«ترول» یک فیلم هیولایی فرمولی است که تمام عبارات و کلیشههای ممکن را از 30 سال گذشته تولیدات هالیوود به عاریت گرفته است؛ اما همزمان یک اکشن ماجراجویی کارآمد و مخاطب پسند با جلوههای چشمگیر بصری و ضریب سرگرمی بالا است. این فیلم «کینگ کونگ» آمریکاییها، «گودزیلا» ژاپنیها و حتی یکی از دایناسورهای «پارک ژوراسیک» نیست؛ چرا که ما در این اثر با موجودی از عمق افسانههای نروژی به نام ترول روبرو هستیم. در ادامه با نقد فیلم Troll همراه ما باشید.
طرح داستان گروهی از محققان نروژی را دنبال میکند که برای متوقف کردن یک «ترول» وحشتناک که از خواب طولانی بیدار شده است، فراخوانده شدهاند. در اعماق کوه دوور در نروژ، چیزی غول پیکر پس از هزار سال به دام افتادن بیدار میشود. این موجود با از بین بردن همه چیز در مسیر خود، به سرعت به پایتخت نروژ یا همان شهر اسلو نزدیک میشود. اما چگونه میتوان جلوی چیزی را گرفت که فکر میکردید فقط در داستانهای فولکلور نروژی وجود دارد؟! این خلاصهای از داستان یک فیلم هیولایی نروژی ساخته رور اوثاگ (کارگردان: مهاجم مقبره) است.
در پی موفقیت دنیای هیولایی برادران وارنر، شاهد موج جدیدی از آثار هیولایی هستیم که جدیدترین آن در اینجا فیلمی از نتفلیکس است که موجود هیولایی آن یک ترول یا یک انسان نما غول پیکر است که طبق برخی افسانهها در جنگلهای شمال اروپا زندگی میکند. این اولین بار نیست که سینمای نروژ به این نوع داستان نزدیک میشود، زیرا چند سال پیش ما توانستیم فیلم «شکارچی ترول» را از این کشور ببینیم. با این حال، تمرکز «ترول» با آن اثر کاملاً متفاوت است، زیرا در اینجا به نظر میرسد این ایده به برخی از فیلمهای «گودزیلا» نزدیکتر است و موجودی که از بیحالی خود بیدار میشود تا همه را ویران کند.
در این فیلم، این موجود اساطیری توسط یک شرکت معدنی که تونلی را در دل کوهی منفجر میکند، از خواب زمستانی طولانی خود بیدار میشود. اکنون این غول آزاد راه خود را به سمت پایتخت طی میکند و همه چیز را در مسیر خود نابود میکند. تنها امید برای نروژ و برای کل جهان بر دوش شخصیتی به نام نورا تایدمن با بازی «اینه ماری ویلمن»، دیرینه شناس است که شیفته افسانههای باستانی است که پدرش از کودکی دوست داشت به او بگوید.
اما به عنوان یک مخاطب آیا پس زمینه داستانی این فیلم شما را به یاد چیزی آشنا میاندازد؟ مطمئناً ترول در میان فیلمهای بیشماری که در آنها حضور موجودات عظیم با شخصیتی به شدت «خاکستری» را شامل میشود، تازگی ندارد. در اینجا ما یک مارمولک ماقبل تاریخ یا یک گوریل عظیم الجثه نداریم، بلکه یک مرد دماغ گنده پشمالو داریم که قدرت ویرانگری برابر با گودزیلا مشهور ژاپنیها دارد و مانند همکاران برجستهترش چون کینگ کونگ، در اعماق وجودش نرم و با لطافت است. بنابراین داستان فیلم یک قصه کلیشهای هیولا محور را شامل میشود که با اجرای درست فرمول این آثار پیش میرود.
فرمولی بودن فیلم باعث میشود که دقایق ابتدایی آن بیشتر بر شک و تردیدهای پیرامون یک رویداد مرموز متمرکز شود که هیچ کس قادر به توضیح آن نیست. بدیهی است که همه ما میدانیم که حداقل یک موجود باید در نقطهای از داستان ظاهر شود، اما فیلم «ترول» بیش از نیم ساعت را صرف معرفی خالص میکند و به طور عاقلانهای بر روی تضاد بین علم و باور عمومی مردم بازی میکند تا پایه و اساس قصه و شخصیتهای خود را ایجاد کند. اما متأسفانه، وقتی صحبت از توسعه داستان میشود ترول به مشکل میخورد، جایی که همه چیز تا حدودی متعارف و قابل پیش بینی است، از جمله راه حل همه چیز.
