مطالب سیاسی
2 سال پیش / خواندن دقیقه

تفاوت دموکراسی و دموکراتیک در چیست ؟

دموکراسی

بخشی از سلسله مقالات در مورد

فرم‌های پایه‌ای حکومت

فهرست فرم‌های دولت گسترش منبع قدرت گسترش ایدئولوژی قدرت گسترش ساختار قدرت نبو

مردم‌سالاری شدن

شاخص دموکراسی-دیکتاتوری

مردم‌سالاری[۱] یا دِموکراسی (به فرانسوی: Démocratie) حکومتی است که در آن مردم، اقتدار برای انتخاب قانون و قانون‌گذار دارند.[۲][۳] موضوعات اصلی دموکراسی عبارتنداز: آزادی اجتماع، آزادی بیان، شهروندی، رضایت حکومت‌شوندگان، حق زندگی و حقوق اقلیت‌ها.

گونه‌های مختلف دموکراسی وجود دارند و جامعه بین‌الملل نیز شاهد درصد و شاخص مردم‌سالاری است. میان انواع گوناگون دموکراسی موجود، تفاوت‌های بنیادین هستند. بعضی از آن‌ها نمایندگی و قدرت بیشتری در اختیار شهروندان می‌گذارند. در هر صورت اگر در یک دموکراسی، قانون‌گذاری دقیق برای جلوگیری از تقسیم نامتعادل قدرت جامعه‌ سیاسی (برای مثال تفکیک قوا) صورت نگیرد، یک شاخهٔ نظام حاکم ممکن است بتواند قدرت و امکانات زیادی را در اختیار گرفته و به آن نظام دموکراتیک لطمه بزند. از «حکومت عدد» به عنوان خاصیت اصلی و متمایزکننده دموکراسی نام می‌برند. در صورت نبود حاکمیت مسئولیت‌پذیر، ممکن است که حقوق اقلیت‌های جامعه مورد سوء استفاده قرار گیرد (که در آن صورت به آن استبداد اکثریت می‌گویند) از اصلی‌ترین روندهای موجود در دموکراسی‌های ممتاز می‌توان به وجود رقابت‌های انتخاباتی عادلانه اشاره کرد.

تفاوت دموکراسی و دموکراتیک در چیست ؟

کلئیستنس، پدر دموکراسی آتنی

ریشه‌شناسی[

دموکراسی مانند بسیاری از اصطلاحات اصلی علم سیاست، (از جمله خود «سیاست») در اصل واژه‌ای است یونانی که از دو واژه کوتاه‌تر «دموس» و «کراتوس» تشکیل شده‌است. هر دو اصطلاح چند معنی دارند:

«دموس» می‌تواند هم به معنای کلیه شهروندانی باشد که در پولیس یا دولت-شهر زندگی می‌کنند و هم به معنای «اراذل و اوباش» یا «توده عوام» یا «قشرهای فرودست» بکار رود.[۴]

«کراتوس» می‌تواند هم به معنای «قدرت» و هم به معنای «قانون» باشد که این دو معنای یکسانی ندارند. زیرا می‌توان گروه‌ها یا افرادی را به تصور درآورد که بی‌آنکه به صورت رسمی و مشهود حکومت کنند، دارای قدرت باشند. به این ترتیب، ممکن است در یک دموکراسی صوری که به نظر می‌رسد مردم یا نمایندگان مردم حکومت می‌کنند، توزیع قدرت واقعی کاملاً غیردموکراتیک باشد. یا برعکس، در یک نظام سیاسی که در آن سلطنت یا اشراف به صورت فرمایشی حکومت می‌کنند، شاید این واقعیت آشکار نباشد که قدرت واقعی در دستان مردم است.[۴]

این ابهام در هر دو واژه سازنده دموکراسی، از زمان شکل‌گیری مفهوم و واقعیت دموکراسی وجود داشته و برای درک معنا و تاریخ دموکراسی اهمیت ویژه‌ای دارد.[۴][۵]

تفاوت دموکراسی و دموکراتیک در چیست ؟

منشور کبیر در سال ۱۲۱۵م. به امضای جان انگلستان رسید و پایه نخستین دموکراسی مدرن بود

مفهوم دموکراسی[

از دیدگاه نظریه پردازان سیاسی مفاهیم متنوعی برای دموکراسی وجود دارد.

از دیدگاه تقلیل گرایی یا مینیمالیسم،[۶] دموکراسی سیستم حکومتی است که در آن شهروندان به گروهی از رهبران سیاسی حق حکومت را از طریق انتخابات دوره‌ای اعطا می‌کنند. این نظریه حکومت چند تنی و پلیارشی (Polyarchy) نیز نامیده می‌شود.

