استراق سمع، نظارت دولتی و قاتلانی که دچار فراموشی شدهاند، ما در ادامه پیرامون بهترین فیلم های جاسوسی تا کنون صحبت میکنیم. بهترین فیلم های جاسوسی به شما این احساس را میدهند که یک مامور مخفی واقعی هستید، حتی اگر فقط برای چند ساعت باشد. بسیاری از ما هرگز برای یک ماموریت مخفی به سراسر جهان سفر نمیکنیم، یا برای فرار از دشمن از هواپیما بیرون نمیپریم، یا حتی در تعقیب و گریز ماشینی با سرعت بالا شرکت نمیکنیم. اما میتوانیم تمام این هیجانات را از طریق تماشای فیلم های جاسوسی بدون ترک کاناپه خود تجربه کنیم.
در حالی که هر ژانری سبک فرعی خود را دارد، یک فیلم جاسوسی خوب نیز توانایی برانگیختن احساسات بینندگان را دارد. آنها مخاطب را به سفری پرتنش میبرند تا داستانی جذاب از دل یک کار مخفیانه بسازند. همچنین یکی دیگر از ویژگیهای مشترک بهترین فیلم های جاسوسی غیرقابل پیش بینی بودن و ریسکهای زیاد است. چه در حال تماشای جیسون بورن باشید که توسط قاتلان تعقیب میشود، چه جیمز باند که در حال انجام آخرین وظیفهاش است یا حتی بچههای جاسوسی که وارد یک ماجراجویی میشوند، تنها چیزی که میتوانید به آن اعتماد کنید این است که تا زمان پخش تیتراژ نهایی این آثار سرگرم خواهید شد.
در این مقاله از 30 فیلم جاسوسی وجود دارد که بهترینهای این ژانر شگفتانگیز همهکاره را به تصویر میکشند، از آلفرد هیچکاک گرفته تا اتان هانت؛ بنابراین با در نظر گرفتن تمام این موارد، در اینجا فیلم های جاسوسی مورد علاقه ما هستند که ما آنها را بهترین فیلم های جاسوسی مینامیم.
The Bourne Identity
مت دیمون شخصیت اصلی، جیسون بورن، در اولین قسمت از فرنچایز محبوب بورن از بهترین فرنچایزهای سینمایی در دنیای فیلم های جاسوسی است. این فیلم بر اساس رمانی به همین نام اثر رابرت لودلوم، درباره مردی (بورن) است که حافظه خود را از دست داده و کم کم متوجه میشود که یک مامور بسیار آموزش دیده سازمان سیا است. برای این نقش، دیمون اصرار داشت که بسیاری از بدلکاریها را خودش انجام دهد و سه ماه آموزش گستردهای را در زمینه بدلکاری گذراند و استفاده از سلاح، بوکس و اسکریما (یا آرنیس، نوعی شمشیربازی) را یاد گرفت.
این بازیگر در ابتدا به چشمانداز مالی فیلم بدبین بود و در واقع شش ماه قبل از انتخاب بازیگران برای حضور در فیلم دو دل بود، با این حال تردیدهای او نادرست بود. چرا که The Bourne Identity هم یک موفقیت انتقادی و هم تجاری بود و شروع کننده فرنچایز Jason Bourne بود که در نهایت منجر به چهار دنباله بسیار سودآور شد. فرنچایز بورن برای یک دهه فیلم های اکشن جاسوی، دوربینهای لرزان و برشهای سریع را محبوب کرد. اگرچه این تکنیکها ممکن است همیشه خوب کار نکنند، اما برای این سبک خاص از فیلم کار میکنند. دوربین در این فرنچایز مانند چشم مخاطب در حال مبارزه عمل میکند: سریع و مستقیم.
Enemy of the State
اگرچه این فیلم مهیج جاسوسی از تونی اسکات فی نفسه یک فیلم کلاسیک هیچکاکی نیست، اما در اینجا اسمیت نقش وکیلی به نام رابرت کلیتون دین را به تصویر میکشد، که در ظاهر یک قهرمان معمولی هیچکاکی است، مردی ساده که ناگهان دیسکی در اختیار دارد که قتل یک نماینده کنگره آمریکا را روی نوار آن ضبط شده است. بسیاری از افراد نه چندان خوب می خواهند دست خود را روی آن دیسک قرار دهند و برای بدست آوردن آن دست از کار نمیکشند. «دشمن ملت» یک فیلم مبتنی بر ژانر است (نوعی که تونی اسکات میدانست چگونه آن را با چشمبند جمعآوری کند)، اما برخلاف سایر فیلمهای ژانری با بازی اسمیت، در اینجا او باید نقش «جیمز استوارت» سینمای هیچکاک را بازی کند.
اسمیت که به ندرت از او خواسته میشود نقش یک آدم سرسخت را بازی کند، با این تقش هدیهای شگفتانگیز را برای نمایش اضطرابهای شخصیت رابرت کلیتون دین، مرد خانواده و وکیل گیرافتاده در یک دوراهی مرگبار را نشان میدهد که خود را در دام یک توطئه بزرگ دولتی میبیند. کارگردانی هیجانانگیز تونی اسکات در این فیلم، وحشت و پارانویای نظارت دیجیتال بر تمام زندگی خصوصی مردم آمریکا را به تصویر میکشد، و جین هکمن بهطور کامل نقش یک افشاگر سالخورده را بازی میکند، که به وضوح از عملکرد نمادین او در نقش هری کال در «The Conversation» الگوبرداری شده است. اما اسمیت، با هوش و ذکاوت خود، تمام عناصر جذاب فیلم را در کنار هم نگه میدارد و آن را به یکی از تند و تیزترین اکشنهای هیجانی اواخر دهه 90 میلادی تبدیل میکند.
