پلاس وی
2 سال پیش / خواندن دقیقه

سیفلیس؛ بیماری هولناکی که جنگ‌های تاریخ را به پیروزی و شکست رساند

سیفلیس؛ بیماری هولناکی که جنگ‌های تاریخ را به پیروزی و شکست رساند

چارلز هشتم، پادشاه فرانسه، در سال ۱۴۹۴ جنگی همه‌جانبه را علیه جمهوری‌های شبه‌جزیره‌ی ایتالیا به‌راه انداخت. این جنگ نقطه‌ی عطفی در تاریخ اروپا و جهان بود. به‌نقل از وبگاه Ancient Origins، در چند ماه حدود ۵۰ هزار نفر از سربازان ارتش فرانسه از میدان‌های جنگ گریختند؛ البته نه به‌دلیل تاکتیک‌های نامناسب جنگی یا ناآمادگی، بلکه عامل دیگری که با چشم غیرمسلح مشاهده‌کردنی نبود، کام آنان را تلخ کرده بود.

میکروب مرموزِ تا آن زمان ثبت‌نشده در تاریخ بشر، عامل اضمحلال مردان چارلز بود. بیماری در ارتش فرانسه پخش شد و بسیاری از نفرات را کُشت یا مردانی از فُرم‌افتاده و داغان را به‌جای گذاشت. این بیماری آمیزشی پس از شیوع گسترده در اروپا به آفریقا و آسیا نیز رفت.

سیفلیس؛ پلیدترین و دردناک‌ترین بیماری

اولریش فون هوتن، دانشمند و شاعر آلمانی، در اثر خود «در جنگلی به نام گایاکام» که در سال ۱۵۴۰ منتشر شد، درباره‌ی سیفلیس چنین نوشت: «در سال مقدس سرورمان عیسی مسیح، ۱۴۹۳ یا حدود این پلیدترین و دردآورترین بیماری‌ در میان مردم شیوع یافت.» عده‌ای از مردم در زبان عامیانه به آن بیماری فرانسوی و برخی بیماری ایتالیایی و اعراب هم به آن بیماری مسیحی می‌گفتند. امروزه هم بیشتر با نام سیفلیس شناخته می‌شود. حالا تاخت‌وتاز ارتش چارلز به ایتالیا را به چشم اولین قاصد این بیماری خوفناک می‌بینند.

بیماری‌های آمیزشی در طول تاریخ و فرهنگ عامه کم‌تر گزارش شده‌اند؛ اما گسترش و اثرهای آن روی جوامع مختلف در پژوهش‌های علمی و فرهنگی به بررسی دقیقی نیاز دارد. برای مثال، در سوابق اطلاعات ارتش آمریکا در طول جنگ جهانی اول می‌توانیم ببینیم که بیماری‌های آمیزشی دومین دلیل رایج ناتوانی و غیبت نیروها از انجام وظیفه بوده‌اند. این غیبت‌ها روی‌هم‌رفته عامل از‌دست‌دادن بیش از ۷ میلیون روز کاری بوده است و ۱۰ هزار نفر نیز بر اثر آن جان باخته‌اند.

تنها شیوع آنفولانزای اسپانیایی در بین سال‌های ۱۹۱۸ و ۱۹۱۹ باعث غیبت بیشتری در طول جنگ شده است. میزان ابتلای سربازان ارتش در طول جنگ جهانی دوم به عفونت‌های ناشی از بیماری‌های آمیزشی ۴۳ نفر به‌ازای هر ۱,۰۰۰ نفر بود. اختراع پنی‌سیلین در سال ۱۹۴۳ کمک زیادی به مهار شیوع‌های گسترده و بروز سوزاک و سیفلیس در بین مردم کرد.