مفهوم جمعی (Aggregative) دموکراسی[۷] اذعان دارد که حکومت باید به تدوین قوانین و سیاست‌هایی بپردازد که بسیار نزدیک به نظرات میانه مردم، یعنی نیمه‌ای در سمت راست و نیمه‌ای در سمت چپ باشد.


مردم‌سالاری شورایی (Deliberative) بر مبنای این اصل استوار است که دموکراسی حکومت با بحث می‌باشد. دموکرات‌های شورایی ادعا می‌کنند که قوانین و سیاست‌ها می‌باید بر مبنای استدلال‌هایی باشد که تمام شهروندان بتوانند آن را بپذیرند. پهنه سیاست باید جایی باشد که رهبران و شهروندان در آن به مباحثه پرداخته، به یکدیگر گوش فراداده و نظرات خود را تغییر می‌دهند.

مفاهیم فوق به دموکراسی از طریق نمایندگان آن‌ها اشاره دارد: دموکراسی مستقیم (Direct) می‌گوید که شهروندان باید مستقیماً و نه از طریق نمایندگان خود در ایجاد قوانین و سیاست‌ها مشارکت داشته باشند. فعالیت سیاسی به خودی خود ارزشمند بوده، موجب اجتماعی شدن و فرهیختگی شهروندان شده و مشارکت مردمی می‌تواند نخبگان توانمند را ارزیابی کند؛ و از همه مهم‌تر اینکه شهروندان در حقیقت بر خود حکومت نمی‌کنند. مگر آنکه خودشان مستقیماً قوانین و سیاست‌ها را تصمیم‌گیری کرده باشند.

مفهوم دیگر دموکراسی، تساوی سیاسی بین تمام شهروندان است. این مفهوم به جوامعی اشاره دارد که در آن‌ها عرف، روش و الگوهایی وجود دارد که به‌عنوان راهنماهایی به سوی تساوی قدرت سیاسی تلقی می‌شوند. اولین و مهم‌ترین این عرف‌های اجتماعی عبارت از رخداد منظم، آزاد و آشکار انتخابات بوده و به منظور انتخاب نمایندگانی است که پس از انتخاب شدن مدیریت کل یا عمده سیاست‌های عمومی جامعه را عهده‌دار می‌شوند. در این دیدگاه، اشکال دموکراسی این است که اکثریت رای‌دهندگان برای سیاست تصمیم می‌گیرند نه اکثریت مردم و بنابراین راه بحث دربارهٔ اجباری شدن مشارکت سیاسی مثل رأی دادن اجباری را باز می‌نماید؛ و نیز اشخاص با پشتوانه مالی بیشتر امکان تأثیرگذاری بیشتری در جامعه در مبارزات انتخاباتی داشته و بنابراین ممکن است قوانینی برای شفاف سازی منابع مالی در اختیار نامزدهای انتخاباتی مورد نیاز باشد.[۸]

گونه‌های دموکراسی

بخشی از سلسله مقالات در مورد

دموکراسی

تاریخچهنظریهنقد گسترش گونه‌ها گسترش موضوعات مرتبط نبو دموکراسی جفرسونی

دموکراسی نمایندگی دموکراسی نمایندگی به این معناست که تصمیمات مربوط به جامعه، نه بدست اعضای آن، بلکه توسط افراد ویژه‌ای که مردم برگزیده‌اند؛ گرفته می‌شود. شکل‌های گوناگون دموکراسی نمایندگی در بسیاری از سازمان‌ها هم وجود دارد.

دموکراسی نمایندگی چندحزبی: نظام‌های دموکراسی نمایندگی چندحزبی در هر یک یا همه این سطوح، هنگامی که رأی‌دهندگان بتوانند از میان چند حزب در فرایند سیاسی یکی را گزینش کنند، یافت می‌شود. ملت‌هایی که شیوه دموکراسی چندحزبی را برگزیده‌اند و در آن توده جمعیت بزرگ‌سال از حق رأی در سطوح گوناگون برخوردار است، معمولاً لیبرال دموکراسی نامیده می‌شوند. ایالات متحده آمریکا، کشورهای اروپای غربی، ژاپن، استرالیا، نیوزیلند و هند در دسته دموکراسی‌های لیبرال قرار می‌گیرند.