Bridge of Spies
تریلر پیچیده جنگ سرد استیون اسپیلبرگ داستان واقعی یک وکیل اهل بروکلین (هنکس) را روایت میکند که مأمور مذاکره برای تبادل گروگان با روسیه میشود. مسئله این است که گروگانی که او باید با یک خلبان آمریکایی مبادله کند، یک جاسوس محکوم شوروی است که وکیل آمریکایی در دادگاه از او دفاع کرد (با بازی مارک رایلنس باورنکردنی که تنها اسکار فیلم را برد). هر فیلمی که قدرت ستاره محور تام هنکس را با کارگردانی استیون اسپیلبرگ ترکیب کند، سرنوشت ساز و موفقیت آمیز است. پل جاسوسها نیز از این دایره خارج نیست.
این فیلم مربوط به دوران جنگ سرد، داستان واقعی وکیل آمریکایی جیمز بی. دونوان (هنکس) را روایت میکند که از جاسوس KGB شوروی، رودولف آبل (مارک رایلنس) در دادگاه دفاع کرد. به همین دلیل، او در نهایت با سیا همکاری میکند تا جاسوس را با یک خلبان آمریکایی اسیر شده مبادله کند. این فیلم نه تنها یکی از بهترین فیلم های جاسوسی دهه ۲۰۱۰ میلادی است بلکه یک درام جاسوسی جذاب را به عاطفیترین شکل ممکن روایت میکند. بخش عظیمی از جذابیتهای فیلم روی دوش تام هنکس و مارک ریلنس قرار دارد.
Skyfall
جیمز باند جاسوس مشهور بریتانیایی در Skyfall، بیست و سومین فیلم در این فرنچایز طولانی بازمیگردد، و برداشت دنیل کریگ از این شخصیت یکی از بهترین هاست. در این فیلم وفاداری باند پس از اینکه رئیس MI6 (معروف به رئیسش) باید با عواقب اعمال گذشته خود کنار بیاید آزمایش میشود. فیلمهای جیمز باند بندرت در مورد چیزی عمیق تر از کت و شلوارهای بی عیب و نقص، اکشنهای جالب، زنان خوش سیما و محلی عجیب و غریب برای جاسوسی است، اما Skyfall که در 50 اُمین سالگرد این مجموعه فیلم اکران شد، انتظارات اضافی را بر دوش خود داشت.
خوشبختانه فیلم انتظارات را برآورده کرد و به یکی از بهترین فیلم های جاسوسی باند تبدیل شد. این اثر اکشنی در مورد عواقب امپریالیسم و گناهان گذشته است. فیلم Skyfall با طرحی دقیق، کارگردانی عالی و البته انبوهی از سکانسهای اکشن دیدنی، معیار جاسوس مورد علاقه مردم را دوباره احیا کرد. دنیل کریگ قرار بود انسانیت بیشتری به جیمز باند تزریق کند، و او مطمئناً اینجا این کار را میکند. او به عنوان جاسوسی عمل میکند که بهترین روزهایش پشت سر او است. موفقیت Skyfall ناشی از تنوع آن است، از صحنههای تعقیب و گریز تا اکشن زیرزمینی در لندن و حتی کشمکش پر تنش سیاسی.
Kingsman: The Secret Service
نگاه کاملاً سرگرمکننده و ویژه متیو وان به فیلمهای جیمز باند و جاسوسی، باعث تولید مردان پادشاه: خدمات مخفی شد. اثری طنازانه و جذاب که همزمان اکشن جالبی را نیز به بیننده ارائه میدهد. این فیلم هرگز به قلمرو حقه بازی و مزه کردن ژانر فرو نمیرود و داستانش را آنقدر جدی میگیرد که به یک ورود جالب در ژانری محبوب تبدیل میشود. در واقع متیو وان به شکلی دوست داشتنی بیننده را در دل ژانر اکشن جاسوسی غرق میکند.
فیلم کینگزمن تمام اِلِمانهای مورد انتظار ژانر فیلم های جاسوسی را تا آنجا که میتواند مورد استفاده قرار میدهد. مثال بارز این موضوع پاهای شمشیری سوفیا بوتلا در نقش شرور آدمکش این اثر است. جدا از این که فیلم یک اثر جاسوسی شیک و بی عیب نقص است، باید گفت یکی از شدیدترین و جذابترین صحنههای مبارزهای کل یک دهه گذشته نیز مربوط به این اثر است (این صحنه شاخص، مبارزه فک انداز داخل کلیساست).
Salt
ایولین سالت (آنجیلینا جولی) یک مامور سیا است که با شوهر عارضهشناسش در نیویورک زندگی میکند. یک روز خوب او متهم به عضویت در یک برنامه جاسوسی بیرحمانه برای روسیه میشود و شوهرش به طرز وحشیانهای به قتل میرسد. بگذارید رک بگویم. یک مامور مرگبار سیا، ایولین سالت، که به دستگیری جنایتکاران با خشونت محض مشهور است، یک جاسوس حیلهگر روسیه است. و سیا قصد دارد او را بگیرد و با استفاده از ماموران احمق خود این شخص را بکشد. بسیار خوب، در این موقعیت باید برای آنها آرزوی خوش شانسی کرد: چرا که جان سالم در بدرن از این قاتل کار هر کسی نیست.
آنجلینا جولی توانایی کار در سینمای اکشن را با فیلم «آقا و خانم اسمیت» ثابت کرده بود، اما او با فیلم سالت نشان داد میتواند به راحتی یک ستاره اکشن منحصر به فرد باشد. این فیلم بنیان اصلیاش را از جنس مدرن آثار جاسوسی و اکشن میگیرد. البته فیلم سالت با ایده فیلم های جاسوسی دهه هفتاد میلادی در بستر یک اکشن مدرن قصه پُر التهاب خودش را تعریف میکند. عملکرد جذاب جولی به همراه صحنههای اکشن دیدنی، فیلم سالت را به سطحی بالا در آثار اکشن مدرن وارد کرده است. همانطور که اغلب در فیلم های اکشن موفق اتفاق میافتد، جولی بیشتر کارهای بدلکاری را خودش انجام میداد. وی همچنین با مأموران اطلاعاتی زن ملاقات کرد تا به واقع گرایی عملکرد خود بیفزاید. در مجموع سالت یک اکشن شیک و یک فیلم جاسوسی قابل تأمل در چند سال اخیر است.
