آشنایی با شاعر و شناسنانه شعر زیبای خانه دوست کجاست
سهراب سپهری شاعر نامی متولد مهر ماه از کاشان یکی از شاعران، نقاشان و نویسندگان معاصر ایرانی بود که اشعارش به زبان های مختلفی از جمله فرانسوی، ایتالیایی، انگلیسی و اسپانیایی ترجمه شده است. پس از انتشار کتاب «ردپای آب» که بعدها به واسطه «مسافر» و «حجم سبز» دنبال شد ستاره بازیگری را کسب کرد. وی پس از سپری کردن یک دوره بیماری در اردیبهشت سال 1359 بر اثر سرطان خون در تهران درگذشت.
یکی از اشعار برجسته و بی نظیر سهراب سپهری خانه دوست کجاست یا نشانی نام دارد که در کتاب حجم سبز از مجموعه هشت کتاب انتشار یافته است. حجم سبز سال 1346 توسط نشر روزنه روانه بازار شد. در آن سال ها پختگی در شعرهای سهراب کاملاً نمایان بود. بعضی از افراد نشانی سهراب را یکی از بهترین آثار او تلقی می کنند و البته بعضی دیگر با این گفته مخالف هستند. سپهری در بین ایرانیان چنان به محبوبیت رسیده است که معمولاً همه او را با نام کوچک یعنی “سهراب” می شناسند انگار دوستی است که با همه انسانها آشنایی دیرینه دارد.
نکته جالبی که وجود دارد این است که در ابتدای شعر نشانی نوشته شده است:«برای ابوالقاسم سعیدی». ابوالقاسم سعیدی یکی از نقاشان معاصر میباشد که آیدین آغداشلو معتقد است یکی از 5 نقاش برتر و بزرگ هنر معاصر ما می باشد. با ما در این بخش از پلاس وی همراه باشید تا شعر پر معنای خانه دوست کجاست را به همراه پاسخ فریدون مشیری به این شعر بخوانید و لذت ببرید.
متن شعر خانه دوست کجاست؟!
در فلق بود که پرسید سوار
آسمان مکثی کرد
رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید
و به انگشت نشان داد سپیداری و گفت:
نرسیده به درخت
کوچه باغی است که از خواب خدا سبزتر است
و در آن عشق به اندازه پرهای صداقت آبی است...
می روی تا ته آن کوچه که از پشت بلوغ
سر بدر می آرد
پس به سمت گل تنهایی می پیچی،
دو قدم مانده به گل
پای فواره جاوید اساطیر زمین می مانی
و ترا ترسی شفاف فرا می گیرد…
در صمیمیت سیال فضا، خش خشی می شنوی:
کودکی می بینی
رفته از کاج بلندی بالا، جوجه بردارد از لانه نور
و از او می پرسی
خانه دوست کجاست؟…
پاسخ فریدون مشیری به شعر “نشانی” سهراب سپهری
من دلم می خواهد
خانه ای داشته باشم پر دوست
کنج هر دیوارش
دوست هایم بنشینند آرام
گل بگو گل بشنو…
هر کسی می خواهد
وارد خانه پر عشق و صفایم گردد
یک سبد بوی گل سرخ
به من هدیه کند.
شرط وارد گشتن
شست و شوی دل هاست
شرط آن داشتن یک دل بی رنگ و
ریاست
بر درش برگ گلی می کوبم
روی آن با قلم سبز بهار
می نویسم ای یار
خانه ما اینجاست
تا که سهراب نپرسد دیگر
«خانه دوست کجاست؟!»