مطالب سیاسی
3 سال پیش / خواندن دقیقه

خانه‌تکانی‌های غیرمنتظره!

حداقل همه مردم ایران به این امر سنتی اعتقاد داشتند و دارند تا هرسال قبل از عید نوروز به خانه‌تکانی‌های اساسی و کلی بپردازند و در این میان مفقوده هایی را که بارها به دنبالشان می‌گشتند، پیدا کنند. اقلام نو و تازه‌ای که خریداری شده به ‌جای اموال و اثاثیه کهنه و از مد افتاده قرار داده و آن‌ها را به سمساری‌های دوره‌گرد فروخته و یا در اختیار بازیافت می‌گذاشتند. این روال هنوز هم تا حدودی ادامه دارد که البته این روزها اقلام قدیمی هم برای خود ارج‌وقرب تازه‌ای پیدا کرده‌اند تا اگر نوستالژی و عتیقه به‌حساب نیایند حداقل به دلیل رکود و تورم بازهم مورداستفاده قرار گیرند زیرا بر اساس ضرب‌المثل معروف «لنگه‌کفش کهنه در بیابان نعمت است»!
امروز مبحث خانه‌تکانی اگرچه در خانواده‌ها کمرنگ شده است اما این سنت عتیقه در فضاهای اداری و سیاسی تا حدودی جان تازه گرفته تا همه فلسفه‌های به اثبات رسیده اقتصادی و توصیه عقلا پیرامون بهره‌وری هرچه بهتر از سرمایه‌گذاری‌های تجربی بر روی آحاد جامعه نادیده گرفته شود و تنها به دوام و حضور جریان و جبهه‌ای خاص بسنده گردد؟! جمعیت کشور بیش از هشتاد میلیون نفر است و بالطبع همگی می‌توانند بر اساس توانایی، تجربه و تخصص خود در امور اجرایی بر اساس قوانین مدون نقش پررنگ داشته باشند و حالا اگر تعدادی نیز طی این سال‌ها از همه نظر مثمر ثمر بوده‌اند نه‌تنها کنار گذاشته نشوند بلکه از آن‌ها قدردانی و تمجید و دلجویی گردد. این یک اصل مهم اقتصادی در همه جوامعی است که به اصول علمی و توانایی‌های فردی و سرمایه‌ای که برای آن هزینه شده اعتقاد دارند که بر اساس ایدئولوژی معمار انقلاب دراین‌باره «تعهد بر تخصص مقدم است» و باید همچنان به این رهنمودهای به‌جامانده که خوشبختانه همه آن‌ها مورد تأیید و تکریم مقام معظم رهبری است احترام عملی گذاشت و هرلحظه را به‌جای تفکر و تأمل در رفع مشکلات و معضلات مبتلابه جامعه صرف خانه‌تکانی‌ها غیرمنتظره و انجام سفارشات سهم خواهان پشت و پیش‌پرده که تنها مطالبه گر دستمزد خود برای حضور و دادن رأی در انتخابات‌ها هستند، نکرد!
جا دارد خاطره‌ای از یک هم‌وطن ایرانی را همه عمر پرثمر خود را در فرانسه طی کرده بود در اینجا نقل شود که می‌گفت سال ۱۹۵۸ میلادی وقتی برای ادامه تحصیل به پاریس رفتم با درسی تازه در دانشگاه به نام فیزیک اتمی آشنا شده که برایم تازگی داشت و این شور جوانی بود تا مرا به انتخاب این رشته سوق دهد که پس از گذشت ۹ سال تلاش موفق به اخذ دکترای آن شوم. حالا چون بورسیه دولت فرانسه بودم و همه هزینه‌های زندگی و درسی من طی این ۹ سال از طریق این کشور تأمین شده بود به‌ناچار کار در سازمان تازه تأسیس انرژی اتمی را پیرامون صنایع تولید برق پذیرفتم و پس از گذشت ده سال به مدیریت آن انتخاب شدم که البته هیچکس از من نپرسید و نمی‌دانست و برایشان مهم نبود پدر من کارگر یک کارگاه طناب تابی ساده در بازار اصفهان بوده و من همچنان یک مسلمان معتقد هستم که باید سروقت نمازم را ادا کنم. این ایرانی که هیچ‌وقت تابعیت دولت بیگانه را نپذیرفت و چهل سال در آن کشور اقامت داشت و کسب تجربه کرد، هرگز مشمول خانه‌تکانی نشد و در پایان ضمن بازنشستگی ‌به‌سوی کشورش بازگشت و پس از مدتی تدریس در دانشگاه همین چند سال پیش درگذشت تا نشان دهد بر اساس کلام گهربار امام راحل «ملاک حال افراد است» که اگر در افرادی دیده شد باید به آن‌ها احترام گذاشت تا وقتی خلافش ثابت شود و یا مشکلاتی پیش آید و آنوقت است که فردی دیگر می‌تواند وارد میدان کارزار شده و آن‌ها را حل‌وفصل نماید. حالا اگر متولی سمتی در قالب مدیرکل ناآشنا به امور پر وسعت یک ‌نهاد یا ارگان مسئولیت پذیرفت نباید تحت تأثیر القائات بیرونی به خانه‌تکانی خارج از فصل و نسنجیده دست بزند و در این میان اقدام به حذف سخیفانه کسانی کند که دستگاه تا امروز مدیون تلاش‌های شبانه‌روزی و مثبت آن‌ها است! در این میان باید صبورانه عمل نمود و بی‌توجه به سعایت‌های مغرضانه به مستندات اتکا کرد که صلاحدید نظرات جناحی نمی‌تواند در انجام امور خدماتی صائب باشد!
خوشبختانه نهاد آموزش‌وپرورش کشور را به‌صورت اعم می‌توان نمونه‌ای از صداقت و توأم با مرارت به‌حساب آورد که اعضاء آن را مظلومان جامعه تشکیل می‌دهند تا مرغ سیاه سفره‌های عزا و عروسی باشند. بنابراین چه‌بهتر که همه اعضاء این نهاد که همگی در نگاه اول معلم هستند ضمن احترام به این خصلت پسندیده به دور زدن آن‌ها زیر چتر جریان و جبهه نپردازیم زیرا معمولان مدیریت در آن دوام و پایداری چندانی نخواهند داشت همانگونه که شاهدیم میزان خدمت یک وزیر یا مدیرکل یا رئیس اداره آموزش‌وپرورش در کشور و علی‌الخصوص در استان اصفهان یکسال بیشتر نبوده که البته این میانگین برای افرادی است تا سه ماه یا سه سال در این سمت ابقاء شده باشند که نشان می‌دهد فرصت‌ها آنچنان گسترده نیست تا نیمی از این فرصت محدود صرف به‌کارگیری و جابجایی‌های جناحی ضمن خط گرفتن از دیگران شود و بخشی کاملاً فعال برای مدتی از ریل خارج گردد! که شاید به‌مرور بتوان ضمن آزمون‌وخطا دراین‌باره کارها را به ثمر رساند. قرار نیست به موارد تغییرات متعددی که ظرف سه چهار ماه اخیر دراین‌باره پیش آمده و همگی حیرت‌انگیز است اشاره شود و تنها می‌توان به ضرب‌المثل «العاقل یکقیه الاشاره» بسنده نمود.

شاید از نوشته‌های زیر خوشتان بیاید
نظر خود را درباره این پست بنویسید ...

منوی سریع