چند روز پیش سالگرد ۳۷ سالگی استودیو انیمیشن سازی جیبوری (که در خارج از ژاپن با نام استودیو جیبلی شناخته میشود) بود که احتمالاً آن را با نامهایی همچون هایائو میازاکی، شهر اشباح، مزار کرمهای شب تاب یا باد وزیدن گرفته میشناسید. به همین دلیل نویسنده وبسایت Syfy تصمیم گرفت تا به آنسوی قلمرو انسانها رفته و ببیند کدام یک از شخصیتهای انیمههای این استودیوی مشهور بر اساس افسانهها خلق شدهاند.
آیا میدانستید که شخصیت شبح تربچه در انیمه شهر اشباح براساس یک افسانه پیرامون عشق و مرگ خلق شده است؟ یا میدانستید که به عقیده بسیاری از مردم ژاپن موجوداتی همچون توتورو در داخل جنگلها پنهان شدهاند؟ انیمه پرنسس مونوکونه چطور؟ میدانستید که در نام آن یک نکته مخفی وجود داشته و کلمه «مونونوکه» به ارواحی اشاره دارد که میتوانند انسانها را تصرف کرده یا آنها را شکنجه دهند؟ به طور کلی، تعداد بسیاری از شخصیتهایی که در آثار استودیو جیبلی
مشاهده کردهاید یا یوکاری بودهاند یا موجوداتی ماورا طبیعه که از افسانههای ژاپنی الهام گرفته شدهاند.
شیکیگامی (انیمه شهر اشباح)
حتی اگر ترسی از پرندگان نداشته باشید، احتمالاً با دیدن گروهی از پرندگان کاغذی که به سمت شما در حال پروازند، جیغ کشان پا به فرار خواهید گذاشت. این پرندگان کاغذی در واقع یک نوع شبح هستند که به شکل موجودات کاغذی درآمدهاند. البته این قابلیت را دارند تا به هر شکل و شمایل دیگری در بیایند.
اعتقاد به شیکیگامی از آنمیودو سرچشمه گرفته شده است. آنمیودو، نوعی از کیهان شناسی دینی است که ترکیبی از علم طبیعت و علم غیب بوده و در قرن هفتم در میان مردم ژاپن رواج داشته است. به اعتقاد مردم آن زمان، افرادی که در آنمیودو مهارت داشتند، میتوانستند شیکیگامیها را کنترل کنند.
شیکیگامیها یا نامرئی هستند یا به صورت موجودات کاغذی در میآیند که در آن صورت قابل مشاهده بوده و کار خاصی هم نمیکنند، مگر اینکه در یک گوشه نشسته و بدون چشم به شما خیره شوند. اما از آنجایی که با محصولی از استودیو جیبوری سر و کار داریم، کاملاً منطقی است که این اشباح به انجام کارهای دیگری هم قادر باشند. در بخشی از انیمه میبینیم که شیکیگامیها با سرعت بسیار بالایی پرواز کرده و هاکو را در حالی که به اژدها تبدیل شده تعقیب میکنند. این موجودات بهطور کلی بی آزار هستند اما اگر به فردی بچسبند ممکن است برای او دردرسر ایجاد کنند. این موضوع نیز با چسبیدن شیکیگامیها به چیهیرو در انیمه نشان داده شد.
یاما-اوبا (انیمه شهر اشباح)
شخصیت یوبابا در انیمه شهر اشباح برداشت اعضای استودیو جیبلی از افسانه جادوگرانی با نام یاما-اوبا است. این جادوگران که ریشههای تاریکی دارند، در نگاه اول چندان ترسناک به نظر نرسیده و در مقابل همانند خانمهای کهنسال بسیار مهربانی هستند. البته این شرایط تا پیش از اولین تلاش آنها برای خوردن شما ادامه خواهد داشت.
طبق افسانهها، دخترهای جوان که از محل زندگی خود فرار کرده و به داخل جنگلها پناه میبردند یا پیرزنهایی که توسط خانوادههایشان در جنگل رها شده بودند، در گذر زمان به یاما-اوبا تبدیل میشدند. مردم ژاپن در آن زمان گمان میکردند که یاما-اوباها در کوهستانهای سرتاسر ژاپن زندگی و برای رهگذران کمین میکنند. این جادوگران همچنین برای کسب مهارت در استفاده از جادوی سیاه تمرین میکردند.
