هاروت و ماروت که بودند و با مردم چه می کردند؟
احادیث مختلفی وجود دارد که نشان می دهد در زمان پیامبری حضرت سلیمان (ع) برخی از مردم در کشور او ، اقدام به سحر و جادو می کردند. آن پیامبر نیز دستور دادند تمام متون و نوشته های ساحران را جمع آوری کرده و در جایی مخصوص نگهداری کنند.
شاید به این دلیل نگهداری شد که امکان وجود مطالب مفید در نوشته ها وجود داشته است. پس از رحلت پیامبر، برخی با خارج کردن مطالب، اشاعه و تعلیم جادوگری را آغاز کردند. برخی افراد با سوءاستفاده از موقعیت، اعلام کردند که حضرت سلیمان، اصلا پیامبر نبوده است و با همین سحر و جادوها توانسته بود که بر کشور حکومت کرده و کارهای خارق العاده انجام دهد.
برخی از آیات در قرآن نشان می دهد که یهود در عصر حضرت سلیمان، از شیاطین پیروی می کردند و آن حضرت هرگز دستان خود را به سحر و جادو آلوده نکرده و کفر نگفت؛ اما شیاطین با کفر ورزیدن خود، به مردم سحر و جادو می آموختند. همچنین یهودیان از آنچه بر دو فرشته بابل «هاروت» و «ماروت»، نازل شد پیروی کردند.
فرشتگانی به نامهای هاروت و ماروت
در مورد هاروت و ماروت، داستانهای مختلفی وجود دارد که بایکدیگر در تعارضند. از نظر قرآن کریم هاروت و ماروت برای آموزش سحر به مردم از جمع فرشتگان انتخاب و به زمین آمدند تا مردم در پرتو آگاهی از سحر، در مقابل سحر ساحران و شیاطین ایستاده، با آن ها مبارزه کنند.
در سرزمین بابل چون سحر و جادوگری به اوج خود رسید و باعث ناراحتی مردم گردیده بود، خداوند دو فرشته را به صورت انسان مأمور ساخت که عوامل سحر و طریق ابطال آن را به مردم بیاموزند، تا بتوانند خود را از شر ساحران بر کنار دارند.
این دو فرشته زمانی به میان مردم آمدند که بازار سحر و جادو داغ بود و مردم به شدت درگیر انجام سحر و جادو بودند. هاروت و ماروت روش باطل کردن سحر و جادو را به مردم آموزش دادند؛ اما همانند خنثی کردن بمب، ابتدا باید از خود آن مطلب آگاه شد و سپس نحوه خنثی کردن را باید فرا گرفت.
به همین دلیل این دو فرشته به اجبار تمام فنون سر را آموزش دادند، اما افراد سودجوی یهودی، با همین مطالب، هر چه بیشتر در ترویج و اشاعه سحر و جادو تلاش کردند تا اندازه ای که پیامبر خدا را به ساحره بودن متهم کردند که عوامل طبیعی، جن و انس ، هه با سحر و جادو در اختیار ایشان قرار داشت.
برخی افراد نیز اعتقاد داشته اند که هاروت و ماروت در ابتدا روح طبیعت بوده اند، سپس به صورت فرشته در آمده و انسانها آنها را می پرستیدند. بعضی از مردم «مَلَکَیْن» را به عنوان دو پادشاه حاکم بابل معرفی می نمودند که در میان بابلیان به ترویج سحر و جادو مشغول بوده اند. برخی دیگر نیز اعتقاد داشتند که هاروت و ماروت، نه فرشته بودند و نه حاکم، بلکه دو موجود زیبا اما با باطنی شیطانی بودند.
هاروت و ماروت، دو فرشته الهی
در سوره بقره قرآن مجید در آیه 102 از هاروت و ماروت به عنوان دو فرشته نام برده شده است. در کتاب های متعدد دیگری نیز با همین دو عنوان از هاروت و ماروت گفته شده است با این تفاوت که پس از ذکر فرشته بودنشان، به انجام معصیت و عذابشان نیز اشاره شده است. مثلا به نظر علامه سیل که،مترجم و مفسر قرآن بود، آن دو طبق نوشته مغان ایران،فرشتگانی بودند که پس از نافرمانی از دستور خداوند، در چاه بابل آویزان شدند.