Duplicity
شاید دست کم گرفتهشدهترین فیلم جولیا رابرتز، این کمدی پرپیچ و خم، داستان دو جاسوس رقیب (رابرتز و کلایو اوون) را روایت میکند که برای سرقت یک راز ارزشمند از یک شرکت داروسازی توطئه میکنند. فیلمی جذاب، پیچیده و غافلگیرکننده که باعث میشود آرزو کنید ای کاش فیلمهای بیشتری درباره جاسوسی شرکتها وجود داشت.
کلر و رای دو جاسوس هستند که برای دو شرکت مواد بهداشتی رقیب هم دیگر کار میکنند. یکی از شرکتها داروی جدیدی اختراع کرده که قرار است تحولی نو در صنعت آنها ایجاد کند اما شرکت رقیب قصد دارد که رمز آن را بدزدد و به نام خود دارو را وارد بازار کند. در ادامه متوجه میشویم که رای و کلر عاشق همدیگر هستند و نقشهای با هم دارند تا بتوانند به پول خوبی دست پیدا کنند اما همه کارها آنطور که تصور میشود پیش نمیرود.
با تماشای Duplicity، یکی از بهترین فیلم های جاسوسی و عاشقانه تاریخ سینما را دریافت میکنید. این رام کام جاسوسی نشان میدهد که وقتی دو مامور و جاسوس رقیب، جذب یکدیگر میشوند چه اتفاقی میافتد. شیمی موجود بین جولیا رابرتز و کلایو اوون در داستان یک مامور MI6 (اوون) و یک افسر سیا (رابرتز) که سعی میکنند علیرغم تاریخچه عاشقانه پیچیدهشان کارهای خود را انجام دهند، میجوشد.
Sneakers
فیلم های جاسوسی اغلب با درام پرتنش همراه هستند، اما همین آثار میتوانند خندهدار نیز باشند. نمونه موردی: فیلم شیادان، کمدی محصول 1992 با بازیگران همه ستاره سیدنی پواتیه، رابرت ردفورد، بن کینگزلی، ریور فینیکس و دن آیکروید است. این فیلم درباره گروهی از هکرها است که در یک طرح دولتی درگیر میشوند، فیلم با لحن سادهای که دارد، فتنههای جذابی را به وجود میآورد.
این فیلم درباره ی مامور امنیتی میباشد که متوجه میشود گذشتهاش به دنبال او میآید؛ آن هم زمانی که وظیفه ی بازیابی مسئله مهمی را برعهده دارد. مارتین بیشاب رهبری گروهی از کارشناسان که تخصص در سیسیتم امنیتی را دارند،ب رعهده گرفته است. هنگامی که او توسط مقامات دولتی برا پیدا کردن جعبه سیاهی مامور میشود او و تیم جذابش، در یک موش گربه بازی عجیب و غریب پا میگذارند. پس از پیدا کردن جعبه آنها متوجه میشوند که توانایی رمزگشایی تمامی سیستمهای امنیتی جهان را دارند. و کسانی که این جمع را برای پیدا کردن این جعبه مامور کرده بودند از مقاماتی دولتی نبودند.
Zero Dark Thirty
در فیلم سی دقیقه پس از نیمهشب به کارگردانی کاترین بیگلو، ماجراهای مایا هریس (جسیکا چستین) به عنوان مامور جوان و جاهطلب سازمان جاسوسی آمریکا (سیا)، که مسئول تعقیب اسامه بن لادن، رهبر القاعده، پس از حمله 11 سپتامبر در سال 2001 بود، بر اساس یک ماموریت واقعی به تصویر کشیده شده است. هنگامی که او به پاکستان اعزام میشود تا شاهد شیوههای بازجویی بحث برانگیز و تهدید کننده زندگی باشد، این شخصیت به اعماق یک مسیر تیره و تار پرتاب میشود.
حرفه مایا تحت سلطه مردان است، که این به تنهایی به پیچیدگی انجام وظیفه عملا غیرممکن او میافزاید. با این وجود، این شخصیت نه تنها از این تلاش جان سالم به در میبرد، بلکه هر روز که میگذرد بیشتر به کارش تسلط مییابد. مایا به عنوان معتبرترین و مشهورترین متخصص در شکار انسان ظاهر میشود و از بسیاری جهات از خیل عظیمی از همکاران مرد خود بهتر عمل میکند.
از شروع انتشار فیلم جنجالهای بسیاری پیرامون فیلم و سازندگان آن شکل گرفت. منتقدان برنامه آغاز اکران فیلم را درست قبل از انتخابات ریاست جمهوری سال ۲۰۱۲، محکوم کردند. همچنین این واقعیت که بیگلو و فیلمنامه نویس آن «مارک بوآل» در ساخت فیلم با سیا همکاری داشتند اعتراضات بسیاری را علیه آنها برانگیخت. ولی با وجود تمام مشکلاتی که بر سر راه فیلم به وجود آمد، فیلم «سی دقیقه بامداد» در پنج شاخه از جمله بهترین فیلم نامزد دریافت اسکار شد. «جسیکا چستین» ستاره اصلی فیلم که نقش مایا را در اینجا ایفا کرد، همان سال جایزه گلدن گلوب بهترین بازیگر زن فیلم درام را از آن خود کرد.
