فیلم کمدی ایرانی ، فیلمی ست که به قصد خنداندن تماشاچی ساخته میشود و تماشاچی هم به همین نیت بلیطش را تهیه میکند تا یک فیلم کمدی ایرانی خوب ببیند. تاریخ آغاز فیلم کمدی تقریبا با ابداع سینما برابر است. پیش از آن هم کمدیها همواره بخش مهمی از هنر؛ علیالخصوص هنر عامهپسند را تشکیل میدادند. امروز مهمترین گونه در سینمای ما همین فیلم کمدی است و فیلم کمدی ایرانی هم طرفداران زیادی دارد.
علاوه بر محبوبیت و اثرگذاری، شمار بالای تولیدات این ژانر، کمدی را به یک ابرژانر تبدیل کردهاست. ابرژانرها، باعث بروز زیرژانرها میشوند. گونههایی که از تلفیق یک ژانر اصلی با گونههایی دیگر به دست میآیند. مانند کمدیهای رمانتیک یا اجتماعی و فانتزی. سینمای ایران هم از این قاعده مستثنا نیست.
در این نوشتار تلاش کردهام حتیالامکان گونههای متفاوتی از کمدی را که در سینمای ما ساخته شدهاند مرور کنم چرا که فیلم کمدی ایرانی خوب، منظورم واقعا خوب است، به ندرت ساخته میشود. لطفا تا پایان لیست بهترین فیلم کمدی ایرانی با من همراه باشید.
آبی و رابی (1309)
نخستین فیلم تاریخ سینمای ایران، یک کمدی بود. اوانس اوگانیانس به اصطلاح آن زمان رژیسور (کارگردان) آبی و رابی بود. فیلمی صامت که بیش از ده برابر هزینه اولیهاش برای تهیهکننده سود به همراه آورد. آبی و رابی، یک فیلم 90 دقیقهای بود اما داستان چندان منسجمی نداشت. مانند اولین تولیدات تاریخ سینما آبی و رابی هم از مجموعه شوخیهایی به سبک کمدیهای بزن و بکوب تشکیل شدهبود.
اجاره نشینها (1365)
اهمیت اجارهنشینها در این نکته نهفتهاست که این فیلم آغاز کننده موج کمدیهای اجتماعی در سینمای ایران بود. فیلمی درباره یک آپارتمان بیوارث و دعوای ساکنان آن، به کارگردانی داریوش مهرجویی. نمادپردازی استادانه و ارجاعات ظریف سیاسی و اجتماعی در این فیلم که در زمان خود حرکتی بدیع و پیشرو به حساب میآمد، از نقاط عطف این فیلم است.
مالک آپارتمانی در حومه تهران درگذشتهاست. حالا عباس آقا (عزتالله انتظامی) که مباشر اوست، قصد دارد ملک را تصاحب کند. ساختمان فرسودهاست اما عباس آقا حاضر نیست زیر بار تعمیرات آن برود.
آپارتمان شماره 13 (1369)
داستان آپارتمان شماره 13، بیشباهت به اجارهنشینها نیست. اینبار هم پای یک ساختمان در میان است؛ با ساکنانی بدقلقتر. نقش اصلی فیلم را علیرضا خمسه، ستاره آن سالهای سینمای کمدی بازی میکند. ماشاءالله ایرانمنش به تهران میرود که ساختمان ارثیه پدریاش را بفروشد و با پولش، شریک یک تراشکار بشود و دخترش را به همسری بگیرد. اما ساکنان این ساختمان برای جلوگیری از آواره شدن خودشان و برای حفظ خانهها همه کار میکنند.
یدالله صمدی آپارتمان شماره 13 را نوشته، کارگردانی و تهیه کردهاست. از نکات قابل توجه فیلم، بازی روان و چشمنواز تیم بازیگری کار و از همه مهمتر، زندهیاد جمشید اسماعیلخانی ست.
دو نفر و نصفی (1370)
موفقیت آپارتمان شماره 13 باعث شد یدالله صمدی سال بعد با فیلم دیگری، باز هم با حضور علیرضا خمسه بیاید. این بار او در کنار فرامرز قریبیان و در دل یک قصه جمع و جورتر قرار میگرفت. این اثر اقتباسی آزاد است از داستان سه مرد و یک سبد نوشته کولین سرو.
دو پسرعمو، در پارک کودکی را پیدا میکنند و بعد از تلاشی ناموفق برای خلاصی از بچه، مجبور میشوند از او مراقبت کنند. کمکم حضور کودک، اخلاق، رفتار و کار و زندگیشان را تحت تاثیر قرار میدهد.
