سروش صحت کارگردان سریال های طنز تلویزیون یکی از چهره های مهربان و صمیمی است که لبخند از صورتش به ندرت محو می شود. در ادامه گپ خودمانی سروش صحت کارگردان سریال شمعدونی را میخوانید.
باید با زندگی رفیق باشیم
من بااینکه بخواهم از زندگی تعریف آنچنانی داشته باشم موافق نیستم چون زندگی چیز عجیب و غریب و پیچیده ای نیست که آدم بخواهد خودش را در هر شرایطی اذیت کند. سختی ها و لذت های خودش را دارد و می توانیم روی سختی ها متمرکز بوده و همیشه دلخور باشیم یا می توانیم روی شادی هایش متمرکز شویم. اینکه با خودمان بگوییم زندگی سخت است و به خاطر این سختی مدام از زمان و زمین ایراد بگیریم معنایی ندارد. برای لذت بردن از زندگی باید با او رفیق شویم. وقتی با زندگی رفاقت می کنی آن وقت با تلخی ها و شیرینی هایش راحت کنار می آیی.
می توان لابه لای این همه گرفتاری ها خوشبخت بود
همه ما عمر محدودی دارم و در این زمان محدود فرصت نمی کنیم آنقدر که باید به خودمان خوش بگذرانیم، کلی چیز برای خوش گذرانی در این دنیاست که آدم حتی نمی رسد سراغ آنها برود. شاید به همین خاطر است که باید قدر لحظه هایی که زندگی می کنیم را بیشتر بدانیم و بنا را روی لذت بردن بگذاریم. گاهی با خودم فکر می کنم چه کتاب های زیادی هستند که ما فرصت خواندن آنها را پیدا نمی کنیم و مکان هایی که مجالی برای سر زدن به آنها نداریم. به همین خاطر بهتر است تا می توانیم از لحظه لحظه زندگی به نفع لذت بردن بهره ببریم و به خودمان خوش بگذرانیم. به نظرم لابه لای این همه بدبختی و مشکلاتی که در زندگی وجود دارد هم می توان خوشبخت بود.
خودت باش
در طول این سال ها یادم گرفتم که همواره خودم باشم و فیلم بازی نکنم؛ وقتی ناراحتم، واقعا ناراحتم و به خاطر جمعی که در آن قرار دارم ادای خوشحال ها را در نمی آورم، وقتی هم که خوشحالم باز همین کار را می کنم، این موضوع باعث می شود از زندگی لذت بیشتری ببرم. در مصاحبه دیگری هم به این موضوع اشاره کردم که اگر شما خودتان باشید حتی اگر بی ادب، بهتر از آن است که به زور ادای آدم های با ادب را در بیاوری، چون در آن صورت ادبت تصنعی است.
تجربه جدی ترین کار طنز
شمعدونی جدی ترین کار طنز من است و اصلا قصد نداشتم در آن سراغ چیزهای عجیب و غریبی برای خنداندن مخاطب بروم به همین خاطر اتفاقات را طوری چیدم که در جریان اتفاقات و مسیر زندگی روزمره کاراکترها، ماجراهای طنزی به وجود آید که خنده دار باشد. تلاش ما بر این بود که شمعدونی را به زندگی مردم نزدیک کنیم و از دل موقعیت هایی که ایجاد می شود، مردم را بخندانیم. ما همه تلاش مان را به کار بستیم و امیدوارم نتیجه مثبتی هم از آن بگیریم و این اثر با موفقیت مواجه شود.
دلیل غیبت قاسم خانی ها
بعضی ها وقتی مرا می بینند از من می پرسند چرا برادران قاسم خانی در این سریال صرفا به عنوان مشاور حضور داشتند و نویسندگی این کار را بر عهده نداشتند، واقعیت این است که پیمان و مهراب قاسم خانی هر دو جزو دوستان خوب من به شمار می روند و ما تجربیات مشترک موفق زیادی را با هم پشت سر گذاشته ایم. زمانی که می خواستیم فیلمنامه این اثر را بنویسیم هر دوی این برادرها سر کار بودند به همین خاطر تصمیم گرفتیم از حضور آنها به گونه ای دیگر بهره بگیریم. درنهایت بعد از رایزنی هایی که انجام شد به این نتیجه رسیدیم که پیمان و مهراب به عنوان مشاور به ما کمک دهند.
شلوغی را دوست دارم
یکی از ویژگی های اخلاقی من این است که دوست دارم همیشه در بین مردم باشم و هیچ وقت نخواسته ام از جمعیت فاصله بگیرم. کنار مردم قرار گرفتن به من حس آرامش می دهد به همین خاطر همیشه به جمعیت پناه می برم و از جای های آرام و خلوت بیزارم. در شلوغی بودن باعث می شود به رفتارهای آدم های مختلف دقیق شوم و از دل آنها سوژه های را پیدا کنم.
به اصفهانی ها نرفته ام
من اهل شهر نایین اصفهان هستم، حتی پسوند فامیلی ام هم نایینی دارد که به خاطر طولانی بودنش حذفش کردم. بالاخره افراد متاثر از شرایطی که در آن رشد کرده اند قرار دارند اما من نمی توانم به طور قطعی به شما بگویم تا چه حد از خصوصیات اخلاقی ام به شهر محل تولدم باز می گردد، اما چیزی که به آن مطمئن هستم این است که شم اقتصادی ام به اصفهانی ها نرفته و در خرج کردن هیچ حساب و کتابی ندارم. ضمن اینکه هنوز برای نوشتن اعداد به ریال مشکل دارم و موقع خواندن آنها باید صفرها را بشمارم. باخنده
شمعدونی طبقه متوسط را نشانه گرفته
سریال شمعدونی خانواده های متوسط را نشانه گرفته و قصه ای که روایت می کند مربوط به مشکلات و اتفاقاتی است که در این قشر از جامعه رخ می دهد به همین خاطر جنس مسائل و اتفاقاتی که در این اثر رخ می دهد با سایر کارها متفاوت است و ما حتی سعی کردیم سراغ جنس خاصی از طنز در شمعدونی برویم که نسبت به سایر کارهایم متمایز باشد و مختص این قشر از جامعه باشد. من و ایمان صفایی نویسندگی این کار را بر عهده داشتیم و باتوجه به اینکه ارتباط بسیار نزدیکی با هم داریم به نوعی زبان مشترک در کارهای مان رسیدیم.
از طرفی من خودم جزو قشر متوسط جامعه هستم و در همین فضا به دنیا آمدم، بزرگ شدم و زندگی می کنم به همین خاطر این قشر را نسبت به هر طبقه دیگری بیشتر می شناسم و زبان مشترکی با آنها دارم. سعی کردم بیشتر از آنکه دنبال شوخی های کلامی آنچنانی بروم، دنبال ایجاد موقعیت طنز در این اثر باشم.
دوستی بزرگترین گنج
اگر از من بپرسید بزرگترین گنجینه هر انسان چیست؛ بی تردید می گویم دوستی چون دوستی باارزش ترین چیزی است که هر فردی در زندگی اش دارد. شاید بسیاری از ما به اهمیت دوستی فکر نکنیم اما واقعیت این است که شما وقتی با فردی دوست می شوید و با او ارتباط عمیقی پیدا می کنید این علاقه و احترامی که بین شما وجود دارد روی هیچی است یعنی شما بدون داشتن هیچ نسبتی یا شرایط کاری و منافع مشترک کنار هم قرار می گیرید و صرفا می خواهید از کنار هم بودن لذت ببرید چنین نکته مهمی را نمی توان نادیده گرفت و نسبت به آن بی تفاوت بود.