یک روانشناس که سالها نیز در کانون اصلاح و تربیت به عنوان مددکار در کنار کودکان بزهکار بوده است به این پرسشها پاسخ داده و از نشانههایی گفته که در بسیاری از آزارگران یکسان است
به گزارش همشهریآنلاین به نقل از اعتماد آزارگران جنسی برای رسیدن به خواستههای خود چگونه وارد عمل میشوند و چه شیوههایی را به کار میبرند؟ آنها را چگونه میتوان شناسایی کرد؟ چرا قربانیان آزار ترجیح میدهند سکوت کنند و... فهیمه حسینی روانشناس و مشاور دادگاههای اطفال که سالها نیز در کانون اصلاح و تربیت به عنوان مددکار در کنار کودکان بزهکار بوده است به این پرسشها پاسخ داده و از نشانههایی گفته که در بسیاری از آزارگران یکسان است؛ نشانههای شیک و فریبندهای که روان افراد را هدف میگیرد.
تفاوت آزارگری در نوجوانی و بزرگسالی
حسینی در پاسخ به این سوال که آیا آزارگران جنسی از کودکی و نوجوانی اقدام به آزارگری میکنند گفت: نوجوانانی که اقدام به آزارگری میکنند با بزرگسالان فرق دارند. بچههای آزارگر اکثراً متعلق به طبقه پایین جامعه هستند و با فقر روبهرو بوده و تحت تاثیر فضا قرار دارند، اما در افراد بزرگسال موضوع متفاوت است. افراد بزرگسال شخصیت ضداجتماعی دارند، انتقامجو هستند و در اکثر موارد در کودکی مساله آزاردیدگی را داشتهاند. آنها همسانسازی میکنند و دوست دارند دیگران هم این اتفاق را تجربه کنند. آنها بارها این کار را انجام میدهند، اما اگر پسربچهای اقدام به آزارگری کند، امکان تغییر شخصیت او وجود دارد و با آموزش و تغییر فاکتورهای شخصیتی و آموزش مهارتها آزارگری او برطرف میشود؛ اما اگر فرد با همین فاکتورها از نوجوانی عبور کند، دیگر نمیتوان کاری انجام داد.
این روانشناس درباره نشانههای آزارگری در نوجوانی گفت: زورگویی و قلدری در نوجوانی میتواند نشانه فردی باشد که مستعد آزارگری است، اما در بزرگسالی این موضوع قابل تشخیص نیست و قلدری تبدیل به چربزبانی و حرافی میشود. افراد آزارگر تصور فرد حمایتگر را برای خود درست میکنند. در نوجوانی فرد میخواهد اصلاح شود، اما در بزرگسالی ویژگیهای بد او تبدیل به شخصیت فرد میشود و شخص مخفیکارتر میشود و راههای بهتری پیدا میکند تا امیال درونی خود را بروز دهد.
نقش جامعه در آزارگری جنسی
او در پاسخ به این سوال که نقش جامعه در آزارگر شدن افراد چیست گفت: هر چقدر یک جامعه کمتر رشد کرده باشد و بیماری روانی پنهانتر باشد این وضعیت نمود بیشتری دارد. در جوامع جهان سوم بیشترین فاکتوری که به فرد آزارگر کمک میکند آبرو است. آزارگران روی مساله آبرو و سکوت فرد قربانی بسیار حساب میکنند. در جوامع جهان سوم مساله فشار اجتماعی مسالهای است که افراد آزاردیده را وادار به سکوت میکند. قربانی از ترس آبروریزی، نگاه اطرافیان و قضاوت جامعه و فشاری که بعد از بیان آزار باید تحمل کند سکوت را ترجیح میدهد. مساله بعدی رفتاری است که افراد آزارگر بعد از آزارگری از خود بروز میدهند. آنها آنقدر خوب نقش بازی میکنند که جامعه به آنان اعتماد میکند و این افراد را مبرا از هر اتهام و گناهی میداند. رفتار افراد آزارگر در لباس پوشیدن، تیپ رفتاری بهخصوص، نوع گفتار و استایلی که انتخاب میکنند آنقدر جذاب است و فرد را به یک فرد دوستداشتنی تبدیل میکند که جامعه باور نمیکند او آزارگر باشد، به همین دلیل فرد قربانی را مقصر میداند و او را متهم به آبروریزی میکند.
حسینی ادامه داد: افراد آزارگر به دلیل موقعیتهای اجتماعی و ویژگیهایی که گفته شد آدمهای زیادی را تحت نفوذ قرار میدهند و همین چهره و نفوذی که دارند برای آنها تبدیل به یک پوشش میشود تا بتوانند راحتتر آزارگری کنند.
