وی فور یو
یک سال پیش / خواندن دقیقه

آزاده زارعی بازیگر آوای باران از دایی های شهیدش گفت + عکس

آزاده زارعی بازیگر آوای باران از دایی های شهیدش گفت + عکس

آزاده زارعی بازیگری که با سریال آوای باران به شهرت رسید در صفحه اینستاگرام خود اطلاعات جالبی در مورد شهادت دایی هایش به همراه عکس آنها منتشر کرد که نشان می دهد او از خانواده شهداست.

آزاده زارعی از خانواده شهداست

آزاده زارعی که با بازی تماشایی خود در سریال آوای باران معروف شد تصاویر اجساد دایی هایش را که در 8 سال جنگ تحمیلی به شهادت رسیدند را در فضای مجازی منتشر کرده است. این بازیگر جوان توضیحاتی را در مورد شهادت هر دو دایی خود داده است که بسیار تکان دهنده است.

آزاده زارعی از خانواده شهداست

 

این جمجمه ی خاکی و این خاک ها و این پوتینو یه مشت مویی که کنار اون کاغذهِ دایی منه. شهید احمد زارعی که وقتی اخرین بار از مادرم خداحافظی کرده بود قول داده بود وقتی برگرده ازدواج کنه.برگشت ولی یه مشت خاک برگشت.اول خبر شهادتش اومده بود ولی جنازه اش جا مونده بود تو چزابه مادر میگه مادر بزرگم خیلی نذر کرد تا جنازه اش پیدا شه میگفته پسرم برگرده حتی اگه یه تیکه استخونش برگرده. خاطرات جوانی مادرم خلاصه میشه توی یه جمجمه یه پوتین و یه مشت خاک که تو یک نایلون پلاستیکی جنگ براش هدیه آورده .نایلون و باز کنه ببینه داداشش که قرار بوده وقتی برگشت داماد شه الان پودر شده.مگه میشه طاقت اورد؟!! مگه میشه خم نشد؟؟!!! مگه میشه نشکست !؟مگه میشه بعد از این همه سال کا بوس ندید!؟ برای مادر من هنوز جنگ تموم نشده ..جنگ ...جنگ...جنگ لعنتی هنوز مراسم دایی احمدم تمام نشده یه هدیه ی دیگه برای مادرم اورد.

آزاده زارعی بازیگر آوای باران از دایی های شهیدش گفت

 

دوباره یه نایلون پلاستیکی این بار براش خاک نیاوردن این بار برادر دیگشو که تو خاک عراق خمپاره خورده بود و کتفش جدا شده بود رو اوردن.مادرم خم شد...

شهید مهدی زارعی ،محل شهادت عراق .دایی مهدی جونم حسودی کرد به برادرش وقتی دید برادرش شهید شد طاقت نیاورد و رفت. تو مراسم دایی احمد خبر شهادتش رو اوردند و زن دایی ام و بچه ی چند ماهشو گذاشت و رفت.پسر داییم هیچ وقت طعم پدر داشتن رو نچشید...

 

دایی های آزاده زارعی در جنگ شهید شده اند

 

مادرم اسم دایی هامو گذاشت رو اسم برادرام تا همیشه یاد و نامشون زنده باشه مادرم تو جونی پیر شدی مادرم صبر و استقامتت ستودنیه .مادرم امسال که داغ پدرتو دیدی شکستنتو دیدم دیدم که دیگه نتونستی رو پاهات وایسی.و الان هم که مادرت خیلی سخت در بستر بیماریه.ازت میخوام که پاشی و رو پاهات وایسی و به خدا توکل کنی .ما ها همون مادر صبور و قدرتمندمونو میخوایییم .دوستای عزیزم ازتون خواهش میکنم برای سلامتی مادر بزرگم خیلی دعا کنید از ته دل دعا.

یادمون نره که جنگ هنوز برای شهید های زنده از جمله پدر عزیزم که هشت سال جنگید.هنوز تمام نشده. یاد و خاطراتان همیشه زنده باد.


هر آنچه میخواهید در اینجا بخوانید
شاید از نوشته‌های زیر خوشتان بیاید
نظر خود را درباره این پست بنویسید ...

منوی سریع