Mission: Impossible – Fallout
فرانچایز Mission: Impossible قدمتی بیست و شش ساله با چندین فیلم نمایش داده شده و در حال تولید دارد و از بهترین فیلم های جاسوسی تاریخ سینما است. تام کروز، بازیگر اصلی همه فیلمهای مجموعه، بهزودی شصت ساله میشود و سابقه ایتن هانت آهسته آهسته به جیمز باند نقیب میزند. برخلاف بسیاری از فرانچایزهای سینمایی که به مرور زمان کیفیت و جذابیت خود را از دست میدهند، فیلم Mission: Impossible – Fallout با بیرحمی محض دل همه منتقدان و تماشاگران را ربود. بنابراین حضور آن در جایگاه بهترین فیلمهای جاسوسی خیلی هم عجیب نیست.
فیلم Fallout ساخته کریس مک کواری بهترین فیلم مأموریت غیرممکن تاکنون است، چه از نظر داستانی و چه از نظر تنوع بدلکاریهای چشمگیر در آن، اما نکته کلی این فرنچایز سرگرمی آزادانه و شوخ طبعی اثر در کل مجموعه است. به ظاهر شخصیت اتان هانت با بازی عالی تام کروز آرزوی مرگ دارد، چرا که او بی پروا همه وسایل نقلیه را هدایت میکند، آن هم بدون تجهیزات محافطتی مناسب. اما جذابیت این فرنچایز در همین جنون ها خلاصه میشود.
و جالب اینجاست هر چه تام کروز پیرتر میشود اتان هانت نیز جذابتر میشود. خلاصه مجموعه فیلم مأموریت غیر ممکن یک جاسوس باحال و جالب است. بدون تردید این مجموعه فیلم در یک دهه گذشته یکی از مهمترین عاملهای زنده ماندن ژانر اکشن جاسوسی بودهاند.
Atomic Blonde
پرداختن به روزهای پایانی جنگ سرد در یکی از متفاوت ترین فیلم های جاسوسی به رهبری شارلیز ترون یک اکشن کاملاً مدرن ایجاد کرده است. با ترکیب فرمول فیلمهای بورن و تِم جاسوسی آثار جیمز باند، بلوند اتومی خواست یک فرنچایز جدید را شکل دهد، اما شرایط آنجور که سازندگان این اثر دوست داشتند پیشنرفت. با این اوصاف فیلم کماکان یک اکشن درجه یک است.
شخصیت ترون در این فیلم برگرفته از کلیشههای آثار جاسوسی است، او یک شخصیت تیره با انگیزههای تیرهتر است. بهترین نکته فیلم در صحنههای مبارزه آن خلاصه میشود. شاید کیفیت صحنههای اکشن در درجه اول به کارگردان و تیم بدلکاری ختم شود. اما نباید فراموش کرد که شارلیز ترون اکثر صحنههای مبارزه و بدلکاریاش را خودش انجام داده، و این به کیفیت اکشن اثر افزوده است.
North by Northwest
کری گرانت در اوج بازی خود، در این اثر جنایی کلاسیک با پوشیدن یکی از بهترین کت و شلوارهای سینما، به هیچکاک در اوج میپیوندد. داستان فیلم از این قرار است که یکی از مدیران تبلیغات نیویورک با یک مامور دولتی اشتباه گرفته میشود و توسط یک جاسوس (واقعی) در سراسر کشور تحت تعقیب قرار میگیرد. جذابیت وصف ناپذیر گرانت و استعداد هیچکاک برای تولید یک سکانس اکشن نمادین در فیلمی هیجانانگیز دست به دست هم میدهند تا یک اثر ماندگار را خلق کنند که بسیاری از روی آن کپی کردهاند اما تعداد کمی توانستهاند حتی به آن نزدیک شوند. به طور کلی این کلاسیک گیرا، پرتعلیق و از نظر بصری نمادین هیچکاک را به عنوان استاد کامل سینما به جهان تثبیت کرد.
سینهفیلها قطعا به آن دسته از تماشاگرانی که برای نخستین بار به تماشای این فیلم مینشینند، حسادت میکنند. هنرنماییهای بهیادماندنی، موسیقیهای متن گوشنواز و داستانی که هرگز تکرار نمیشود به فیلم North by Northwest کمک کردهاند تا به یکی از بهترین فیلم های جاسوسی آلفرد هیچکاک تبدیل شود.
Spies in Disguise
در حالی که بیشتر فیلمهای موجود در این فهرست برای کودکان مناسب نیستند، اما Spies in Disguise چیزی است که همه سنین میتوانند از آن در دنیای سینمایی فیلم های جاسوسی لذت ببرند. لنس استرلینگ (ویل اسمیت) یک مامور مخفی است که یک دانشمند جوان (تام هالند) او را به کبوتر تبدیل میکند. طبیعتاً آنها باید با هم همکاری کنند تا هم این مشکل را حل کنند و هم جهان را از دست یک شرور دیوانه نجات دهند.
به صورت خلاصه باید بگویم جاسوسان نامحسوس با نبوغ ساختاری خود در داستان و استفاده درست از کلیشههای شاخص آثار جاسوسی اکشنی چون باند و بورن به معنی واقعی کلمه یک انیمیشن سرگرمکننده خانوادگی است. به نوعی سازندگان، یک طرح ساده اکشن ماجراجویی را به یک کمدی بامزه تبدیل کردهاند که دیدنش میتواند بهترین چیزی باشد که برای سرگرمی خانوادگی میخواهید.
ابزار آلات عجیب و غریب جاسوسها از سری جیمز باند سر در آوردند و تقریبا تبدیل به عنصر شماره یک تمام آثار جاسوسی محور شدند؛ حتی جانی انگلیش هم یک سری ابزار عجیب و غریب برای خودش دارد که با آنها ماموریتهای خود را پیش میبرد. انیمیشن Spies in Disguise با همین ایده پیش رفته و تصمیم گرفته که تخیل در این ابزار آلات را به حد اعلا برساند و کاری کند که جاسوس قهرمان قصه، تغییر شکل داده و یک کبوتر شود. داستانی همینقدر شوخ و شنگ و دیوانهوار که دستمایه ساخت Spies in Disguise بوده و به یمن صدا گذاری ویل اسمیت و تام هالند، توانسته گلیم خود را از آب بیرون بکشد.