این روانشناس درباره اینکه آیا میتوان گفت آزارگران افرادی هستند که در مشاغل مختلف از نفوذ بالایی برخوردارند توضیح داد: آزارگران طبقه اول جامعه از قدرت و پول استفاده میکنند. آنها دیگرانی را که نیازمند هستند در مسیری قرار میدهند که چارهای جز تن دادن به خواستههای آنها نداشته باشند. این در حالی است که فرد قربانی شرایط بروز و حقطلبی در خصوص آزارگری را هم نخواهد داشت چراکه فرد آزارگر فردی با موقعیت اجتماعی ویژه است و در برابر فرد ضعیف حرفش معتبرتر است.
قانون و آزارگری جنسی
فهیمه حسینی به نقش قوانین در موضوع آزارگری هم اشاره کرد: در جامعه ما قانون از قربانی حمایت نمیکند؛ من در دادگاهی حضور داشتم که شاهد بودم به جای اینکه از متجاوز سوال شود، قربانی را مورد شماتت قرار دادند. مخصوصاً خانمها دچار این مشکل هستند چون به ایجاد جذابیت جنسی متهم میشوند. در حالی که خیلی مواقع قربانیان دنبال ایجاد جذابیت جنسی نبودهاند و متجاوز زن را در شرایطی خاص قرار داده و از او سوءاستفاده کرده است. با این حال قانون از این زن حمایت نمیکند وتازه او زنی انگشتنما هم میشود و نمیتواند ثابت کند چه اتفاقی برایش افتاده است. اینکه بعد از وقوع آزار قانونی هم وجود نداشته باشد تا از قربانی حمایت کند، وضعیت دردناکی را رقم میزند.
او درباره تعرض به پسران نوجوان و جوان نیز توضیح داد: فقط زنان نیستند که قربانی آزارگری جنسی میشوند، پسربچهها و جوانان هم گاهی در معرض تعرض قرار میگیرند و این آزاردیدگی با بافت روانیای که پسران دارند شرایط مخرب بسیار شدیدی برای آنها ایجاد میکند و سرنوشتشان را تغییر میدهد.
حسینی به صفر و صد بودن قانون در تجاوز اشاره کرد و گفت: خیلی وقتها دیده شده که فردی مورد تجاوز قرار گرفته و حکم اعدام برای مرتکب صادر شده است. فرد قربانی از شدت و سنگینی این حکم دچار وحشت شده و از پیگیری موضوع پشیمان میشود. چراکه مدام خانواده فرد محکوم به او مراجعه میکنند و جامعه نیز به او به چشم فردی که باعث اعدام یک جوان میشود نگاه میکند. به محض اینکه قربانی گذشت کند دیگر مجرم مجازات نمیشود و آزاد میشود؛ این خلاء قانونی عوارض بسیار شدیدی دارد. زندانی کردن فرد متجاوز، وادار کردن او به درمان یا مجازاتهای جایگزین برای مدت طولانی میتواند بسیار کارسازتر باشد و به نظر میرسد قانونگذار در این خصوص خلأ را ندیده یا به آن توجه نکرده است.
جالی خالی درمان برای قربانیان آزار
این مشاور درباره خلاء فرهنگ رواندرمانی برای قربانیان گفت: فرهنگ درمان برای قربانیان خیلی ضعیف است. من خودم حتی شاهد بودهام که فشار ناشی از تعرض منجر به خودکشی هم شده است. چون حمایتی وجود ندارد فشار روی قربانی خیلی بیشتر میشود، در پروندههایی هم که ما ارجاع میدادیم افراد خیلی کم دنبال درمان میرفتند. چنین اشخاصی دچار افسردگی طولانی و حتی باعث آزار دیگران میشوند. شاید دو درصد این پروندهها به درمان منجر میشود، معمولاً زندگی این افراد رو به سقوط میرود و دچار وضعیت تلخی میشوند.
فهمیه حسینی در پایان نشانههای افراد آزارگر را برشمرد و توضیح داد: حرافی زیاد از جمله نشانههای افرادی است که قصد آزار داشته باشند. این موضوع به ویژه در آدمهای مطرح و موفق بیشتر دیده میشود. این افراد خیلی صحبت میکنند و به طرف مقابل فرصت صبحت نمیدهند. نشانه دیگر تاییدکنندگی زیاد است. آنها خیلی چربزبان هستند، بهره هوشی بالایی دارند و نقطهضعف قربانی را سریع پیدا میکنند؛ چنین افرادی مخصوصاً روی کسانی که محبت کم دیدهاند تاثیر میگذارند. آنها مدام بر قدرتی که دارند تاکید میکنند و نفوذ خودشان را نشان میدهند. خیلی هم امتیازگیرنده هستند؛ مثلاً اینکه جای قرار را عوض میکنند. سعی میکنند قرار تکنفره بگذارند. یا با بیان جملاتی مثل اینکه باید خصوصی صحبت کنیم و باید در جای خلوت باشیم فرد را به مکانی میبرند که بتوانند مورد آزار قرار دهند و البته شاهدی هم وجود نداشته باشد که بتواند حرف قربانی را در خصوص آزار تایید کند. بعد هم به قربانی اتهام زده شود که چرا خودش به محل خلوت رفته، پس اجباری در کار نبوده است.