همچنین یکی از چیزهایی که ممکن بود فیلم با وجود آن بهتر کار کند، اضافه کردن کمی لحن ترسناک بود، اما «ترول» بیشتر فیلمهای اکشن را انتخاب میکند. شاید بتوان گفت «ترول» از امکاناتش نهایت استفاده را نبرد، اما همچنان فیلمی است که باید توانایی اجرایی آن را در نظر گرفت؛ چرا که حداقل صحنههای فوقالعادهای را با یک هیولا در اکشن به ما میدهد، بدون اینکه بگذارد این تنها جذابیتش باشد.
البته رور اوثاگ نروژی که پیش از تولید این اثر ساخت دو فیلم بزرگ حادثهای به نامهای «موج» و Tomb Raider را تجربه کرده است، ترول را از نظر فنی بالغ جلوه میدهد. دستیابی به جلوههای بصری متقاعدکننده و فیلمبرداری قوی ترول را به خوبی آثار بلاکباستر سینمای هالیوود میکند. اکشنها نیز به شیوهای چشمگیر ارائه میشوند؛ اگرچه ما سکانسهای اکشن شبیه به این را در فیلمهای مشابه هالیوودی دیدهایم. برای مثال آثاری مانند گودزیلا (نسخههای مختلف)، پارک ژوراسیک دنیای گمشده و حتی کینگ کونگ پیتر جکسون.
از سوی دیگر، این فیلم به جز برخورداری از لحظات اکشن هیولایی دارای یک پیش فرض داستانی هیجانانگیر با رویکرد مسائل زیست محیطی است که دیدن آن را جذابتر میکند. همچنان جنبهای از رمز و راز در طرح این اثر وجود دارد که داستان فیلم را با ظرافتهای عرفانی محلی احاطه کرده است. البته با نمایان شدن غول درون داستان، فیلم به سمت نمایش کلیشههای ژانر پیش میرود. این یعنی ترول نیز همانند گودزیلا و دیگر فیلمهای هیولایی در آخر به سمت نجات شهر سوق پیدا میکند.
با این تفاسیر، قطعاً نمیتوان کارگردانی رور اوثاگ نروژی را اصیل و شجاعانه نامید، اما با این حال کاملاً دقیق و مؤثر است. به نظر میرسد فیلمنامه کار با نهایت وفاداری، قدم به قدم، یک راهنمای دستورالعمل» فرضی را برای تحقق یک «فیلم هیولایی» خوب دنبال میکند. برخی از لحظات درون این فیلم به روشنی صحنههای ماندگاری را که قبلاً در تولیدات گذشته هالیوودی دیدهایم، به یاد ما میآورند، مثلاً راه رفتن هیولا با گامهای سنگین و لرزیدن قهوه درون لیوان، که بیتردید ما را به یاد آنچه در پارک ژوراسیک دیدیم میاندازد، نمونهای از آنها است.
در مورد شخصیتهای درون فیلم نیز میتوان گفت: این گروه از افراد به راحتی عدهای انسان کلیشهای هستند که به نظر میرسد برخی از آنها مستقیم از یک فیلم «رولاند امریش» به این فیلم ساخته رور اوثاگ وارد شدهاند. از جنبه فنی نیز میتوان فیلم را مورد واکاوی قرار داد؛ برای مثال جلوههای ویژه جزو بهترین نکات این اثر هستند. اما قابل توجهترین نکته فنی بازسازی موجود هیولایی درون فیلم است. همچنین لازم به ذکر است که بخشهای اکشن فیلم نیز به خوبی انجام شده، علاوه بر این طبیعت نروژی نیز پس زمینهای باشکوه در بسیاری از صحنهها است که برخی از آنها مرد بزرگ هیولایی را در اقدامات ویرانگر خود به زیبایی هر چه تمام دنبال میکنند. موسیقی متن یوهانس رینگن نیز خوب کار میکند و در لحظاتی خاطره انگیز و در برخی لحظات به طور مؤثر دراماتیک است.
اما در پایان باید گفت: فیلم ترول، با وجود سادگی داستان و اصالت کمی که دارد، همچنان برای مخاطب هدفش سرگرمکننده و روان است. همچنین به اندازه کافی جذاب به نظر میرسد، زیرا حاوی بسیاری از عناصری است که برای مخاطبانی که این ژانر را دوست دارند، ارزشمند است. در نتیجه تماشای این فیلم برای کسانی که میخواهند حدود 100 دقیقه را بدون توقع زیاد وقت بگذارند توصیه میشود.