دسیدریوس اراسموس، فیلسوف و الهیات‌دان هلندی و از دانشمندان بزرگ رنسانس شمالی‌، در سال ۱۵۲۰ درباره‌ی این بیماری خوفناک نوشت: «اگر از من بپرسید مخرب‌ترین بیماری کدام است، بدون تردید پاسخ خواهم داد که این کدام بیماری است و برای چندین سال چنین لگام‌گسیخته طغیان کرده، به تمام بدن هجوم آورده، دربرابر هنر پزشکی مقاومت ورزیده، به‌سادگی افراد را مبتلا کرده و نهایتاً وحشیانه بیماران را شکنجه داده است؟»

هرچند سیفلیس به‌اندازه‌ی طاعون بوبونیک ویرانگر نبود، علائم دردناک و منزجرکننده‌ای داشت. سیفلیس در روزهای پیش از اختراع پنی‌سیلین کابوس مردم بود. این عفونت هولناک با زخم‌های تناسلی شروع می‌شد و به‌تدریج در همه‌ جای بدن پخش می‌شد. پس‌از‌آن، نوبت آبسه‌های دردناک و زخم‌های وخیم با دردهای وحشتناک بود. درمان‌های آن دوران شامل تزریق جیوه و همین‌طور با دود بود. درمان دوم تقریباً بی‌اثر بود؛ اما درمان با جیوه باعث مسمومیت‌های حاد می‌شد. بدین‌ترتیب، پزشکان به‌جای معالجه‌ی بیماران مرگی آهسته و بی‌نهایت دردناک را به آنان هدیه می‌دادند.

سیفلیس پیامد مبادله کلمبی

فرضیه‌ای درباره‌ی باکتری ترپونما پالیدوم، عامل بیماری سیفلیس، نشان می‌دهد که منشأ این باکتری نواحی حارّه‌ای قاره آمریکا است. این زیرگونه‌ بعداً با سفر به آن‌سوی اقیانوس اطلس تغییر ریخت پیدا کرد تا بتواند در آب‌وهواهای سردتر نیز زنده بماند و تکثیر پیدا کند. بنابراین، سیفلیس از کجا آمده است؟ به‌احتمال بسیار زیاد آمریکای‌لاتین. در‌واقع، پژوهش‌های انجام‌شده روی دو گونه از عفونت‌های استوایی یاز (روی ساکنان نواحی دورافتاده) شواهد قوی از این باکتری‌ها به‌دست داده است.

سیب‌زمینی، گوجه‌فرنگی، شکر و تنباکو برخی از اقلامی هستند که طی مبادله‌ی کلمبی دنیای جدید و قدیم را به‌هم وصل کردند. مبادله‌ی کلمبی باعث انتقال فرهنگ، اندیشه‌، فناوری، کالا، بیماری‌ و گیاهان و جانوران شد. آغاز این مبادله هم با سفر ناخدا کریستف کلمب از اروپا به آن‌سوی اقیانوس اطلس در سال ۱۴۹۲ رقم خورد. بدین‌ترتیب، کلمب به اولین اروپایی تبدیل شد که به قاره آمریکا قدم می‌گذاشت و در آن روزگار باعث تغییر کامل پنداشت مردم از جهانی شد که در آن زندگی می‌کردند.

یکی از پیامدهای کمتر شناخته‌شده و ناگوار سفرهای کلمب و فاتحان اروپایی به ینگه‌ی دنیا، شیوع سیفلیس در اروپا بود. این بیماری آمیزشی یکی از پیامدهای تجاوز و غارت وحشیانه اروپاییان بود. یکی از خصوصیات آشنا و همیشگی ارتش‌ها و لشکریان فاتح در طول تاریخ بشر این بوده است که زنان طرف شکست‌خورده با تجاوز و تعرض‌های جنسی خوفناک مواجه و مردان نیز به بردگی گرفته شوند.