در کتاب ترجمان القرآن درباره تعریف هاروت و ماروت گفته شده است که فرشتگانی بودند آویخته نگونسار در چاه بابل.
البته در برخی از متون و کتابها، اشاره ای به معصیت این دو فرشته نشده است. به طور مثال، در العقد الفرید ذکر شده است که هاروت و ماروت دو فرشته بودند که پس از آمدن به بابل، به مردم آموزش سحر دادند.
داستان حکوت و پادشاهی هاروت و ماروت
در کتاب ترجمه تفسیر طبری آمده است که هاروت و ماروت دو پادشاهی بودند که حکومت زمین و مردم را بر عهده داشتند، و از زمانی که خداوند شیطان را لعنت کرده و این جهان را به آدم سپرد، بعد از آن به هیچ فرشته ای اجازه حکومت بر مردم و زمین را نداد. هاروت و ماروت نیز از فرزندان حضرت آدم بودند که خدا آن ها را به وسیله گناه، امتحان کرد.
وظیفه هاروت و ماروت در قرآن مجید و از نظر ائمه اطهار
در آیات قرآن ذکر شده است که هاروت و ماروت دو فرشته نازل شده به سوی مردم بودند که به آنها آموزش سحر می دادند تا در جهت مقابله با سحر شیاطین و ساحران به کار بندند نه اینکه برای کارهای خلافی مانند ایجاد تفرقه میان زن و شوهرها استفاده کنند. (سوره بقره، آیه 102)
در روایتی که زجاج از حضرت علی(ع) نقل می کند : هاروت و ماروت، دور شدن از سحر را به مردم یاد می دادند، نه آمدن به سمت سحر را.(انصاری قرطبی، الجامع لأحکام القرآن، ج 2، ص 54)
امام رضا(ع) در این باره می فرمایند:هاروت و ماروت دو فرشته بودند که به مردم سحر آموختند تا از سحر جادوگران پرهیز کنند و آن را باطل نمایند، به هرکس چیزی در این باره می آموختند و به او می گفتند:«إِنَّما نَحْنُ فِتْنَةٌ فَلا تَکْفُرْ؛ ما، وسیله آزمایش تو هستیم، کافر نشو»، (سوره بقره، آیه 102)، ولی گروهی با به کارگیری چیزی که دستور داشتند از آن دوری کنند، کافر شدند و به وسیله آن چه می آموختند بین زن و شوهر جدایی می انداختند.
امام جعفر صادق(ع) و امام حسن عسکری(ع) هم درباره مسئولیت هاروت و ماروت، فرمایشی دارند، نکته جالب این است که کوچکترین تعارضی درباره این دو حدیث وجود ندارد.
به نقل از امام صادق (ع) در کتاب تفسیر جامع آمده است که حضرت می فرمایند: پس از نوحِ پیغمبر، سحر و عقیده و موهومات زیاد شده بود. خداوند دو فرشته هاروت و ماروت را نزد پیغمبر آن زمان فرستاد که عملیات ساحران را برای او بیان نموده و ضمناً برای ابطال سحر و رد کردن حیله و نیرنگ آن ها اطلاعاتی به او بدهد.
پیغمبر مزبور از آن دو فرشته، تعلیماتی فراگرفت و به امر خدا به مردم یاد داد که سحر جادوگران را شناخته و برای باطل نمودن آن ها از دانستنی هایی که به دست آورده بودند، استفاده کنند و به ایشان تأکید و امر شد که خودشان سحر نکنند. (سید ابراهیم بروجردی، تفسیر جامع، ج 1، ص 227)
روایتی از امام حسن عسگری نیز وجود دارد که می فرمایند :
بعد از نوح(علیه السلام)جادوگران و فریب کاران، بسیار شده بودند، لذا خداوند عز و جل دو فرشته را به سوی پیامبر آن زمان فرستاد و به آن دو مأموریت داد که سحر و چگونگی ابطال آن را به آن پیامبر بیاموزند، او نیز آن مطالب را از آن دو فرشته دریافت کرده و به فرمان خدا آن را به مردم آموخت و به آن دو دستور داد تا به این وسیله در مقابل سحر ایستادگی کرده، آن را باطل نمایند.( شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا (ع)، ج 1، ص 548)
افسانه های روایت شده در مورد هاروت و ماروت
افسانه مشترکی در بسیاری از کتابها وجود دارد که مربوط به هاروت و ماروت و سرنوشت آنها می شود.
