزنده و عمیق بودن محتوا و ارزشی که برای خواننده ایجاد میکند، فاکتور دیگری برای برآورد کیفیت محتواست.
رعایت کردن اصول سئو
در بخشهای قبلی همین مقاله خودتان دیدید که سئو کردن یک مقاله چه مراحلی دارد. اگر نویسنده بتواند تمام این اصول را رعایت کند (یعنی از کلمات کلیدی مناسب با حجم مناسب استفاده کند) قطعاً از نظر گوگل مورد تأیید خواهد بود.
همچنین نکتهای که این میان وجود دارد این است که نویسنده حرفهای نباید صرفا گوگل و الگوریتمهای آن را برای نوشتن مد نظر داشته باشد (یعنی فقط حجمی از کلمات کلیدی را در جایجای مقاله بگنجاند تا گوگل خیالش راحت شود)، بلکه باید متن مقاله را به نوعی جذاب و طبیعی بنویسد که اصلاً استفاده از کلمات کلیدی توجه خاصی به خودش جلب نکند. این مورد هم نیاز به این دارد که نویسنده هم به موضوع محتوا و هم به اصول سئویی مسلط باشد و نوشتهاش را بارها بازخوانی و ویرایش کند که قاعدتاً روی هزینه تولید محتوا تاثیر خواهد داشت.
استفاده کردن از عکسها و آیکونهای زیبا و مرتبط
تصاویر و زیبایی بصری هم یکی از مواردی است که میتواند هزینه تولید محتوا را کمی افزایش دهد، البته به شرط اینکه نویسنده هر عکس کلیشهای و دمدستی (یا همان Stock Photo) را در متن نگذارد.
دقت کنید که عکسهایی که از سایتهای گرافیکی گرفته شده با هزینه عکسهایی که با نرافزاهای گرافیکی شخصیسازی شده هزینه متفاوتی دارند.
در نهایت نوعی انسجام در انتخاب عکسها داشته باشد؛ یعنی به قدری زمان برای انجام این کار اختصاص بدهد که همه عکسها یکدست رئال (واقعی) یا گرافیکی باشند و... .
موضوع محتوا
اصلیترین موردی که روی قیمت تولید محتوا میتواند تأثیر بگذارد، موضوع محتواست.
منظورم از موضوع محتوا این است که مقالهای که کارفرما میخواهد در یک حوزه عمومی است و میتوان به راحتی در مورد آن نوشت یا اینکه یک موضوع تخصصی دارد و نویسنده قبل از نوشتن باید کلی جستجو کرده و بخواند تا بتواند چند هزار کلمه بنویسد.
برای مثال، فرض کنید یک مجموعه که در حوزه گردشگری کار میکند به یک مقاله با موضوع «جاهای دیدنی تهران» نیاز دارد؛ مشخص است که این موضوع کاملاً عمومی است و نویسنده با یک جستجوی ساده میتواند بنویسد. در عوض کارفرمای دیگری میخواهد یک مقاله در مورد «گوگل آنالتیکس» و نحوه کار کردن با آن داشته باشد. طبیعی است که نویسنده برای نوشتن این مورد باید کلی بخواند و یاد بگیرد (اگر از قبل بلد نباشد).
اگر موضوع محتوا مهم است چرا آن را آخر از همه گفتم؟ دلیل دارد.
بخاطر اینکه فقط از روی موضوع نمیشود هزینه تولید محتوا را تعیین کرد. احتمالاً توی بعضی از سایتها دیدهاید که اینطوری قیمت میدهند:
- موضوع تخصصی: کلمهای 100 تومان
- موضوع عمومی: کلمهای 50 تومان
- و الی آخر...
به جرئت میتوانم بگویم که کارفرما یا نویسندههایی که بدون در نظر گرفتن همه ویژگیهای یک محتوای خوب، و فقط بر اساس موضوع، یک قیمت (اصطلاحاً روی هوا) میگویند، اصلاً درک درستی از قیمتگذاری محتوا ندارند.
بگذارید یک مثال بزنم:
ممکن است دو محتوا در مورد یک موضوع مشخص (مثلاً گردشگری) با تعداد کلمات یکسان داشته باشیم؛ یکی از این متنها عالی است و تمام ویژگیهای کحتوای با کیفیت را دارد ولی دیگری یک محتوای کلیشه و بدردنخور است.
آیا باید بگوییم چون هر دو محتوا در یک حوزه هستند و تعداد کلماتشان هم یکی است، پس قیمتشان هم برابر میشود؟ مسلماً خیر!
پس چگونه قیمتگذاری کنیم؟
در تعیین قیمت (که معمولاً بر اساس تعداد کلمات انجام میشود) نه میتوان صرفاً روی حرف کارفرما حساب کرد و نه نویسنده. چون ممکن است کارفرما تصور درستی از فرایند تولید محتوا نداشته باشد و نویسنده هم نوشتهاش را خیلی بهتر از آن چیزی که واقعاً هست ببیند.
در واقع باید با استانداردهایی که نوشته نهایی باید داشته باشد روی محتوا قیمتگذاری کرد. پس یکی از بهترین راهها در حین تعیین قیمت تولید محتوا این است که نویسنده چند نمونه از کارهای قبلیاش را (ترجیحاً در زمینههای مختلف) ارائه دهد تا هر دو طرف بدانند که دقیقاً در مورد چه چیزی صحبت میکنند.
ماشین حساب قیمت محتوا؟
شاید در وبسایتهای دیگر دیده باشید که یک جدول برای تعیین قیمت محتوا آماده و منتشر کردهاند و تقریباً مثل شابلون، روی هر نوع نویسنده و محتوایی اعمال میکنند و خواننده هم فکر میکند که اگر با گفتههای این جدول پیش برود دیگر همه چیز را میداند و اصطلاحا، قیمت بازار دستش آمده؛ اما اصلاً اینطور نیست و این موارد چون خیلی کلی هستند و هیچ یک از جزئیات و پیشنیازهای مخصوص کارها را در نظر نگرفتهاند، اصلاً به درد نمیخورند!
الان چه تصوری دارید؟
در انتهای این مقاله میخواهم از دو گروه سوال کنم:
کارفرماها: تا الان پیش آمده که به خاطر قیمت تولید محتوا با نویسنده چانهزنی کنید؟ از این مواردی که گفته شد، چقدر اطلاع داشتید؟ اصلاً به نظر شما این موارد چقدر میتوانند روی قیمت تولید محتوا تأثیر داشته باشند؟
نویسندهها: وقتی میخواهید مقاله بنویسید، همه این کارها را به دقت انجام میدهید؟ اصلاً به نظر شما همه این کارها ضروری است یا نه؟ شما تا حالا با کارفرما چانهزنی کردهاید؟