سینماها در دنیا با واکسیناسیون عمومی کم کم به حالت احیا درآمدند و حالا تماشاگران دوباره شاهد آثار سینمایی در داخل سالنها هستند. کار به جایی کشیده که فروش ضعیف فیلم شاخصی چون Black Widow که در سینماها کم شده، سینماداران اعتراض میکنند و میگویند باید بساط اکران آنلاین جمع شود و عطایش به لقایش بخشیده شود و بسیاری از کارشناسان هم با آنها هم نظر میشوند. بحث درباره برخی کشورها اما متفاوت است و سینمای ایران یکی از آنهاست، سینمایی که هنوز کشورش درگیر کروناست و واکسیناسیون عمومی در آن به قدری کم پیش رفته که عملا بازگشایی سینماها و دیدن فیلم در سالن خطر زیادی به همراه دارد. در این وانفسا اما فیلم دینامیت آمده تا مردم را با سینماها آشتی دهد.
فیلم دینامیت از جمله آثاری بود که در زمان اکران امید میرفت تا بتواند مردم را تا حدی با سالنهای سینما آشتی دهد. این اتفاق نه به آن صورتی که تصور میشد اما تا حد تقریبا مطلوبی رخ داده و در حال حاضر این فیلم با فروش چند میلیارد تومانی تبدیل به پرفروشترین اثر ۱۴۰۰ شده است. تیم سازنده این ریسک را کردند و دینامیت را در زمان بسیار بدی اکران کردند، هم کرونا و هم ماه محرم پیش رو هر دو برای یک فیلم کمدی موانع بزرگی هستند اما آنها این ریسک را به جان خریدند تا فیلمشان دیده شود و واقعیت اینست که دینامیت در همین برهوت سینمایی تماشاییتر است تا در زمانه اکران به روال عادی آثار سینمایی.
تیزرهای دینامیت بسیار هوشمندانه ساخته شدند و کاری کردند تا تماشاگران سینمایی که بیشتر از یک سال است در سالن سینما به صورت دسته جمعی با دیگر تماشاگران نخندیدند (میدانید که فیلمهای کمدی در سینمای ایران چقدر بخت و اقبال دارند) را مجاب به تماشای آن کند. این تیزرها تقریبا بهترین لحظات فیلم را در خود جای دارند و اگر آنها را دیدید باید بگویم که تقریبا بیشتر سکانسهای بامزه را از پیش از ورود به سالن سینما از بر هستید.
دینامیت داستان دو برادر ارزشی با عقاید سفت و سخت مذهبی است که به دنبال خانهای هستند و در نهایت کارشان به یک خانه در بالا شهر تهران میرسد که دو همسایه کاملا متضاد با عقاید آنها با آنها در این ساختمان زندگی میکنند؛ یکی از آنها مردی خلافکار است که امور زندگیاش با فروش شراب و مواد مخدر میچرخد و آن یکی خانه نیز دو دختر جوان دانشجو هستند که تقریبا هر آخر هفته در خانهشان پارتی برگزار میکنند و به اصطلاح خودمانی بسیار قرتی هستند.
همین سوژه حضور برادران بسیجی در کنار دو دختر قرتی و یک ساقی! دستمایه کل داستان فیلم دینامیت شده و البته فیلمنامه سعی کرده تا جایی که میتواند روی لبه تیغ سانسور حرکت کند و هر سوژه و ایده دیگری که میتواند روی این کلیت داستان سوار شود را پیاده کند. از به اصطلاح بخوری شدن دو برادر بسیجی داستان پس از سوزاندن علف و گلهای مخدر گرفته تا وجود شاخهای مجازی اینستاگرامی و حواشی آنها و حتی برگزاری مراسم دعای کمیل در کنار یک پارتی شبانه؛ همه و همه در دل فیلمنامه جای دارند و مانند آیتمهایی کوتاه کوتاه میآیند و میروند و مدت زمان فیلم را طولانیتر میکنند.
عنصر واحدی که این آیتمهای طنز کوتاه را به هم وصل کند هسته اصلی فیلمنامه را شکل میدهد ولی نمیتواند راهی از پیش ببرد. فیلم میخواهد بگوید که زندگی واقعی نه راه آن برادران افراطی است و نه این از آنور بوم افتادن دختران قرتی داستان. کاراکتر خلافکار ماجرا هم که شخصیت منفی قصه است و هیچ توجیهی برای اعمال شنیع آن وجود ندارد. به طور کلی میتوان گفت اساسا حضور این کاراکتر در محل سوال قرار دارد و تنها به این دلیل خلق شده تا چند چند داستانک از دل آن بیرون بیاید.
