دارم میمیرم. شما هم همینطور. ما میدانیم که میمیریم. تقریباً همه از مرگ میترسند. قصد داریم با تمرکز بر نظریه مدیریت وحشت، تاثیر این ترس بر تفکر و رفتار انسان را بررسی کنیم. بر اساس این نظریه، اضطرابِ مرگ، افراد را به سمت اتخاذ جهان بینی هایی سوق میدهد که باعث رشد عزت نفس میشود و به این نتیجه میرسند که نقش مهمی در ایجادِ یک زندگی معنادار دارند. هر چند این وحشتِ مرتبط با مرگ، باعث میشود انسانها انواع دفاع های روانی را برای دفع وحشت ایجاد کنند. طبق این نظریه، افراد باید خود را از ترس شدید نسبت به زندگی که سرنوشت آن مرگ میباشد، مصون نگه دارند. یک راه برای مقابله با این ترس اینست که به خود اطمینان دهیم که در زندگی، فردِ مهمی هستیم.
بر اساس این باور، افراد با نمادهای فرهنگی و جهان بینی موضوع مرگ، معنا و ارزش ایجاد میکنند که منجر به ایجاد تعصب میشود. فرد به این نتیجه میرسد که نسبت به سایر گروهها، برتری دارد و بدین ترتیب، به اهمیت خود پی میبرد. همچنین این تئوری مطرح میکند که آگاهی ضمنی از مرگ باعث میشود که فرهنگ نیز به عنوان یک مکانیسم دفاعی در برابر اضطراب مرگ عمل کند. به همین علت افراد با کسانی که اعتقادات و فرهنگ مشابه دارند، ارتباط و دوستی برقرار میکنند. بدین ترتیب متقاعد میشوند که مرگ اجتناب ناپذیر هست و زندگی بعد از مرگ نیز به نوعی جریان دارد. از آنجاییکه، برخی از مطالعات بنیادی بر اساس تئوری مدیریت وحشت، نتوانستند نتایج علمی خود را تکرار کنند، این موضوع باعث انتقاد در حوزه روانشناسی شده است و این مفهوم همچنان در ذهن بسیاری طنین انداز میشود.
ترس از مرگ
تئوری مدیریت وحشت، توسط جف گرینبرگ، شلدون سولومون و تام پیشچینسکی ارائه شده است. همچنین، ارنست بکر انسان شناس در کتاب خود با عنوان انکار مرگ بیان میکند، اکثر رفتارهای انسان، به عنوان راهی برای نادیده گرفتن یا فرار از مرگ انجام میشود. انسانها با انکار مرگ خود و اجتناب از فکر کردن به آن، با مرگ و میر کنار می آیند. اکثر روانشناسان، تئوری مدیریت وحشت را یک ویژگی تکاملی میدانند. انسانها بطور طبیعی با آگاه شدن از تهدیدات، به عنوان راهی برای بقای خود استفاده میکنند. اضطراب وجودی عمیق ناشی از این آگاهی، نتیجه تکامل انسانها است.
افراد چگونه با مرگ کنار می آیند؟
این تئوری مطرح میکند که آگاهی از مرگ، شما را به وحشت می اندازد و شما را مجبور میکند تا به نوعی خود را با آن سازگار کنید. برخی از شما اصلاً از فکر کردن به آن اجتناب میکنید، در حالی که برخی همه تلاش خود را صرف به جا گذاشتن میراثی میکنید که گویا برای همیشه باقی میماند. این میتواند بدلیل تمایل شدید برای تشکیل خانواده یا اعتقاد قوی به زندگی پس از مرگ باشد.
مزایای نظریه مدیریت وحشت چیست؟
ترس از مرگ ممکن است باعث ناامنی، تعصب و حتی درگیری گسترده شود. اما روانشناسانی که تئوری مدیریت وحشت را ارائه دادند، نقاط مثبت بالقوه را مطرح کردند. وقتی شما بدانید که رفتارتان تحت تأثیر ترس از مرگ است، انتخاب آگاهانه دارید و برای یک زندگی معنوی، قدم های مثبتی برمیدارید.
آیا افرادی که در حال مرگ هستند کم و بیش از مرگ می ترسند؟
تئوری مدیریت وحشت استدلال میکند که انسانها بر خلاف سایر حیوانات، نوعی آگاهی از مرگ دارند. اگر این آگاهی در افکار روزمره ما نفوذ کند، میتواند از نظر روانی فلج کننده باشد.