در کتاب ترجمه تفسیر طبری :
وقتی هاروت و ماروت به زمین آمدند، زنی را دیدند که بسیار زیبارو بود و هاروت و ماروت، آن زن را به سوی خود خواندند و آن زن سه شرط پیش روی آنها قرار داد و گفت:اگر می خواهید که من از شما اطاعت کنم باید این کودک بی گناه را بکشید یا این قرآن کلام خدا را بسوزانید و یا این شراب مست کننده را بخورید.
هاروت و ماروت از بین آن سه شرط، شراب خوردن را انتخاب کردند تا بعد از خوردن آن،توبه کنند. اما وقتی شراب خوردند، مست شدند و کودک را کشتند و کلام خدا را سوزاندند. سپس به زهره گفتند که ما هر سه شرط تو را انجام دادیم، تو نیز به فرمان ما عمل کن.
زهره گفت که نام مهین خدا را که با آن به زمین می روند و به آسمان بازمی گردند، به او بیاموزند و آن ها آن اسم را به او آموختند و او آن اسم را خواند و به آسمان رفت و از آن ها اطاعت نکرد و خدا هاروت و ماروت را در بابل و در کوه دماوند در زیر زمین در چاهی عذاب می کند و آن ها را در آن چاه آویخته اند و آن ها از تشنگی زبانشان بدر افتاده، ولی نمی توانند آب بخورند با این که بین آن ها و آب، فاصله ای به اندازه یک تیغ شمشیر است.
در کتاب اعلام قرآن :
فرشتگان به بنی آدم به دیده حقارت نظر افکندند. خداوند به ایشان گفت:اگر شما به جای آدمیان بودید و قوای نفسانی آن ها را داشتید بهتر از ایشان رفتار نمی کردید. فرشتگان از خدا خواستار آزمایش شدند و خداوند برای آزمایش، دو تن از آنان را به نام هاروت و ماروت به زمین فرستاد و به ایشان فرمان داد که از گناهان عظیم من جمله شرک و زنا و قتل نفس و باده نوشی خودداری کنند.
چون فرشتگان به زمین آمدند به زودی فریفته زن زیبایی شدند و در حالِ عملِ نامشروع، گرفتار گردیدند و مزاحم خود را کشتند. خداوند به فرشتگان فرمان داد که به حال هم جنسان خویش در زمین، نظر افکنند.
فرشتگان ماجرا را دیدند و به حکمت خدا پی بردند. هاروت و ماروت میان عذاب دنیوی و اخروی مخیّر گردیدند و ایشان عذاب دنیوی را اختیار کردند، لذا در بابل محبوس شدند تا کیفر کامل گناه خود را تحمل کنند.
در کتاب عیون اخبار الرضا(ع) :
یوسف بن محمد بن زیاد و علی بن محمد بن سیّار از پدران خود (که راویان این حدیث هستند) نقل کرده اند که آن دو به امام عسکری(علیه السلام) عرض کردند:عدّه ای نزد ما گمان می کنند که هاروت و ماروت دو فرشته بودند که وقتی که عصیان بنی آدم زیاد شد، خداوند آن دو را از بین ملائکه برگزید و با ملَک دیگری به دار دنیا فرستاد، و آن دو مجذوب زهره شدند و خواستند با او زنا کنند و شراب خوردند و آدم کشی کردند و خداوند آنان را در بابل عذاب فرمود و جادوگران، از آن دو سحر و جادو می آموختند و خداوند آن زن را مسخ کرده و به صورت این ستاره (یعنی ستاره زهره) درآورد.
در کتاب قصص قرآن مجید عتیق نیشابوری :
عزا و عزایا (هاروت و ماروت) به زهره گفتند که ما تو را از شوهرت جدا می کنیم و تو به درخواست ما پاسخ مثبت بده و زهره نیز قبول کرد. هاروت و ماروت که روزها میان مردم حکم می کردند و شب ها در آسمان، خدا را عبادت می کردند، حکم ناحق دادند و زهره را از شوهرش جدا کردند.