من زمین را دوست دارم (1372)
وقتی هنوز چندتایی ژانر در سینمای ما وجود داشت، ابوالحسن داوودی یک کمدی فانتزی ساخت. علیرضا خمسه، این بار در نقش آدم فضایی ظاهر میشد. این اولین فیلمنامه بلند پیمان قاسمخانی، نویسنده سرشناس بود که ساخته شد.
یک راننده تاکسی، شبی در خیابان، با انسان عجیبی روبرو میشود، او را به خانه میبرد، برایش نام انتخاب میکند و بر خلاف رفتارهای عجیبش، تلاش میکند راه و رسم انسان بودن را به او بیاموزد. خپیت، در اصل به خاطر مشکلی که برای ازدواجش پیش آمده به زمین تبعید شدهاست. کمکم نامزد فضایی او و موحودات فضایی دیگری هم روی زمین ظاهر میشوند و…
مارمولک (1382)
دور، دور پیمان قاسمخانی ست. کمال تبریزی با فیلمنامه او و با بازی پرویز پرستویی فیلمی را ساخت که ممکن نیست راجع به آن نشنیدهباشید. فیلمنامه فیلم، از روی فیلمهایی با داستانهایی مشابه ایرانیزه شدهاست. مارمولک، به خاطر موضوع حساسیتبرانگیزش در زمان اکران و عرضه در شبکه خانگی، همواره مورد بیمهری واقع شد. داستان فیلم درباره خلافکاری ست که برای فرار از کشور خود را به شکل یک روحانی درمیآورد. او را با پیشنماز یک مسجد اشتباه میگیرند و همین سوء تفاهم منشا ماجراهای بعدی فیلم میشود.
مکس (1383)
اولین فیلم کمدی سامان مقدم و باز هم فیلمنامهای از پیمان قاسمخانی. قاسمخانی عادت دارد روی نقاط حساس دست بگذارد و با خط قرمزها بازی کند. مکس هم درباره یک آدم اشتباهی دیگر است. موضوع فیلم مکس شباهت زیادی با فیلم سینمایی «مطرب» ساخته مصطفی کیایی دارد با این تفاوت که رویکرد مکس انسانیتر است و داستان منسجمتری دارد. همچنین برخلاف فیلم کیایی، مکس سالها در توقیف بود!
بر اثر یک سوء تفاهم، یک خواننده ردهپایین لوسآنجلسی به جای یک رهبر سرشناس ارکستر به ایران دعوت میشود. تفاوتهای جایگاه و منش این دو شخصیت، منشا شوخیهای این فیلم است.
آتشبس (1384)
در سال 84، تهمینه میلانی تصمیم گرفت پیامهای اجتماعیاش را با زبانی نرمتر، شیرینتر و در قالب یک کمدی بیان کند. او داستان فیلمش را بر اساس یک کتاب روانشناسی نوشت و از موش و گربهبازیهای یک زوج جوان و عاشق برای خنداندن تماشاچی استفادهکرد. اهمیت آتشبس در دغدغهمندی باطنی آن، زیر پوسته کمدیاش است.
آتشبس، ماجرای ازدواج و جدایی یک زوج جوان است که با روایتی پاره پاره بیان میشود. سایه، برای جدایی از همسرش به دفتر یک وکیل مراجعه میکند اما به اشتباه سر از مطب یک روانشناس در میآورد. آنها تلاش میکنند به این ازدواج شانسی دوباره بدهند.
سن پطرزبورگ (1388)
خندهدار بودن مهمترین ویژگی سن پطرزبورگ است. در عین حال این فیلم داستان بسیار منسجمی دارد. در این فیلم پیمان قاسمخانی علاوه بر نویسندگی، بازی هم میکند. بهترین فیلم کمدیای که بهروز افخمی ساختهاست، یک روایت جعلی تاریخی ست با چاشنی شارلاتانبازی!
موفقیت اصلی فیلم، نه در زمان اکران که در زمان پخش در شبکه خانگی به دست آمد. بعد از گذشت سالها، خاطره سن پطرزبورگ هنوز زنده است. برای نمونه شوخی معروف «باقرزاده»، در میان ایرانیان به ضربالمثل تبدیل شدهاست.
فیلم داستان دو خردهخلافکار است که به طور اتفاقی از وجود گنجی باخبر میشوند. آنها با وجود اختلافاتشان مجبورند برای به دست آوردن گنج با هم همراه بشوند. در جریان همین تلاش برای کشف گنج است که کمکم حقایق عجیبی برملا میشود.
گشت ارشاد (1390)
علاقه توامان سازندگان و مخاطبان سینما به فیلمهای کمدی و اجتماعی باعث به وجود آمدن زیرژانر کمدی اجتماعی شدهاست. گونهای که سعید سهیلی استاد آن است. گشت ارشاد شاخصترین اثر او در این دستهبندی ست. ماجرای سه جوان که از بیچارگی به دزدی میافتند تا جایی که با اخاذی کردن از جوانانی که به زعم قانون مجرم شناخته میشوند، یک گشت ارشاد قلابی راه میاندازند.