دموکراسی: چیست و چرا باید دموکراتیک شد؟

ما ایرانیان آشنایی عمیقی با دموکراسی نداریم؛ ولی به راستی دموکراسی چیست؟ دموکراتیک بودن یعنی چه؟ آیا دموکراسی به رفاه می‌انجامد؟

دموکراسی: چیست و چرا باید دموکراتیک شد؟

تفاوت دموکراسی و دموکراتیک در چیست ؟

نسخهٔ شنیداری را در اسپاتیفای، انکر، کست‌باکس، اپل پادکستس، گوگل پادکست و تلگرام هم می‌توانید بشنوید. نسخهٔ شنیداری علاوه بر نوشتار زیر، چند مطلب خودمانی اضافه‌تر نیز دارد.

پیش‌گفتار

بیایید با این واقعیت کنار بیاییم، ما ایرانی‌ها هرچقدر هم که تحصیل‌کرده باشیم، درک روشن و واضحی از دموکراسی نداریم. صرفاً چیزی از آن شنیده‌ایم، آشنایی عمیقی با آن نداریم و در نظام آموزشی و دانشگاهی ما گفتمان درست‌ودرمانی برای دموکراسی نمی‌بینیم. اگر به ما بگویند دموکراسی، تنها چیزی که در ذهن ما نقش می‌بندد یک صندوق سفیدرنگ است که کاغذی را در درون آن می‌اندازیم، همین! اگر از ما بپرسند «پلورالیسم یعنی چه؟» به تته‌پته می‌افتیم. برای ما آلمان و آمریکا و استرالیا یعنی دموکراسی و خوش‌بختی، ولی این پرسش که چه چیزی آن‌ها دموکراتیک می‌کند و یا این پرسش که آیا اصلاً آن‌ها دموکراتیک هستند یا خیر، چیزهایی هستند که جواب روشنی برای آن نداریم. آیا آمریکا دموکراتیک است؟ آیا دموکراسی به رفاه می‌انجامد؟ اصلاً چرا باید دموکراتیک شد؟ دموکراسی چگونه سنجیده می‌شود؟ اصلاً دموکراسی مگر چیزی مال گروه‌های کوچک یونانی نبود؟ چرا در قرن 21 از آن استفاده می‌کنیم؟ این‌ها پرسش‌هاییست که در این قسمت سعی در پاسخ به آن‌ها داریم.

واقعیت امر این که بیاییم به تاریخ دموکراسی بپردازیم چیزیست که از حوصلهٔ من و شما خارج است. در کل بدانید که دموکراسی را یونانیان باستان ساختند و دموکراسی از ترکیب دو بخش «دمو» به معنی مردم و «کریتوس» به معنی قدرت تشکیل یافته. بعد سیر تاریخی‌ای طی شده که شما می‌توانید در صفحهٔ History of Democracy ویکی‌پدیای انگلیسی بخوانید. ما با گذشته کار خواهیم داشت، ولی نه به آن صورتی که فکرش را می‌کنید. در بحث دموکراسی، تاریخ دموکراسی اهمیتی ندارد، بلکه برخورد ما با تاریخ دموکراسی‌ست که اهمیت پیدا می‌کند. در واقع سازوکار درس‌گرفتن ما از تاریخ اهمیت دارد، نه این که در گذشته چه اتفاقی در چه سالی و توسط چه فردی افتاده. بگذارید بیشتر وارد عمق ماجرا شویم.


دموکراسی و مدرنیته

ما در قسمت یکِ رادیو می به تشریح به بحث «سنت و مدرنیته: تاریخ و مفهوم روشن‌فکری» پرداختیم و اگر آن را نشنیده یا نخوانده‌اید، توصیه می‌کنم سری به قسمت اول بزنید. اگر بخواهیم آن قسمت را خلاصه کنیم، مدرنیته (متشکل از رنسانس، عصر روشن‌نگری، ایده‌آل‌گرایی آلمانی و...) گذر انسان بوده از سنت و یقین و انجماد فکری به سمت روشن‌نگری، تفکر نقادانه (یا به عبارت بهتر سنجش‌گرانه)، شک‌گرایی و تکیه بر دانش. ما در مدرنیته تصمیم گرفتیم به جای این که دنبال یقینِ بی‌بنیاد دربارهٔ هرچیزی برویم گزاره‌هایی را مطرح کنیم که بتوانیم آن‌ها را رفته رفته بهتر و بهتر کنیم. نمود سیاسی مدرنیته در «دموکراسی» و «حقوق شهروندی» تجلی می‌یابد.