Three Days of the Condor
جوزف ترنر (رابرت ردفورد) که با نام رمزی «کرکس» برای یک بخش مخفی سازمان سیا در نیویورک کار میکند، برای افشای احتمالی اطلاعات، ادبیات تریلر و جاسوسی را بررسی میکند. روزی ترنر در بازگشت به محل کارش میبیند که همهٔ همکارانش به طرز وحشیانهای به قتل رسیدهاند، این شروع یک ماجرای پیچیده است. «سه روز کندور» یک فیلم جنایی-معمایی جاسوسی در قالب درام سیاسی است که با کنار هم گذاشتن حقایق تازه مکشوف شده پس از نیمچه آزادی محافل آمریکایی در پسا بحران واترگیت و پیشبرد درامی نسبتاً هیچکاکی مخاطب را به دنبال خود میکشد و تا پایان، نقطهی متمرکز همه چیز قصه بر کانون وجودی پرسوناژی به نام جوزف ترنر با بازی رابرت ردفورد جوان است.
فیلم اقتباسی از رمان جنجالی شش روز کندور اثر جیمز گرادی بوده که داساتان مجموعه اتفاقات مورد نظر را برای فهم بهتر کوتاه کرده و ما به عنوان مخاطب فقط با سه روز پرمخاطره و پرفشار یکی از مامورین رده پایین سازمان سی.آی.ای (آژانس اطلاعاتی مرکزی موسوم به سیا) طرف حسابیم. درام پلیسی و تعقیب و گریزی پولاک بعدها بسیار مورد استفاده و الگوی فیلمهای این چنینی آمریکایی گشت که به عنوان مثال میتوان مجموعه سهگانهی «جیسون بورن» را مثال زد.
Spy Game
همانطور که در این لیست خواهید دید، رابرت ردفورد و برد پیت هر دو در بسیاری از فیلم های جاسوسی حضور دارند. جاسوسبازی فیلمی به کارگردانی تونی اسکات و نویسندگی مایکل فراست بکنر و دیوید آراتا، ساختهٔ سال ۲۰۰۱ میلادی است. در این فیلم رابرت ردفورد نقش یک افسر سیآیای به نام ناتان مویر را بازی میکند که در دوران پایانی خدمت خودش است. این فیلم روایتگر ماجرایی در آخرین ۲۴ ساعت کاری او پیش از بازنشستگیاش است. تام بیشاپ، با بازی براد پیت، یک کارمند جوان سیآیاِی است که در آستانهٔ اعدام در یک زندان در چین است. مشخص است که سران سیآیای قصد ندارند مانع مرگ او شوند اما مویر، بر خلاف تصمیمات گذشتهاش، این بار تصمیم میگیرد بیشاپ را نجات دهد.
Burn After Reading
نویسنده و کارگردان برادران کوئن سبک کمیک تکرار نشدنی خود را به این داستان سرگیجهآور از تحلیلگر ناراضی سیا (جان مالکوویچ) میآورند که خاطراتش تبدیل به یک کالای داغ میشود. براد پیت، تیلدا سوینتون، فرانسیس مک دورمند و جورج کلونی در این گروه پر ستاره حضور دارند. چیزی که هیچ جاسوسی نمیخواهد این است که اطلاعات حساس آنها در دستان آدم اشتباه قرار گیرد. به خصوص زمانی که شخصی که اطلاعات را پیدا میکند، میخواهد آن را بفروشد. این پیش فرض این کمدی سیاه با بازی برد پیت (بله، دوباره او!)، فرانسیس مک دورمند و جورج کلونی است.
با بخوان و بسوزان، برادران کوئن، یک فیلم ماندگار دیگر در ژانر کمدی/هیجانی با داستانی عجیب و شخصیتهای بهیادماندنی خلق کردند و اثری متفاوت در جهان فیلم های جاسوسی خلق کردند. داستان این فیلم در مورد یکی از ماموران قدیمی سیا است که تمام اطلاعات مرموزش را در دیسکی قرار می دهد و دست بر قضا، آن را در یک سالن ورزشی جا می گذارد. این دیسک به دست دو تن از کارمندان باشگاه می رسد و آنها تلاش می کنند به وسیله آن از صاحبش حق السکوت بگیرند.
Mr. and Mrs. Smith
آنجلینا جولی و برد پیت نقش یک زوج بی حوصله را بازی میکنند که وقتی متوجه میشوند هر دو قاتل قراردادی هستند که برای ترور یکدیگر استخدام شده اند، ازدواجشان دوباره داغ میشود. این فیلمی است که «برانجلینا» را خلق کرد و به راحتی میتوان دلیل آن را درک کرد: شیمی جنسی بین این دو بازیگر آنقدر محسوس است که عملاً به خودی خود یک شخصیت است. براد پیت و آنجلینا جولی، بازیگران شناخته شده هالیوود، در فیلم اکشن عاشقانه آقای و خانم اسمیت در سال 2005 ظاهر شدند و زوجی کسلکننده را به تصویر کشیدند که از فهمیدن اینکه قاتلان آژانسهای رقیب هستند شگفت زده میشوند.
جین اسمیت یک قاتل چیره دست است که نمیداند شوهر بیگناهش جان نیز یک قاتل است. وقتی این زن و شوهر متوجه میشوند که از مدت ها قبل از شروع شعلههای عشق و ازدواجشان به یکدیگر خیانت کردهاند، اینجاست که به یکدیگر حمله میکنند. اما چیزی که آقا و خانم اسمیت نمیدانند این است که بر نام هر دوی آنها قراردادی منعقد شده است. آیا دو قاتل مرگبار قرارداد نهایی خود را به پایان خواهند رساند؟!