اوباکه (همسایه من توتورو)
اوباکه اولین بار در کتابهای قرن هفتم ظاهر شد و میتوانست شبح، ایزد یا هیولا باشد. البته آنها قابلیت تغییر شکل داشته و میتوانستند به شمایل هر موجودی در بیایند. بنابراین، چندان هم عجیب نیست که اوباکه در انیمه همسایه من توتورو به صورت یک موجود عظیم و خزدار به تصویر کشیده شده است که در جنگل زندگی و از خودش صداهای عجیب و غریب تولید میکند.
حال این سوال مطرح میشود که توتورو دقیقاً چیست؟ متاسفانه انیمه به این موضوع نمیپردازد و مشخص نمیکند که توتورو روح جنگل یا موجود دیگری است. کلمه «اوباکه» نیز در زبان ژاپنی به موجودی اشاره میکند که قابلیت تغییر شکل دارد. با در نظر گرفتن این موارد، میتوان اینطور فکر کرد که توتورو یک نوع اوباکه بوده که از قدرتهای ماراطبیعه همانند افزایش سرعت رشد درختان برخوردار بوده است.
اوشیرا ساما (شهر اشباح)
این نوع شبح در انیمه شهر اشباح به صورت تربچهای غول پیکر که شباهتهایی به انسان دارد نمایش داده شده است اما داستان او عجیبتر از این حرفهاست.
اوشیرا ساماها هیچ ارتباطی به تربچهها ندارند و اگر در انیمه شهر اشباح به این نوع سبزیجات بسیار شبیه هستند، تنها به خاطر قوه تخیل میازاکی است. این نوع شبحها در رسوم بخشهای مختلف ژاپن وجود داشته اما بیشترین ارتباط را با رسوم مردم بخشهای شمالی و افسانه تامایا-گوزن داشته است. به همین دلیل نیز این نوع شبح را با استفاده از کنده کاری شمایل دختر و اسب روی چوب نشان میدهند.
افسانه تامایا-گوزن درباره دختر جوانی به همین نام است که علاقه عجیبی به اسبش داشت. پس از مدتی، پدرش اسب مورد علاقه او را کشته و پوستش را جدا میکند. آن دختر نیز جلوی پوسته اسب زانو زده و شروع به زمزمه کردن دعا میکند. بهطور ناگهانی، پوست اسب از روی زمین جدا شده و خودش را دور دختر پیچید. پس از مدتی کرمهای ابریشم از آن بیرون آمدند. به همین دلیل مجسههای اوشیرا ساما را با انواع مختلف پارچههای ابریشمی میپوشانند.
باکِنِکو (همسایه من توتورو)
کلمه «باکنکو» در زبان ژاپنی به معنی گربه تغییر یافته است. به بیان دیگر، باکنکو برای گربههایی به کار میرود که به یوکای یا موجودی ماورا طبیعی تبدیل شدهاند. حال این موجود ماورا طبیعی میتواند یک هیولا، شبح، شیطان یا اوباکه باشد. میازاکی به طور حتم برای خلق کاراکتر گربه غول پیکر که چشمهایی به بزرگی چراغهای اتوبوس دارد، از باکنکو الگو برداری کرده است.
گربهها به دلیل ماهیت ماورا طبیعیشان در افسانههای با محوریت یوکایها حضور دارند. امروزه دلیل درخشش چشمهای گربهها در شب و حرکت بسیار بی سر و صداهای آنها مشخص شده اما در گذشته مردم چنین مواردی را به ماورا طبیعه ربط میدادند. به باور مردم قدیمی ژاپن، باکنکوها قدرت انجام هر کاری را دارند؛ از نفرین کردن انسانها گرفته تا تولید بی شمار زامبی. اینکه باکنکوها دقیقاً در چه دورهای به افسانههای ژاپن اضافه شدهاند مشخص نیست اما در دوره قدیم دیدن گربهای که روغن چراغ روشنایی را لیس میزند نشانهای بر ماورا طبیعی بودن شمرده میشد. در حالی که امروزه میدانیم در گذشته از روغن ماهی برای روشنایی استفاده میکردند. در نتیجه کاملاً منطقی است که یک گربه آن را لیس بزند.