شخصیتهای فیلمهای سهیلی آنقدر بدبختاند که مثل رابین هود، دزدیهایشان را نادیده میگیریم و حتا برایشان آرزوی موفقیت میکنیم. آثار او کمدیهایی خالص نیستند. او در خلال نگاه کمیک، به معضلات اجتماعی هم میپردازد تا جایی که فیلمهایش همزمان اشک و لبخند را به همراه میآورند.
ورود آقایان ممنوع (1390)
رامبد جوان پس از موفقیت پسر آدم دختر حوا دست به ساخت یک کمدی عاشقانه دیگر بر اساس فیلمنامهای از پیمان قاسمخانی زد. کمدی رمانتیکها، یکی دیگر از زیرژانرهای کمدی هستند. قصههایی درباره زوجهای عاشقی که موانعی بر سر راه وصالشان وجود دارد. اما ورود آقایان ممنوع، از قواعد ژانر پیروی نمیکند. شاید به همین دلیل است که این فیلم، برای یک کمدی رمانتیک زیادی خندهدار است.
فیلم درباره خانم دارابی، یک مدیرمدرسه عجیب و غریب است که با مردها، عشق و ازدواج مشکل اساسی دارد. ورود ناخواسته یک معلم شیمی مرد به دبیرستان او، نظم همهچیز را به هم میریزد. شیطنت دخترهای مدرسه، به ماجراها دامن میزند تا جایی که بالاخره ورود آقایان آزاد میشود.
طبقه هساث (1392)
باز هم همکاری کمال تبریزی و پیمان قاسمخانی و باز هم بازی با خط قرمزها؛ این بار موضوع غیرت! طبقه هساث در سکوت کامل خبری اکران شد اما فروشی فوقالعاده داشت. فیلمی که تماشایش همیشه لذتبخش است.
همسر یک بازاری غیرتمند از دنیا میرود. به خاطر کلاهبرداری فروشنده قبر، همسر او با یک مرد مرده دیگر، در یک قبر دو طبقه به خاک سپرده میشوند. موضوعی که به هیچ عنوان به ذائقه حاجی خوش نمیآید.
نهنگ عنبر (1393)
کمدی شیرین نوستالژیکی که سامان مقدم ساخته بود، مثل دیگر فیلمهای او با مشکلاتی برای اکران روبهرو شد. نهنگ عنبر، شروع کننده جریان کمدیهای دهه شصتی در سینمای ما بود و مانند هر اثر دیگری مورد تقلید قرار گرفت. گرتهبرداریهایی که احتمالا تا سالیان بعد ادامه داشته باشد.
فیلم ماجرای جوانی عاشقپیشه در سالهای دهه شصت است که امروز، خاطرات گذشته و عشق ناکامش را بازگو میکند. حسرتهای عاشقانه او، تلاش صادقانهاش برای جلب توجه رویا و از همه مهمتر فضای نوستالژیک و خاطرهانگیز فیلم، نهنگ عنبر را به یکی از دلنشینترین تولیدات سینمای ایران بدل میکند. موسیقی و طراحی لباس و صحنه از نقاط قوت این فیلم است.
خوب بد جلف (1394)
پیمان قاسمخانی، پرتکرارترین نام این لیست، حالا خودش آستینهایش را برای کارگردانی بالا میزند. خوب بد جلف یک کمدی پلیسی ست. داستان فیلم درباره دو سوپراستار کلهپوک سینمای تجاری ست که برای بازی در یک فیلم فاخر انتخاب میشوند. سرگرد شادمان که مردی کمحرف است مامور میشود تا آن دو را با ملزومات نقششان آشنا کند. ماموریتی غیرممکن که در نهایت باعث درگیر شدن سام و پژمان در یک ماجرای جنایی میشود.
بارکد (1395)
بارکد هم یک فیلم کمدی جنایی و اجتماعی با مضمون انتقامجویی ست. مصطفی کیایی این فیلم را ساخته و تهیه کردهاست. حماقت و در عین حال شجاعت بیپروای دو شخصیت اول فیلم و موش و گربهبازیهای آن دو در حالی که بر سر جان و زندگیشان قمار میکنند، از جذابیتهای بارکد است.
روایت مبتنی بر فلشبک فیلم هم از نکات قابل توجه بارکد است. داستان از جایی شروع میشود که حامد، جوانی که سابقا از خانوادهای ثروتمند و سرشناس بودهاست، به دفتر رییس یک شرکت بزرگ مراجعه میکند. از فراز و نشیبهای زندگیاش با او میگوید تا اینکه متوجه میشویم همین آقای رییس عامل تمام بدبختیهای اوست و حامد به قصد انتقام آمدهاست. بارکد روند جذابی را دنبال میکند، ریتم سریعی دارد و پایان رهاییبخش آن، تجربه تماشایش را لذتبخشتر هم میکند.