Charade
گاهی اوقات این اثر به عنوان بهترین فیلم هیچکاک که توسط او ساخته نشده در نظر گرفته میشود، در واقع این فیلم معجونی از یک راز با فرمول کمدی و عاشقانه است که همه در یک فیلم به شکلی جذای پیچیده شدهاند. فرضیه به شدت جالب است: «رجی لامبرت» (آدری هپبورن) هنگام بازگشت از سفری تفریحی با جنازهٔ شوهرش روبرو میشود. چهار مرد به دنبال رجی هستند و در این بین مردی (کری گرانت) به کمکش میآید که معلوم نیست قهرمان است یا جاسوس و یا قاتل؟! فیلم Charade ترکیبی عالی از هیجان و رام کام (کمدی درام)، و همچنین موسیقی متن درخشان دیگری از آهنگساز مشهور هنری مانچینی را ارائه میدهد.
Safe House
فیلم خانه امن Safe House یا در مورد یک مامور تازه کار سازمان سیا به نام مت وستون (با بازی رایان رینولدز) است که در آفریقای جنوبی مشغول به خدمت شده است. اما زمانی که یک جاسوس حرفهای به نام توبین فراست (با بازی دنزل واشنگتن) توسط مامورین سیا دستگیر و به یکی از خانههای امن منتقل میشود، مت وستون مامور مراقبت و بازجویی از وی میگردد. در این میان افرادی که به دنبال توبین فراست هستند به خانه امن نفوذ کرده و مت وستون مجبور میشود تا همراه با توبین فراست فرار کرده تا به دنبال خانه امن دیگری باشد اما…
خانه امن براساس فرمولهای رایج آثار جاسوسی دو نفره ساخته شده و به خوبی هم توانسته این کار را در حد نام یک فیلم اکشن و بهترین فیلم های جاسوسی تاریخ انجام دهد. خوشبختانه در خانه امن تماشاگر با معضلی به نام تعدد شخصیتها روبرو نیست و تنها 2 شخصیت محوری دارد که باید حواسش را معطوف به آنها کند و شخصیتهای مکمل فیلم را چندان جدی نگیرد. از منظر اکشن خانه امن بطور مستقیم تحت تاثیر سه گانه بورن قرار دارد و کوشیده تا با استفاده از تدوین شلاقی و ضرباهنگ تندش، خود را تا حدود زیادی به آن نزدیک کند.
Hanna
اریک هلر با دختر 15 ساله شیرینش هانا در وسط یخ و برف در ناکجاآباد زندگی میکند. او هانا را برای زنده ماندن از هر خطری که در جهان وجود دارد بزرگ کرده است. به طور خلاصه، او یک قاتل و بازمانده کامل از یک آزمایش نظامی است. اما غریزه بقای هانا زمانی مورد آزمایش قرار میگیرد که مکان زندگی او و اریک توسط سیا کشف میشود و هانا فوق سرباز تغییر یافته ژنتیکی توسط سازندهاش ماریسا ویگلر تعقیب میشود.
در مورد این فیلم و آدمکش نوجوانش چیزهای زیادی برای دوست داشتن وجود دارد: کارگردانی جو رایت، موسیقی کمیکال برادرز، معرفی تواناییهای سیرشا رونانِ فوق العاده به دنیای سینما و صحنههای اکشن استخوان خرد کن (از جمله صحنه به یاد ماندنی مبارزه در یک ایستگاه مترو). اما جدا از این ویژگیها، شاخصه اصلی هانا لحن و حال و هوای کلی و منحصر به فرد آن است که بعد از گذشت چند سال هنوز به فضای آن فکر میکنیم.
RED
فرانک موزس (بروس ویلیس) مامور بازنشسته سیا از زندگی خود خسته شده است. تنها هیجانی که نصیب او میشود زمانی است که حقوق بازنشستگی دولتی خود را پردازش میکند و میتواند با کارمند پرونده اش سارا (مری-لوئیز پارکر) صحبت کند. اما او زندگی خود و سارا را به خطر میاندازد، و این زمانی است که کسی میخواهد او بمیرد. پس از اینکه فرانک از حمله یک گروه قاتل اجیر شده جان سالم به در میبرد، دوباره با دوستان قدیمیاش ارتباط برقرار میکند تا یک توطئه بزرگ را برای نجات جان آنها کشف کند. حتی اگر این شامل یک ماموریت تقریبا غیرممکن برای نفوذ به مقر سیا باشد. این فیلم یک آدمکش سریع، خنده دار و هوشمند دارد که بروس ویلیس نقش آن را بازی میکند. این فیلم یک سواری وحشیانه و سرگرمکننده از ابتدا تا انتها در دنیای فیلم های جاسوسی است.
The Good Shepherd
مت دیمون بار دیگر استعداد خود را در نقش یک جاسوس در این فیلم به کارگردانی رابرت دنیرو آزمایش میکند. در این یکی، دیمون در نقش ادوارد ویلسون، یکی از اعضای موسس سیا بازی میکند. در طول این فیلم نیمهزندگینامهای، تولد آژانس جاسوسی را از نگاه شخصیت ادوارد میبینیم. «چوپان خوب» روایت داستانی از رابرت دنیرو است که از تولد و روزهای آغازین کار سازمان سیا حرف میزند.
در این فیلم البته برای حفاظت از افراد مقصر اسمها را تغییر دادهاند اما بسیاری از کاراکترها نقشی معادل زندگی واقعیشان دارند. این فیلم طولانی (15 دقیقه کمتر از سه ساعت) درست مثل یک رمان جاسوسی دوران جنگ سرد با خیانتها و نارو زدنها و وفاداریهای آبکی گسترش مییابد. اگرچه کاراکتر اصلی فیلم سمپاتیکترین فرد فیلم نیست، اما گرداب تزلزل اخلاقی و معنوی که گرفتارش میشود او را تبدیل میکند به فردی فریبکار و دسیسهگر.
