وی فور یو
یک سال پیش / خواندن دقیقه

فرزندخوانده بودن کودک را به او بگوییم یا نه؟

فرزندخوانده بودن کودک را به او بگوییم یا نه؟

وقتی کودکی را به فرزندخواندگی قبول میکنیم آیا باید به او بگوییم که فرزندخوانده است؟ این موضوع را چگونه به او بگوییم؟

فرزندخوانده بودن کودک را چگونه به او بگوییم؟

کودکانی که در سنین پس از نوزادی به فرزندخواندگی پذیرفته شده اند؛ بهتر است که حقیقت از همان سال های اولیه بیان شود؛ زیرا کودک به یاد دارد که مدت زمانی را در مکانی دیگر و با شرایط متفاوتی سپری کرده است.

متأسفانه بسیاری از خانواده هایی که کودکی را به فرزندی قبول می کنند، برای اینکه هیچ کس از این موضوع مطلع نشود، خانه شان را تغییر می دهند یا ارتباط شان را با همسایه ها، اقوام و هر کس دیگری که از فرزندخواندگی کودک شان اطلاع دارد، قطع می کنند. این در حالی است که بعدها وقتی بچه بزرگ می شود، بالاخره این موضوع را می فهمد و آن وقت است که همه ی باورها و اعتمادش را نسبت به همه چیز و همه کس از دست می دهد.

فرزندخوانده

چگونه به کودک بگوییم فرزندخوانده است؟

آیا کسانی که کودکی را به فرزندی قبول کرده اند، باید به کودک شان بگویند فرزند آن خانواده نیست یا نه؟ اگر آری، بهترین و مناسب ترین سن برای گفتن این موضوع به آنها چه سنی است؟ یکی از شروط سازمان بهزیستی برای سپردن قیمومیت کودک به خانواده ها این است که در هفت سالگی به کودک گفته می شود با پدر و مادر واقعی اش زندگی نمی کند. کاری که برخلاف باور عمومی، بسیار درست و به جاست.

متأسفانه بسیاری از خانواده هایی که کودکی را به فرزندی قبول می کنند، برای اینکه هیچ کس از این موضوع مطلع نشود، خانه شان را تغییر می دهند یا ارتباط شان را با همسایه ها، اقوام و هر کس دیگری که از فرزندخواندگی کودک شان اطلاع دارد، قطع می کنند. این در حالی است که بعدها وقتی بچه بزرگ می شود، بالاخره این موضوع را می فهمد و آن وقت است که همه ی باورها و اعتمادش را نسبت به همه چیز و همه کس از دست می دهد.بنابراین اصل گفتن واقعیت به کودک، مسئله ای انکارناپذیر و پذیرفته شده است، به ویژه آن که این حق فرد است واقعیت را بداند.

اما چه سنی برای گفتن این واقعیت، مناسب است؟

مسلماً در سنین پایین یعنی یک تا سه چهار سالگی، نباید و نمی توان این موضوع را بیان کرد چرا که بچه ها در چنین سن و سالی توانایی فهمیدن این موضوع را ندارند. اما در سنین شش، هفت سالگی که بچه به درک، دانایی و شعور متوسط و معقولی رسیده است، حتماً باید این موضوع به کودک گفته شود، البته نه به این صورت که «تو را از سر راه پیدا کرده ایم» یا «کسی تو را نمی خواست» و حرف هایی از این دست، بلکه باید در این باره به شیوه ای کاملاً ظریف گفت و گو شود؛ مثلاً ابتدا آلبوم عکس های خانوادگی را به کودک نشان می دهند، بعد داستان هایی از حیوان ها و گل ها برای بچه ها تعریف می کنند، مثلاً می گویند دو خرگوش یا دو گل با هم زندگی می کردند و پس از مدتی یک گل دیگر را آوردند و بزرگ کردند. بعد از همه ی این مقدمه چینی ها، اصل مطلب را تعریف می کنند.

والدین این بچه ها توجه کنند که ممکن است فرزندخوانده شان، برای مدتی ناراحت و غمگین باشد، اما، به مرور زمان، این ناراحتی برطرف می شود و فرد به حالت عادی بازمی گردد و حتا از آن خانواده تشکر هم خواهد کرد. به علاوه، با گفتن واقعیت، یک خانواده مجبور به تغییر مکان و پنهان شدن نیست و از کار خود شرمنده و خجالت زده نخواهند بود.


هر آنچه میخواهید در اینجا بخوانید
شاید از نوشته‌های زیر خوشتان بیاید
نظر خود را درباره این پست بنویسید ...

منوی سریع