پس از اینکه افراد کلمب ناخواسته به بیماری‌های آمیزشی مبتلا شدند، نادانسته آن را به اروپا بردند و شعله‌های بیماری مخوف همچون آتشی مهارنشدنی زبانه کشید و در همه‌‌جای اروپا پخش شد. سیفلیس عفونتی باکتریایی است که باکتری ترپونما پالیدوم از زیرگونه‌ی پالیدوم آن را به‌وجود می‌آورد و در چهار مرحله رخ می‌دهد که از‌نظر شدت باهم تفاوت دارند. این عفونت اگر درمان نشود، نهایتاً باعث می‌شود آسیب‌دیدگی‌ها به قلب، مغز، چشم‌ و استخوان‌ها برسد و حتی باعث مرگ فرد شود.

جورج آرملاگوس، مردم‌شناس و زیست‌شناس اسکلتی از دانشگاه اموری در آتلانتا ایالت جورجیا، بیش از ۳ دهه از زندگی خود را وقف پژوهش درباره‌ی سیفلیس کرده بود. وی گفته بود: «سیفلیس در دوران رنسانس یکی از عوامل عمده‌ی مرگ در اروپا بود. درک تکامل آن نه‌تنها برای زیست‌شناسی، بلکه برای درک تاریخ اجتماعی و سیاسی اهمیت فزاینده‌ای دارد.» به‌باور این مردم‌شناس، سیفلیس یکی از مهم‌ترین نمونه‌های اولیه جهانی‌شدن و بیماری بود و ‌اکنون هم جهانی‌شدن نقش مهمی در بیماری‌های نوظهور دارد.

اولین مورد ثبت‌شده‌ی سیفلیس در اروپا به سال ۱۴۹۵ بازمی‌گردد؛ اگرچه بعداً شاعر و پزشک ایتالیایی، جیرولامو فراکاستورو، در سال ۱۵۳۰ نامی بر این بیماری گذاشت. اتفاقاً این نام‌گذاری طی شیوع گسترده‌ی آن در شهر ناپل و در دوران تهاجم ارتش چارلز هشتم انجام گرفت.

سربازان ارتش فرانسه عمدتاً مزدورانی با ملیت‌ها و تیره‌های قومی مختلف از فلامانی، گاسکونی، سوئیسی، ایتالیایی و اسپانیایی بودند. در همین حال، بیش از ۸۰۰ نفر دیگر خدمه‌ی اردوگاه‌ها بودند که شامل آشپز، کادر درمانی و پزشکان و همین‌طور روسپی‌ها می‌شدند. سربازان ارتش چارلز هشتم پس از پیروزی، درگیر دوره‌های طولانی فسق و فجور شدند. آنان در مدت کوتاهی به بیماری وحشتناکی ابتلا پیدا کردند.

سپس، از‌آن‌جاکه سربازان فرانسوی باکتری ترپونما پالیدوم در خون خود داشتند، نام عفونت به بیماری فرانسوی شهرت پیدا کرد. خیلی زود نکوهش‌ها در سراسر اروپا شروع شد و هر کشوری، دیگری را مقصر شیوع گسترده بیماری دانست. در دورانی این بیماری با نام «گراند ورول» یا «آبله بزرگ» نیز شناخته می‌شد.

در راه بازگشت چارلز هشتم به فرانسه، بیشتر ارتش او به‌دلیل بیماری و ضعف بنیه از هم پاشید و با شکست مواجه شد. این پایان کار نبود؛ بلکه سربازان شکست‌خورده بیماری مخوف را با خود به خاک خود بردند و باعث ویرانی‌های زیادی در تمام اروپا شدند. وُلتر، ادیب، فیلسوف و نویسنده‌ی بزرگ فرانسوی، به تلخی به این موضوع اشاره می‌کند و می‌نویسد: «فرانسوی‌ها در مسیر خود از ایتالیا با بی‌پروایی جنوا و ناپل و سیفلیس گرفتند. سپس بیرونشان انداختند و از جنوا و ناپل محروم شدند؛ اما همه‌چیز را از دست ندادند؛ بلکه سیفلیس همراهشان ماند.»


هر آنچه میخواهید در اینجا بخوانید
شاید از نوشته‌های زیر خوشتان بیاید
نظر خود را درباره این پست بنویسید ...

منوی سریع