زهره از آن ها خواست تا شوهرش را بکشند و آن ها چنین کردند. زهره گفت که چون من بت پرستم، شما نیز باید بت بپرستید، آن ها قبول نکردند. زهره به آن ها پیشنهاد شرب خمر را داد و آن ها که دلشان پیش آن زن بود، قبول کردند و پس از مست شدن نام مهین خدا را به او یاد دادند و پس از بیداری دیدند که چه گناه هایی را انجام داده اند.
در تفسیر احسن الحدیث :
در این تفسیر نقل شده:هاروت و ماروت دو فرشته بودند، از دیدن کارهای بدکاران به درگاه خدا شکایت کردند. خدا به آن ها قوه شهوت داده بر زمین فرستاد، آن ها پس از آمدن زنا کردند، خمر خوردند، به بت سجده کردند و قتل نفس نمودند، خداوند آن ها را در هوا معلّق کرد و تا قیامت، معذّب خواهند بود.
در تفسیر الجامع لاحکام القرآن :
زهره (زنی که هاروت و ماروت به وسیله آن به فتنه افتادند) از هاروت و ماروت درباره اسمی که به وسیله آن به آسمان می روند، سؤال کرد و آن دو، آن اسم را به او آموختند و زهره پس از گفتن آن اسم به آسمان رفت و سپس به صورت یک ستاره مسخ گردید.
در کتاب قصص قرآن مجید :
وقت نماز عصر، هاروت و ماروت را در چاهی آویزان کرده و عذاب می کنند تا روز دیگر، و خداوند متعال دعایی را به آن ها در ثنای خویش تلقین کرده و آن ها آن دعا را می خوانند و عذاب برای آن ها آسان تر می شود.
طبق یکی از احادیث، هاروت و ماروت از پیغمبر معاصر خود، حضرت ادریس(علیه السلام)خواستند که برای آن ها دعا کند و در نتیجه دعای حضرت، آن دو بین عذاب دنیوی و عذاب اخروی مخیّر شدند.
زهره چه کسی بود؟
یکی از داستانهایی که درباره زهره نقل شده است ، این می باشد که زهره زنی عادی بود که با شوهرش اختلاف داشت و برای قضاوت، نزد هاروت و ماروت آمد. اما هاروت و ماروت برخلاف حکم الهی قضاوت کردند، اینگونه که زهره را نزد خود دعوت نمودند، زهره اسم اعظم خداوند را از آنان پرسید و ایشان این اسم را به وی آموختند و او با گفتن اسم اعظم به آسمان رفت، ولی خدا آن اسم را از خاطر زهره برد و او را به صورت ستاره زهره مسخ کرد. (طباطبایی، تفسیر المیزان،1417ق، ج1، ص238-239)
عبد بن حمید و حاکم و صححه از ابی عبّاس نقل می کنند که زهره زنی بود که در قومش به او «بیدَخت» می گفتند که همان «ونوس» است و در مدراش، نام زهره به صورت «استهار» آمده است.
دلایل نادرستی افسانه هاروت و ماروت
1. خلقت زهره در زمان آفرینش جهان
در تفسیر آیه 40 سوره یس آمده است، زمانی که خداوند آسمان را خلق کرد، در آن هفت چرخان خورشید، ماه ، مشتری، بهرام، زهره و عطارد نیز خلق شد. این تفسیر مربوط به آیه ای است که می فرماید:«وَکُلٌّ فِی فَلَک یَسْبَحُونَ؛ و همه آن ها در یک مدار می گردند».