میوزوچی (شهر اشباح)
میوزوچی، به موجودی اژدها یا مار مانند میگویند که در گذشته به عنوان ایزد آب شناخته میشد. اسم هاکو شکل کوتاه شده نیگیهایامی کوهاکونوشی است که «ایزد رودخانه آبیِ روشن» معنی میدهد. میوزوچی در انیمه شهر اشباح نقش مثبتی دارد و در بسیاری از موارد به چیهیرو کمک میکرده اما در افسانهها شرایط مقداری متفاوت است.
در افسانههای قدیمی که قدمتشان به قرن هفتم بازمیگردد، میوزوچی به عنوان موجودی اژدها و مار مانند توصیف شده که زهردار بوده و در نهایت توسط فردی با نام آگاتاموری شکست خورد. طبق افسانهها، آگاتاموری نه با شمشیر و زور بازو، بلکه با نقشهای زیرکانه این ایزد را شکست داد. او میوزوچی را به چالش دعوت کرد و گفت سه کدو تنبل در آب میاندازد و او باید آنها را به ته دریاچه ببرد. پس از اینکه در انجام اینکار ناموفق بود، توسط آگاتاموری کشته شد.
تانوکی (پوم پوکو)
تانوکی که همان سگ راکون است، وجود خارجی داشته و ممکن است تا حالا دیده باشید. با این تفاوت که این موجودات در دنیای واقعی قابلیت تغییر شکل به انسان را نداشته و سعی نمیکنند تا دنیا را از نابودی یا آلودگی نجات دهند.
ریشه افسانههای تانوکی آنقدر قدیمی است که به طور دقیق نمیتوان مشخص کرد از چه زمانی در میان مردم ژاپن رواج یافته است. با اینحال، همچنان برخی از مردم جزایز سادو و شیکوکو به این یوکایها ایمان دارند. برخی از این افراد معتقدند که تانوکیها به انسان تغییر شکل داده و در فصل بهار آواز میخوانند. برخی نیز متعقدند به اشکال دیگر درآمده و انسانها را تسخیر میکنند.
مجسمه تانوکیها در همه بخشهای ژاپن، به خصوص بیرون ساختمانهای تجاری، قابل مشاهده است؛ زیرا نماد خوش شانسی بوده و به عقیده مردم باعث کسب درآمد بیشتر میشود.
کوداما (پرنسس مونوکونه)
افسانه مربوط به کوداماها از مناطق جنگلی و کوهستانی ژاپن سرچشمه گرفته است. با توجه به افسانه، کوداماها شبح جنگل بوده و معمولاً به درختان چسبیدهاند. اگر اکوی صدای خود را در جنگل بشنوید، کوداماها بودهاند که آن را تولید کردهاند. البته افسانه این را میگوید!
حضور کوداماها در جنگل نشانه این است که درختان وضعیت بسیار خوبی دارند. به همین دلیل پس از اینکه بانو ابوشی سر روح جنگل را از تنش جدا کرد، کوداماها شروع به ناپدید شدن کردند. پس از اینکه در پایان انیمه سر روح جنگل به او بازگردانده شد و جنگل به شرایط عادی برگشت، این موجودات دوباره ظاهر شدند.
یاتسوکامیزومیتسونو (پرنسس مونوکونه)
این موجود که در انیمه پرنسس مونوکونه با نام شیشیگامی شناخته میشود، ایزدی است که توصیه میکنیم با آن در نیفتید. پس از قطع شدن سرش، به موجودی غول پیکر تبدیل شد که خونش همه کس و همه چیز را نابود میکرد. این پروسه زمانی متوقف شد که پرنسس مونوکونه و آشیتاکا سر قطع شده را به او بازگرداندند.
معبد ناگاهاما که در استان شیمانه واقع شده، برای یاتسوکامیزومیتسونو ساخته شده است. البته او در همه افسانه به شکل یک گوزن عرفانی به تصویر کشیده نشده است. با اینحال، قدرت ایجاد خشکی از ویژگیهای همیشگی او بوده است. طبق افسانههای قدیمی، او کسی بود که خشکیهای بیشتری به وجود آورد تا ولایت ایزومو به وجود بیاید.
همچنین طبق افسانهها، او پس از تاریکی شبیه انسانها میشود؛ موضوعی که در انیمه نیز نشان داده شد. با توجه به دیگر افسانهها، او پس از غروب خورشید آنقدر رشد میکند که به راحتی میتواند از یک کوه بالا برود.