Dr. No
پروژه طولانی تهیهکنندگان نخستین فیلم جیمز باند هنوز به مراحل پایانی نرسیده بود که فیلم Dr. No به عنوان نخستین فیلم سینمایی براساس رمانهایی که ایان فلمینگ درباره جیمز باند نوشته بود، معرفی شد. تماشاگر این فیلم از همان لحظاتی که شان کانری به عنوان مامور ۰۰۷ خودش را «باند…جیمز باند» معرفی میکند، متوجه میشود که وارد دنیایی از زنان پرزرق و برق، ماشینهای گرانقیمت، خطرهای بزرگ و نگرانیهای جهانی شده است.
مضمون جاسوسی ویژه فیلمهای جیمز باند و تیتراژی بهیادماندنی که توسط موریس بیندر ساخته شده بود، امضای فیلم Dr. No را کاملتر میکند. عناصری که در این فیلم به تصویر کشیده میشوند در همه فیلمهای بعدی جیمز باند بالغتر از قبل از راه میرسند اما حقیقت آن است که هیچکدام آنها بدون ساختهشدن فیلم Dr. No دیده نمیشدند. موسیقی متن در فیلم Dr. No هنوز به جایگاهی که در فیلمهای جیمز باند دارد، دست پیدا نکرده است. اما دختر باند این فیلم همان تصویری است که به آن نیاز داریم؛ اورسلا آندرس در نقش هانی رایدر. صحنههای اکشن فیلم هم در کلاسیکترین و بهیادماندنیترین حالت ممکن قرار دارند. بنابراین فیلم Dr. No را باید در رده ششم بهترین فیلم های جاسوسی جیمز باند قرار داد.
Goldfinger
این فیلم یک کهنالگوی تکرارنشدنی در تاریخ سینما است که جیمز باند را به عنوان یک جاسوس متمایز به مخاطب سینما معرفی میکند. فیلم Goldfinger برای دههها به عنوان یک عنصر فرهنگ روزمره نهتنها در سینما و فرهنگ بلکه در جامعه هم تاثیرگذار بود. ماشینهای اسپرت جذاب، ابزارهای جاسوسی خیرهکننده، زنان اغواکننده و صحنههای امضاشده برای فرانچایز جیمز باند از مهمترین دستاوردهای این فیلم بود. فیلم Goldfinger یکی از دقیقترین اقتباسها از رمانهای ایان فلامینگ هم لقب میگیرد.
موسیقی متن این فیلم مانند تعدادی از بهترین فیلمهای جیمز باند گوشنواز و تاثیرگذار بود و دختر باند آن هم جذابیتهای ویژهای داشت که به یک استاندارد ثابت در فیلمهای جیمز باند تبدیل شدند. صحنههای اکشن فیلم Goldfinger با دیالوگهای بهیادماندنی جلای ویژهای پیدا کردهاند.
Casino Royale
یکی از موفقترین راهاندازیهای فرنچایز در تمام دوران، کازینو رویال، دنیل کریگ را بهعنوان جیمز باند جوانتر، بینظمتر و از نظر عاطفی بیثباتتر معرفی کرد. این فیلمی بود که 007 را وارد هزاره جدید کرد. در سال ۲۰۰۶، عنوان بازسازی شده کازینو رویال به کارگردانی مارتین کمپبل ساخته شد که اولین حضور دنیل کریگ در نقش جیمز باند محسوب میشود. گفته میشود این نقش ابتدا به هیو جکمن پیشنهاد داده شد اما وی نپذیرفت و سرانجام کریگ به ایفای نقش در این فیلم پرداخت. جیمز باند در این فیلم مامور میشود تا یک بانکدار را که پولهای سازمانهای تروریستی را در بازار جهانی سرمایهگذاری میکند متوقف کند و این گروه را سرنگون سازد. این فیلم علاوهبر نظرات مثبت منتقدان، فروش بسیار خوبی نیز در گیشه داشت.
Spy
فیلم جاسوس بیش از ادای یک طنز ویژه، یک فیلم جاسوسی عالی است، با بازیهای خنده دار مک کارتی به عنوان قهرمان، رز بیرن در نقش شرور جذاب و جیسون استاتهام به عنوان یک مامور میدانی جذاب و موفق. ملیسا مککارتی از وقتی برای فیلم Bridesmaids نامزد جایزه اسکار شد، تقریبا هر سال در یکی از فیلمهای کمدی کلیدی هالیوود حضور داشته است. در میان لیست طولانی فیلمهای مککارتی اما Spy به حدی بینظیر ظاهر شده که میتواند در لیست بهترین فیلمهای جاسوسی ما هم حضور داشته باشد. شاید دلیلی اصلی جذابیت ذاتی فیلم این باشد که صحنههای اکشن و دیالوگهای کمدی آن مانند وزنههایی هستند که دو طرف یک ترازو را متعادل میکنند.
Spy Kids
کارگردان رابرت رودریگز به خاطر فیلمهای اکشن بیش از حد خشونتآمیز شناخته میشود، اما این یکی اثرش جزو فیلم های جاسوسی بسیار تخیلی – درباره یک برادر و خواهر است که متوجه میشوند والدینشان (آنتونیو باندراس و کارلا گوگینو) جاسوس هستند و باید آنها را از شر یک مجری برنامههای کودکانه نجات دهند. فیلم بچههای جاسوس اثری اکشن و سرگرمکننده است که مطمئناً تمام کودکان، نوجوانان و حتی جوانان را در هر رده سنی به وجد میآورد. فیلمهای خانوادگی با هدف خاص سرگرمی بچهها ژانری است که اساساً کمیاب به نظر میرسد. اما این کمبود حال حاضر در گذشته نبود. در دهه 90 میلادی و اوایل قرن ۲۱، این ژانر بیشتر یک قاعده بود تا یک استثنا.
