2 نمونه انشا درباره موضوع پاییز برای مقطع دبستان و دبیرستان
پاییز فصلی است که آغاز آن با مهر و مهربانی همراه است، فصلی که بهشتی از رنگ های شگفت انگیز می سازد، فصلی که اگر کنار مادربزرگ بنشینی و چای گرم او را بنوشی، هرگز از خاطرت فراموش نمی شود. چطور می توان پاییز را دوست نداشت و این فصل زیبای خدا را توصیف نکرد. این بخش از پلاس وی را به توصیف فصل پاییز به زبان کودکانه و ادبی اختصاص داده ایم، با ادامه مطلب همراه همیشگی ما باشید.
انشاء درباره فصل پاییز (ابتدایی)
به نام خالق فصل ها
آیا تاکنون به زیبایی های آفرینش توجه کرده اید؟ یکی از مهم ترین زیبایی های آفرینش، فصل ها هستند که هر یک مانند تابلویی هستند که نقاش آن خداوند است.
همه فصل ها زیبا می باشند اما فصل پاییز زیبایی فراتر از فصل های دیگر دارد تا جایی که می توان از آن به عنوان عروس فصل ها نام برد. عروسی که با پیراهن بلند نارنجی اش پس از تابستانی گرم، خرامان از راه می رسد.
پاییز زیباترین فصل خدا و پر از رنگ های قشنگ است. من فصل پاییز را به خاطر نم نم بارانش، خش خش گوش نواز برگ هایش، بوی خوش خاک باران خورده و مهر و زیبایی و زلالی اش دوست دارم.
شروع این فصل زیبا همراه با آغاز مدرسه ها و بسیار خاطره انگیز است. در این فصل که هوا رفته رفته سرد می شود، مادرم می گوید:از باد پاییزی خود را بپوشان اما من حس میکنم که باید نسیم پاییزی را در آغوش کشید و خود را به دست او سپرد.
پاییز به جز زیبایی های طبیعی اش فصل خوراکی ها و میوه های خوشمزه است، فصل میوه های نارنجی خوشمزه مانند خرمالو و پرتقال و نارنگی، فصل باقالی و لبو وذرت.....است.
پاییز همان موسیقی خوش خش خش برگ ها است، دوست دارم در این فصل روی برگ های پاییزی قدم بزنم و به صدای خرد شدن برگ های خشک زیر پاهایم گوش کنم.
هر سال با فرا رسیدن فصل زیبای پاییز و دیدن برگ های رنگارنگ و باران نم نم حس می کنم که به خدا نزدیک ترم چرا که خداوند زیبایی آفرین در این فصل زمین را به بهترین و قشنگ ترین صورت رنگ آمیزی می کند.پاییز یکی از نعمت های الهی و زیبا برای ماانسان هاست، از خدا به خاطر تمام نعمت هایش از جمله پاییز متشکرم.
انشاء درباره فصل پاییز(دبیرستان)
به طبیعت و تغییر فصل ها که بنگری، در تمامی چیزها ردپایی از خالق توانا وجود دارد. خالقی که جهان را به زیبایی به تصویر کشیده است و پس از بهار و تابستان، پاییز را قرار داده که به ما بگوید که همه چیز ابدی و همیشگی نیست و می توان از تغییرات زندگی گذر کرد. از پاییز باید درس گرفت، از تک تک لحظاتش، از صدای رعد و برقی کـه می خواهد تو را از خواب غفلت بیدارکند تا صدای شرشر قطرههایی کـه از دلِ تنگِ آسمان بر زمین میریزد، تا بدانی زندگی جریان دارد…
فصل پاییز با تمامی زیبایی هایش به عصر های دلگیرش، به شب های بلندش، به تنهایی عجیبی که در آن رخنه کرده معروف است.
لباس هایم را میپوشم تمام آن کوچه خیابان ها و کافه هایی که روزی با دوستان و عزیزانم در آنجا ساعاتی را سر کرده اییم گز میکنم تا تنهایی پاییزم پر شود.
چای مینوشم و چای مینوشم بدون قند، تلخ تلخ. خاطرات گذشته آنقدر شیرین است که تلخی چای معنایی ندارد.
پاییز را برای چای های تلخش،لباس های گرمش،شومینه های چوبیش، برگ های زرد وقرمزش بسیار میپسندم.
پاییز برای من هم ترسناک است وهم زیبا مثل یک ببر نارنجی رنگ، وحشی و جذاب، به این لحاظ که تنهایی هایش انسان را می بلعد و زیبایی هایش انسان را محو میکند.
پاییز همان مادر رقص خرامان برگ هاست کـه بـه ناز و عشوه تمام چرخ زنان از آسمان بر سرت میبارند. پاییز شکوفه ندارد، جوانه نمی زند اما خاطراتی می سازد که هزاران بهار هم نمی تواند شکوفایش کند.
فصل زیبای خزان به ما فرصت قدردانی از چیزهای کوچک مانند نوشیدن یک فنجان چای معطر گرم، خواندن یک کتاب خوب در کنار شومینه، قدم زدن زیر نم نم باران و... را می دهد پس بیایید پاییز را حس کنیم و به سادگی از آن عبور نکنیم و در برابر دیدن این همه ی زیبایی، بـه نقاشی بایندیشیم کـه چنین تابلوی بیبدیلی خلق کردهاسـت. اگراین فصل هزار رنگ و هزار نقش دلفریب را در کنار عزیزانتان به سر می برید، قدر تمام لحظات خود را بدانید.