عشق واقعی و بسیار زیبای لیلی و مجنون
لیلی و مجنون سومین منظومه نظامی است که بیش از 4000 بیت دارد و موضوع آن عشق مجنون به لیلی که عشق توام با عفت است. نظامی این اثر را نیز همانند سایر آثارش می ستاید و آن را بحر روان لقب می دهد. هم زیبایی ظاهر و هم غنای باطن اش را ستوده و می گوید که تاکنون کسی چنین اثری خلق نکرده است.
لیلی و مجنون، معروف ترین نمونه عشق ناکام در سنت ادبی ما هستند. داستان قیس نامی که عاشق لیلی، دختر بزرگ قبیله بنی عامر شد ولی پدرش او را به قیس نداد و عوضش دادندش به تاجر خرپولی به اسم ابن السلام از قبیله بنی اسد و به قول حسین منزوی:
لیـلا دوباره قسمت ابن السـلام شد
عشق بزرگم آه، چه آسان حرام شد
داستان لیلی و مجنون در ادبیات جهان نمونه های فراوانی دارد اما نظامی گنجوی بود که با آن منظومه خواندنی اش داستان را به این اسم جاویدان کرد و اسم مجنون را به عنوان نماد عشق دبیرستانی و بدون هیچ خواسته ای، بر سر زبان ها انداخت.
بعدها تعداد زیادی از شاعران فارسی و عرب زبان هم روایت خودشان از این زوج را تعریف کردند که منظومه های جامی و امیرخسرو دهلوی ، منظومه ترکی محمد فضولی و همینطور نمایشنامه احمد شوقی مصری از همه معروف تر هستند.
شهرت لیلی و مجنون در جهان آنقدر زیاد است که حتی اریک کلاپتون معروف هم در 1970 یک ترانه به اسم لیلا خواند.
عکس منتسب به لیلی و مجنون
البته از صحت و سقم این تصویر اطلاعی در دست نیست …
اینکه آیا لیلی و مجنون واقعیت تاریخی دارند یا یک خیال شاعرانه هستند، از آن سوال های زرد تاریخ ادبیات است که هنوز جواب درست و درمانی برایش پیدا نشده است.
به صورت سنتی، می گویند در عصر جاهلیت و کمی پیش از اسلام، شاعری در عرب بوده به اسم قیس بن ملوّح عامری که دیوانی از اشعارش هم هست (و در کتاب «غزالاتی در میان خلایق» گزیده شعر عرب به ترجمه دکتر عبدالحسین فرزاد می توانید نمونه هایش را بخوانید). این آقای قیس، عاشق دختری از همان قبیله به اسم لیلی بوده و اشعاری برایش می گفته. این اشعار چنان شهرت پیدا می کند که ملت، بعدها هم هر شعری که نام لیلی در آن بود را به او نسبت دادند و او را « مجنون لیلی » یعنی دیوانه عشق لیلی لقب دادند.
قدیمی ترین سندی که درباره قیس بن ملوّح داریم، کتاب «الشعر و الشعرا» نوشته ابن قتیبه دینوری است که در سال 276 قمری نوشته شده. یکصد سال بعد هم کتاب معروف «لاغانی» (به معنای ترانه ها، که دایره المعارفی از شعر و ادب و اخلاق مسلمان های قرون نخستین است) تمام داستان های مربوط به مجنون تا آن روز را جمع آوری کرد.
در قرون جدید محققان آمدند و روی دیوان شعر منسوب به قیس عامری تحقیق کردند و گفتند اینها از نظر زبان و محتوا با هم نمی خواند و لغاتی از دوره های تاریخی مختلف در آنهاست و معلوم است که این اشعار کار یک نفر نیست و چه بسا اصلا آن یک نفر هم وجود خارجی نداشته باشد. برای همین در بیشتر تاریخ ادبیات عرب های معتبر (مثل تاریخ ادبیات عرب نیکلسون یا حنا الفاخوری که هر دو به فارسی هم ترجمه شده اند) اسمی از این شاعر نمی بینید.
اتفاق مهم دیگری در مورد لیلی و مجنون این بود که وقتی الواح گلی بابل باستان (شهر باستانی بین النهرین در عراق امروزی) کشف شد، دیدند در الواح کتابخانه بخت النصر، داستانی هست درباره کیس (قیس) و لیلاکس (لیلی). توی این داستان، کیس و لیلاکس که در معبد خورشید تحصیل می کنند دلباخته هم می شوند. کاهن ها لیلاکس را مجبور به اعتکاف در معبد می کنند و کیس هم متهم به دیوانگی می شود.
لیلاکس از معبد فرار می کند و خلاصه بعد از ماجراهایی به هم می رسند ولی کیس بی وفایی کرده و با زن چوپان فرار می کند. (توی بعضی از روایت ها لیلی و مجنون هم، مجنون با دختر نوفل، پهلوان عرب ازدواج می کند) اما بعد دوباره یکسری محقق (از جمله کراچکوفسکی، ایرانشناس روس که بیشترین تحقیق را روی این داستان انجام داده) پیدا شدند و گفتند این داستان با شرایط جامعه بابل آن روز نمی خواند و به احتمال قوی بعد از دوره بابل باستان، یعنی در زمان هخامنشیان نوشته شده و بعدا به کتابخانه های قدیمی اضافه شده است. خلاصه که فعلا معلوم نیست تکلیف این مجنون صحراگرد بی سامان بالاخره چه می شود!