2 . پاک بودن زهره از جهت آفرینش
علامه طباطبایی(قدس سره) در تفسیر المیزان می گوید:خنده دار است که ستاره زهره را زن بدکاره مسخ شده بدانیم، در حالی که می دانیم او از لحاظ آفرینش، پاک است و خدا نیز با قسم یاد کردن از او می فرماید«الْجَوارِ الْکُنَّسِ »؛ قسم به ستارگان حرکت کننده ای که پوشیده می شوند و گفته شده است که منظور از این ستارگان، مریخ، مشتری، زهره، زحل و عطارد می باشد. به همین دلیل حدیث نسبت داده شده به پیامبراکرم(ص) درمورد لعن و نفرین زهره، صحیح نیست.(سید محمدحسین طباطبایی، ترجمه تفسیر المیزان، ج 1، ص 324)
3. عصمت ملائکه از نظر امام حسن عسکری(ع)
این امام بزرگوار بعد از شنیدن داستان هاروت و ماروت فرمودند:به خدا پناه می برم از این سخنان! زیرا ملائکه معصوم هستند و از کفر و کارهای پلید به لطف خداوند در امان اند. سپس با استناد به آیات قرآن ثابت می کنند که این دو خلیفه و پادشاه نبوده اند، می فرماید:اگر این ها خلیفه و جانشین خدا بر روی زمین بودند، در واقع همچون انبیا و ائمه بودند. پس آیا از ائمه و انبیا(علیهم السلام)قتل نفس و زنا سر می زند؟ (89. شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(علیه السلام)، ج 1، ص 552)
آن گاه می فرماید:
طبق آیات قرآن پیغمبران و امامان(علیهم السلام) از جنس بشر بوده اند و خداوند در سوره یوسف می فرماید:«وَما أَرْسَلْنا مِنْ قَبْلِکَ إِلاّ رِجالاً نُوحِی إِلَیْهِمْ مِنْ أَهْلِ الْقُری؛90 ما قبل از تو (ای پیامبر) هیچ رسولی سوی مردم نفرستادیم مگر مردانی بودند از اهالی شهرها که به آنان وحی می کردیم.» پس خداوند، خود فرموده اند که ملائکه را به عنوان امام و حاکم و خلیفه به زمین نفرستاده است و آن ها فقط به سوی انبیا فرستاده می شدند.
4. نادرستی این داستان از دیدگاه مفسران قرآن
بیشتر مفسران شیعه و سنی که در زیر نام برده شده اند، در رد این افسانه، به آیه 102 سوره مبارکه بقره اشاره کرده اند.
علامه طباطبایی(قدس سره) نیز این حدیث را که مورد اتفاق میان شیعه و سنی است، نقل می کند و می گوید :هرچه با کتاب خداوند (قرآن) مطابقت کرد، بگیرید و آن چه با آن مخالفت کرد، رهایش کنید و این میزانی کلی برای سنجش روایات پیامبر و اولیای اوست. حال اگر بر اساس این حدیث پیامبر اسلام(ص)بخواهیم در مورد داستان هاروت و ماروت قضاوت کنیم، می بینیم با عصمت ملائکه که در قرآن آمده مخالف است، پس آن را رها می کنیم.
علامه طباطبایی(رحمه الله) در تفسیر المیزان، این افسانه را جعلی و خرافه ای بیش نمی داند که در آن فرشتگان خدا که قرآن به پاکی و طهارت آن ها تصریح کرده، نسبت معصیت داده شده است؛ آن هم شرک و معصیت های بسیار شنید.
امام فخر رازی در تفسیر الکبیر با رد این افسانه اشاره می کند که سخن مفسّران در رابطه با انتخاب بین عذاب دنیوی و اخروی توسط هاروت و ماروت صحیح نیست، زیرا خداوند متعال، مشرکی را که در طول عمرش به خداوند شرک ورزیده، مخیّر کرده که از میان توبه و عذاب یکی را انتخاب کند، پس چگونه ممکن است به هاروت و ماروت بگوید که بین عذاب دنیوی و اخروی یکی را اختیار کنند و این (نعوذ بالله) بخل خداوند را می رساند.
5. نادرست بودن این داستان توسط امام رضا(ع)
امام رضا علیه السلام در پاسخ به سؤال مأمون، درباره زهره فرمودند:
خداوند دشمنان خود را به صورت انواری درخشان که تا پایان جهان، باقی و برقرار باشند، مسخ نخواهد کرد و مسخ شدگان بیش از سه روز، زنده نمی مانند و تولید مثل نیز نمی کنند، و امروزه در روی زمین هیچ جانور مسخ شده ای وجود ندارد، و حیواناتی مثل میمون، خوک و خرس و امثال آن ها که به عنوان مسخ شده شهرت پیدا کرده اند، خودشان مسخ شده نیستند، بلکه شبیه آن چیزهایی هستند که خداوند کسانی را که به خاطر انکار توحید و تکذیب پیامبران، لعن و نفرین و غضب فرموده، به آن اَشکال مسخ نموده است.(شیخ صدوق، عیون اخبار الرضا(ع)، ج 1، ص 555 و 556)