در واقع دموکراسی، در جهان و تفکر مدرن، سیستمیست که رفته رفته خود را بهبود می‌دهد. دموکراسی هیچ‌گاه مقدس نبوده، بلکه سامانه‌ای بوده که توان بهبود خودش را داشته. دموکراسی بی‌عیب و نقص نیست، اشتباه هم کم نداشته، بلکه تنها روشیست که می‌تواند از اشتباهاتش درس بگیرد. این بخش را خیلی خلاصه گفتیم، ولی خواهید دید که چیزهایی که اینجا گفتیم بر کلیّت بحثی که خواهیم داشت سایه می‌افکند. در ادامه خواهید دید.

دموکراسی چیست؟

دموکراسی تعریف واحدی ندارد، چرا که مفهومیست پیچیده. ولی اگر بخواهیم برای آن یک تعریف مشخص کنیم، به تعریف زیر می‌رسیم:

«دموکراسی روشیست برای ادارهٔ یک گروه، جامعه و... بر اساس نظر اکثریت اعضا، با رعایت حقوق همهٔ اعضا.»

دموکراسی به صورت خلاصه‌تر، یعنی اتکا به خرد جمعی به جای استبداد اقلیتی. دموکراسی قابل سنجیدن است. یعنی سنجه‌هایی برای دموکراتیک بودن یا غیردموکراتیک بودن داریم. این سنجه‌ها عبارت‌اند از:

قانون اساسی و حاکمیت قانون: تا پیش از مدرنیته، قانون در چنگال حاکم بود، اما پس از مدرینه، حکومت در چنگال قانون. حاکمیت قانون یعنی این که هیچ چیز و هیچ ‌کس بالاتر از قانون نیست و همه در برابر قانون با هم برابرند.

تفکیک قوا و توازن قوا: به این معنا که سه قوهٔ اصلیِ هر دستگاه حکومتی، یعنی قوهٔ مقننه، مجریه و قضا [البته برای حکومت‌های سه بخشی] باید مستقل از هم فعالیت داشته باشند و فعالیت آن‌ها تعارضی با هم نداشته باشند. همچنین برای این که اعمال قدرت در هر کدام از این سه قوه متمرکز نشود، هر قوه می‌تواند محدودیت‌هایی را در عملکرد قوهٔ دیگر اعمال کند که به این کار توازن یا تعادل قوا گفته می‌شود. این مفهوم [در فرم سه بخشی که به آن اشاره شد] اولین بار توسط شال مونتْسِکیو در کتاب روح‌القوانینارائه شده.

آزادی بیان و رسانه: آزادی بیان به این اصل اشاره دارد که اشخاص یا گروه‌ها یا جوامع، بتوانند عقاید و ایده‌های خود را بدون ترس تفتیش، اقدام تلافی‌جویانه، سانسور یا محدودیت قانونی ابراز کنند. آزادی بیان، اصل 19 اعلامیهٔ جهانی حقوق بشر است. [که سازمان ملل آن را ارائه داده.] رسانه‌ها (در هر فرمی) آینهٔ دیدگاه‌های انسان‌ها هستند و باید آزادی رسانه هم در متن قانون هر کشوری گنجانده شود. البته در بحث آزادی بیان باید به دو نکته توجه داشت:


نخست این که آزادی بیان به معنای «احترام به عقاید» نیست! آزادی بیان به صورت خلاصه در این جمله خلاصه می‌شود: «You are entitled to your opinions.» به این معنا که شما حق دارید تا به چیزی اعتقاد داشته باشید. اما متاسفانه این جمله در ایران به این صورت ترجمه شده: «هر عقیده‌ای محترم است.» که به هیچ عنوان درست نیست و این جمله در زمرهٔ مغالطه‌ها قرار می‌گیرد. هر عقیده‌ای محترم نیست، بلکه حقِ داشتن عقیده محترم است. آزادی بیان این اطمینان را به ما می‌دهد که ما بتوانیم دیدگاه‌های یک‌دیگر را نقد کنیم و به سمت بهتر شدن حرکت کنیم.

در ثانی، باید توجه داشت که آزادیِ بیانِ ما، نباید آزادیِ دیگری را زیر سوال ببرد. به همین علت بسیاری از کشورها قوانینی در جهت محدود کردن آزادی بیان تصویب کرده‌اند، برای مثال تهمت و افترا، فحش و فصاحت، سخت نفرت‌پراکنانه (Hate Speech)، پورنوگرافی و... در قوانین کشورهای مختلف آزادی‌های مختلفی دارند.


شاید از نوشته‌های زیر خوشتان بیاید
نظر خود را درباره این پست بنویسید ...

منوی سریع