آگاهی از مرگ و میر خودمان همراه با میل به زندگی". به نظرتان چگونه با این کنار می آیید؟
علت اینکه شما برای کسانی که از دنیا میروند اندوهگین میشوید این است که رنج و ترس زیادی که آنها هنگام مرگ با آن روبرو میشوند را تصور میکنید و با آن همدلی میکنید. اما برخی تحقیقات روانشناسی نشان میدهند افرادی که معتقدند و هر لحظه خود را به مرگ نزدیک میبینند، بسیار کمتر از دیگران از آن میترسند و نسبت به افرادی که اینگونه نیستند، نگرش مثبت تری نسبت به آن ابراز میکنند.
پیامدهای تئوری مدیریت وحشت
گاهی جوامع برای رسیدن به آرامش، تصمیماتی را اتخاذ میکنند که از فکر کردن به مرگ اجتناب کنند یا فکر کردن در مورد آنرا به تعویق بیندازند به این امید که اهدافشان بعد از مرگ نیز ادامه خواهد یافت. تحقیقات نشان میدهد که این امر به روشهای غیرمنتظره، مفید و بالقوه خطرناک انجام میشود.
تئوری مدیریت وحشت چگونه تاثیر میگذارد؟
عنصر اصلی تئوری مدیریت وحشت اینست که انسانها تمام تلاش خود را میکنند تا از فکر کردن به مرگ خود اجتناب کنند. به همین دلیل است که برای جوامع بسیار دشوار است که در مورد گرمایش جهانی یا تغییرات آب و هوایی فکری کنند. در واقع، افراد ممکن است بدلیل مکانیسم دفاعی و با انکار تغییرات اقلیمی آرامش روانی کسب کنند. اما بطور غیر مستقیم، انجام اینکار میتواند بقای گونه ها را به خطر بیندازد.
تئوری مدیریت وحشت یکی از راههای مقابله را اینگونه بیان میکند که همه شما توانایی این را ندارید که میراثی از خود به جای گذارید و نام خود را برای نسلها زنده نگه دارید. طبق بیان این تئوری، یکی از راهها، حمایت از افرادی است که ارزشها و باورهای ما را نشان میدهند. در نتیجه جاودانگی را برای فرد مقدر میکند. بنابراین، هم از نظر روانشناختی سازگار است و کمک به آنها برای ادامه زندگی، باعث حفظ میراث گرانبهای معنای زندگی خواهد بود. میتوان گفت ما سعی میکنیم اضطراب ناشی از مدیریت وحشت را با راهبردهای تجربی که به معنای وافعی کلمه مورد تایید است، از بین ببریم. این راهبردها میتوانند موارد ذیل باشد:
- ایجاد عزت نفس؛
- ایجاد و تعهد به روابط بین فردی معنادار؛
- ایجاد نظام های جهان بینی فرهنگی مانند مذهب و دفاع از جهان بینی فرهنگی خود؛
- مذهبی تر بودن و به چیزهای ماوراء طبیعی مانند زندگی پس از مرگ (حداقل بطور ضمنی) بیشتر اعتقاد داشتن.
مانند هنگامی که شما کارهای روزمره تان را سپری میکنید تا این خودآگاهی نسبت به مرگ را تا جایی که میتوانید در نوعی فراموشی غرق کنید. همچنین شما روی روابط بین فردی سرمایه گذاری میکنید. زیرا این افراد را دوست دارید یا برای آنها ارزش قائل هستید. شما به یک جهان بینی فرهنگی پایبند هستید و آنرا تایید میکنید. در غیر اینصورت، ممکن است عملکرد زندگی تان در جامعه مختل شود. زیرا که افراد با ایجاد باورها و ارزشهایی که نوید بخش حس جاودانگی هستند، با مرگ و میر کنار می آیند. بنابراین دفعه بعد که شدیداً از اعتقادات خود دفاع میکنید، شاید به شما کمک کند که بدانید احتمالاً تا حدی این کار را به عنوان وسیله ای برای دور نگه داشتن ناامنی های اساسی خود در مورد مرگ انجام میدهید. استدلال ها فقط استدلال نیستند. آنها برای جستجوی جاودانگی هستند.