بررسی خلقت زن از نگاه قرآن
آفرینش هر چیزی در خود رازها دارد و هر موجودی رتبه ای و مقامی و مسئولیتی داشته و انسان این موجودی که فرشتگان امر به سجده کردن آن شده اند و تکریم آن بر آنان واجب شده، همان دمیده شده از روح خداوند سبحان بوده و خداوند آفرینش زن و مرد را از یک گوهر می داند و چه زن و چه مرد مبداء قابلی واحدی داشته، چون مبداء فاعلی همه آنها خدای یگانه و یکتاست. هیچ مزیتی برای مرد نسبت به زن در اصل آفرینش نیست.
چرا زن برای به آسایش رسیدن مرد آفریده شده است؟
این نکته در بیست و یکمین آیه از سوره روم است که می فرماید:
«وَ مِنْ ءَایَاتِهِ أَنْ خَلَقَ لَکمُ مِّنْ أَنفُسِکُمْ أَزْوَاجًا لِّتَسْکُنُواْ إِلَیْهَا وَ جَعَلَ بَیْنَکُم مَّوَدَّةً وَ رَحْمَةً إِنَّ فیِ ذَالِکَ لاََیَاتٍ لِّقَوْمٍ یَتَفَکَّرُون»و از نشانه های او اینکه همسرانی از جنس خودتان برای شما آفرید تا در کنار آنان آرامش یابید، و در میانتان مودّت و رحمت قرار داد در این نشانه هایی است برای گروهی که تفکّر می کنند!
در این سوره خداوند به نشانه هایی که نشانگر وحدانیت او و تدبیرش در اداره عالم است می پردازد. و از آیه 20تا25 و با تعبیر "مِن آیاته" به چند نمونه اشاره کرده است. از جمله همین آیه مورد نظر است که به رابطه تسکین دهنده زن و شوهر اشاره می کند.
هدف از خلقت زن
آنچه از این آیه برداشت می شود این است که خلقت ازدواج و قراردادن مودت و مهربانی میان زن و شوهر از آیات و نشانه های خداست. اما در این آیه شریفه، نفرموده است زنان برای آسایش مردان هستند. بلکه:
اولاً:سخن از آرامش است نه آسایش.
ثانیا:عبارت "جعل بینکم" نشان می دهد که این آرامش بین این هریک از زن و مرد بطور مساوی در جریان است، یعنی زن با مرد احساس آرامش می کند و مرد با زن، و بین آن دو رحمت و مودتی بوجود می آید که زاییده این آرامش است.
علامة طباطبایی در توضیح این مطلب معتقدند :«هر یک از زن و مرد فی نفسه ناقص و محتاج به طرف دیگر است و از مجموع آن دو، واحدی تام و تمام درست می شود و به خاطر همین نقص و احتیاج است که هر یک به سوی دیگری حرکت می کند و چون بدان رسید آرام می شود.چون هر ناقصی مشتاق کمال است و هر محتاجی مایل به رفع نیاز و فقر خویش است و این حالت همان شهوتی است که در هر یک از این دو طرف بودیعت نهاده شده است.»
نتیجه تدبیر الهی در این آیه این گونه تبلور می کند که "میانتان دوستی و رحمت نهاده" یعنی این فرایند زناشویی به دوستی و محبت و کمک به یکدیگر می انجامد. پس چه در اصل این پیوند و چه در نتیجة حاصل از آن، مرد اصالتی ندارد و زن اسیر و بازیچه قرار داده نشده است. بخشی از توجه اسلام به این موضوع را می توانیم از طریق نگریستن به قانون ازدواج در اسلام مشاهده کنیم، از سویی این وظیفه مرد تعریف شده که عرض حاجت کند و به خواستگاری رود؛ اما در مقابل این زن است که باید ابتدا صیغه را جاری کند و بگوید خود را به ازدواج تو درآوردم و مرد پاسخ دهد:"پذیرفتم". به این ترتیب از ابتدا تا انتها، هر دو اصل هستند و هیچ کدام مفعول مطلق نیست.