با این حال، فیلم روبرت رودریگز یعنی بچههای جاسوس یکی از آثار موفق این شاخه است. این فیلم یک پروژه پرشور برای فیلمسازی بود که نویسندگی، تهیهکنندگی و تدوین فیلم را نیز بر عهده داشت. بچههای جاسوس با حضور چهرهای آشنا چون آنتونیو باندراس و معرفی الکسا وگا و داریل کریستوفر سابارا به نمایش عمومی درآمد و مورد استقبال قرار گرفت. بچههای جاسوسی حتی 20 سال پس از نمایش فیلم، کماکان یکی از آن فیلمهای کمیابی است که معصومیت و جذابیت ذاتی خود را حفظ کرده است. جلوههای بصری آن نیز با توجه به زمان انتشار آن بد نیست.
The Hunt for Red October
فیلمهای زیادی با حضور جک رایان ساخته شده، ولی با این حال انگار شبیه یک شخصیت ماندگار و مطرح به نظر نمیرسد و مردم او را به عنوان یکی از قهرمانهای محبوب و مشهور فیلم های جاسوسی و اکشن نمیشناسند، آنطور که مثلا ایتان هانت و جیمز باند در بین عموم مردم شناخته شده است. شاید دلیلش حضور بازیگرهای مختلف است که هربار نقش او را ایفا کردهاند، ولی جیمز باند هم بازیگرهای مختلفی دارد و این اتفاق برایش نیفتاده. شاید هم دلیل اصلی این ماجرا عدم ثبات و پیگیری سازندگانش است که باعث شده یک فرنچایز و مجموعه فیلم پایدار و مشخص شکل نگیرد و هر چند سال یکبار به شکل نامنظم فیلمی بسازند و رهایش کنند.
در بین جک رایانهایی که دیدهایم، شکار برای اکتبر سرخ از همه بهتر است. اولین فیلم جک رایان به حساب میآید و تنها فیلم جک رایان است که الک بالدوین نقش او را بازی میکند. تازه شان کانری هم در آن نقش یک کاپیتان روسی خودسر را ایفا کرده که مسؤولیت یک زیردریایی را برعهده دارد.
Charlie Wilson’s War
این فیلم پرستاره که هر گوشهاش را نگاه کنید چهرهای بزرگ و مطرح میبینید، با حضور تعدادی بازیگر ساخته شده که هرکدام در فیلم های جاسوسی مختلفی بازی کردهاند. نقش اصلی فیلم یعنی چارلی ویلسون را تام هنکس بزرگ و دوستداشتنی بازی کرده. بازیگری فوقالعاده که کمتر کسی میتواند جلو او قد علم کند. با این حال ما در اینجا فیلیپ سیمور هافمن را هم داشتیم که تا پیش از مرگش یکی از بهترین بازیگران دنیا بود و هر صحنهای حاضر میشد غوغا به پا میکرد. در این فیلم هم مثل همیشه درخشان ظاهر شد و نامزدی اسکار بهترین بازیگر نقش مکمل مرد را از آن خود کرد.
فیلمنامهی جنگ چارلی ویلسون را آرون سورکین نوشته که یکی از بهترین و گرانترین و حرفهایترین فیلمنامهنویسان هالیوود است و آثار مهم و تماشایی او را که دیالوگهای نفسگیر و چالشی و تندوتیز دارند حتما دیدهاید. فیلمهایی مثل «شبکهی اجتماعی»، «استیو جابز» و «چند مرد خوب». گویا سورکین از اینکه مایک نیکولز کارگردانی این فیلمنامهاش را برعهده گرفته حسابی راضی و خوشحال بوده و از نتیجهی کار خیلی خوشش آمد.
Tinker Tailor Soldier Spy
سالها پیش از آن که روزنامهها و خبرگزاریها از مردی به نام ادوارد اسنودن بنویسند این جان لوکاره بود که نه تنها با سرویسهای جاسوسی امآیفایو و امآیسیکس کار میکرد بلکه با نوشتن رمانهای جاسوسی هواداران بسیاری پیدا کرده بود. رمانهای او در دوران جنگ سرد برای چندین دهه خوانندگان بسیاری داشت و فیلم Tinker Tailor Soldier Spy هم دقیقا براساس یکی از کتابهای او ساخته شده است.
اقتباس سینمایی رمان محبوب لوکاره با درخشش یکی انگلیسی دیگر یعنی گری اولدمن نه تنها به یک روایت جاسوسی پیچیده و تمامعیار تبدیل میشود بلکه میتواند یک ویدیوی آموزشی دو ساعت و دو دقیقهای در مبحث «چگونه یک کتاب را به یک فیلم سینمایی تبدیل کنیم؟» هم باشد.
انتخاب ویژه نویسنده: The Man From U.N.C.L.E
یک فیلم جاسوسی دیگر در دوران جنگ سرد! در این یکی، مامور سیا، ناپلئون سولو (هنری کاویل) و ایلیا کوریاکین (آرمی همر) مامور KGB با هم متحد می شوند تا یک سازمان جنایتکار مرموز را که تلاش می کند به سلاح های هسته ای بیشتری دست یابد، متوقف کنند. این دو جاسوس باید یاد بگیرند که برای رسیدن به ماموریت خود اختلافات خود را کنار بگذارند.
در سال ۱۹۶۲ فیلم Dr. No براساس رمانی به همین نام نوشته ایان فلمینگ موفق شد پای جیمز باند را به پرده نقرهای سینما باز کند و مامور ۰۰۷ از همان روزها تا امروز روی گیشههای باکس آفیس ایستاده است. جریانی که نخستین فیلم جیمز باند به راه انداخت، پای سایر فیلم های جاسوسی را هم به دنیای سینما و تلویزیون باز کرد.