شخصیت «احمد مهرانفر» بیشتر بار این پیام فیلم (راه تعادل در زندگی پیش گرفتن) را بر دوش میکشد اما نپرداختن درست به شخصیت آن باعث شده که این کاراکتر تبدیل به یک تریبون توخالی بشود. دیالوگهای او میتوانست عمیق باشد و داستان را به سمت و سویی پیش ببرد که بتوان از آن پیام درستی دریافت کرد اما مشکلات فیلمنامه و شخصیت پردازی باعث شده که این کاراکتر و دیالوگهایش شبیه شعارهایی باشد که هیچکس آنها را جدی نمیگیرد.
پژمان جمشیدی در هنرنمایی نسبتا متفاوت خود به خوبی ظاهر شده و توانسته از جنس همیشگی کمدی خود کمی فاصله بگیرد. نازنین بیاتی نیز تقریبا متفاوت از همیشه ظاهر شده و دیگر آن دختر معصوم همیشگی نیست و این بار نقش دختر تخس و شیطانی را دارد که البته در باطن این خصوصیات را با خود به همراه ندارد. بازی او بهتر از سایر بازیگران از آب درآمده و محسن کیایی برخلاف انتظار بسیار ضعیف ظاهر شده و میتوان نقش آفرینی او در دینامیت را در زمره بدترین نمونه کارنامه بازیگری وی تلقی کرد.
دینامیت میتوانست حرفهای بسیار خوبی برای گفتن داشته باشد و خودش را جدیتر بگیرد ولی تیم سازنده تصمیم گرفتند خودشان داستان خودشان را دست بیندازند. وجود این اختلاف عقاید در جامعه یکی از معضلاتی است که جامعه کنونی ایران با آن دست و پنجه نرم میکند. احترام به عقاید دیگران و عدم تحمیل نظرات تند (در هر سمت و جناحی که میخواهد باشد) پیام اصلی فیلم است که متاسفانه به کاغذیترین شکل ممکن روایت میشود و نمیتوان آن را چندان جدی گرفت. فیلم ترجیح داده جنس کمدی خود را در یک کمدی محض بگنجاند و نگاه طنز و انتقادی را به سوژه خود نداشته باشد تا احتمالا اسیر سانسور و توقیف نشود.
پایان بندی فیلم نیز با عجله سرهم بندی شده و آن تاثیر بسزایی که باید داشته باشد را ندارد و میتوان گفت بسیار سردرگم است. با تمام این تفاصیل باید گفت که سکانسهای بامزه و جالبی در فیلم وجود دارد که خوشبختانه به تیغ سانسور کشیده نشدند و همچنین باید اعتراف کرد که فیلم برخلاف بسیاری از آثار کمدی این روزهای سینمای ایران آلوده آنچنان به شوخیهای مستهجن و جنسی نشده است؛ البته فیلم عاری از این قبیل شوخیها نیست اما خوشبختانه حد و مرز را در آن تا حدی رعایت کرده است. بیشتر شوخیهای فیلم حول محور تضاد شخصیتها میچرخد و اتفاقاتی است که احتمالا هرکس پس از شنیدن سوژه فیلم (حضور برادران بسیجی در کنار دختران قرتی) به ذهنش میخورد و چه بسا موارد جذابتری هم در ذهن شکل بگیرد که البته طبعا امکان نمایش برخی از این سوژههای خود ساخته در فیلم وجود نداشته است!
اینکه اکران یک فیلم پرمخاطب در زمانهای که واکسیناسیون به هیچ وجه پیشرفت مطلوبی نداشته چقدر کار نادرستی است بحثی جدا و مفصل است ولی باید گفت که برخلاف ترند جهانی، مساله اکران آنلاین در ایران نتوانسته آنچنان پا بگیرد که نبود کپی رایت و پخش فیلمها در چند دقیقه پس از اکران در فضای مجازی و شبکههای ماهوارهای یکی از این دلایل به شمار میرود. بحث بیشتر درباره وضعیت اکران فیلمها در شرایط حاد کرونایی کشور در این مطلب نمیگنجد اما نظر شما در این باره چیست؟ آیا با اکران این فیلم و دیگر آثار سینمایی پرمخاطب در دوران کنونی موافق هستید یا هنوز حاضر به تماشای فیلمها در سالنهای سینمایی نیستید؟