مصادره (1396)
مهران احمدی، بازیگر شناختهشده سینما، در اولین تجربهاش در مقام کارگردان یک فیلم کمدی موفق ساخت. مصادره هم از آن فیلمهای نوستالژیک است که به شکل فلشبک، قصه یک مامور دونپایه ساواک در دهه پنجاه و ماجرای ازدواج و مهاجرت او را روایت میکند. فیلم در قالب یک کمدی شخصی، انتقاداتی به جامعه و فرهنگ ایران هم وارد میکند. در عین حال برگ برنده مصادره داستان آن است؛ فیلمنامهای نوشته علی فرقانی.
لونه زنبور (1396)
جا گذاشتن اموال خلافکاران در یک مکان غیر قابل دسترس و تلاش برای به دست آوردن آن، یک موضوع تکراری اما همیشه جذاب است. برزو نیکنژاد چنین فیلمی را بر اساس فیلمنامهای از محسن کیایی ساختهاست.
دو دزد خردهپا، جعبهای را از خلافکارانی بزرگتر میدزدند و در ساختمانی قدیمی پنهان میکنند. وقتی پس از خاکسپاری پدر یکی از آن دو برای برداشتن جعبه بازمیگردند، متوجه میشوند ساختمان به یک کلانتری تبدیل شدهاست. بقیه فیلم به تلاشهای بامزه آنها برای دسترسی به جعبه میگذرد.
ساعت پنج عصر (1396)
ساعت پنج عصر، متفاوتترین ساخته مهران مدیری، یک کمدی ابزورد و بسیار نایاب در سینمای ماست. داستان فیلم درباره یک وکیل دادگستری با بازی سیامک انصاری ست که تلاش میکند تا ساعت پنج عصر خود را به بانک برساند تا بتواند قسطش را پرداخت کند. اتفاقات عجیب و غریبی در راه برای او رخ میدهد که مانع او میشود.
فضای مدرن و سرد فیلم، داستان نه چندان منطقی فیلم، نمادپردازیهای سیاسی و اجتماعی و سکوت نسبی حاکم بر آن، چیزی نبود که به مذاق مخاطبانی که به امید تماشای چیزی شبیه به شبهای برره به سینماها رفتهبودند خوش بیاید. ساعت پنج عصر هرگز مقبولیت عام نیافت.
هزارپا (1397)
هزارپا، ساخته ابوالحسن داوودی و به نویسندگی امیر برادران، پیمان جزینی و مصطفی زندی، یکی دیگر از آن کمدیهای نوستالژیک و اینبار با موضوع جنگ و وطنپرستی ست. فیلمی که فیلمنامهاش با آن داستان پیچیده و منسجم، بزرگترین برگ برنده آن به حساب میآید.
هزارپا ماجرای یک کیفقاپ است که خودش را به عنوان جانبازی خیرخواه جا میزند تا این بار، قاپ دختر ثروتمندی که نذر کردهاست که با یک جانباز ازدواج کند را بدزدد. در خلال این آشنایی، ماجراهای مختلفی رقم میخورد که حتا جان زوج جوان را هم به خطر میاندازد.
زیر نظر (1398)
در آخرین روزهای پیش از شیوع کرونا، فیلمی با یک داستان کوچک و خودبسنده به کارگردانی مجید صالحی در سینماها اکران شد. با تعطیلی سینماها، اکران زیر نظر متوقف شد و اندکی بعد به صورت آنلاین به نمایش درآمد. مردی که در غیاب همسرش مخدر مصرف میکردهاست، متوجه میشود که مبل خانه سوراخ شده. حالا با بازگشت زودهنگام همسرش از سفر باید خیلی زود چارهای برای این مشکل بیندیشد.
زیرنظر یک کمدی جمع و جور و در عین حال بسیار درگیر کنندهاست. بازی خوب تیم بازیگری آن را بیش از پیش دلنشین میکند.
حرف آخر:
گرچه بیشتر تولیدات سینمای ما را فیلمهای کمدی تشکیل میدهند اما این کمیت بالا ضامن کیفیت آثار نیست. با نگاهی به همین فهرست، درمییابیم که مهمترین عامل در بالا رفتن کیفیت یک فیلم کمدی فیلمنامه آن است. متاسفانه بسیاری از کمدیهایی که امروز اکران میشوند حتا در حد نقد نیستند! شما جای کدام فیلمها را در این فهرست خالی میبینید؟