با ضرب المثل آش شله قلمکار بیشتر آشنا شوید
ضرب المثل ها سخنان کوتاه و مشهوری هستند که مردم در گفتگوهایشان برای فهماندن بهتر منظور خود از آنها استفاده می کنند. در دل ضرب المثل ها تاریخچه و داستان های پندآموز نهفته است که بسیاری از این داستان ها از یاد رفته اند. یکی از ضرب المثل هایی که برخی از مردم در زمان مناسب به کار می برند، ضرب المثل آش شله قلمکار است که در این بخش از پلاس وی داستان این ضرب المثل و کاربرد آن را بازگو می کنیم.
داستان جالب ضرب المثل آش شله قلمکار
ناصر الدین شاه قاجار معمولاً در اواخر فصل ییلاق و شکار که از گرمی هوا کمی کاسته می شد، به شهرستانک یا سرخه حصار رفته و در مراسم پخت آش شله قلمکار شرکت می کرد.
بـه نوشتۀ عبدالله مستوفی، آش شله قلمکاررا مهدعلیا، مادر ناصرالدین شاه، نذر پسر تاج دارش کرده بود و بعدها پختن این آش نذری از صورت اصلی خود منحرف و به وسیله ای برای تفریح و تجمل بدل شد اما فوریه، پزشک مخصوص ناصرالدین شاه، در مورد پخت آش نوشته است:«سالی که وبا در ایران همه گیر شده بود، ناصرالدین شاه این آش را نذر کرده بود تا از وبا جان سالم به در برد و چون از ابتلای به آن بیماری مصون ماند، همه ساله طی مراسمی این نذر را ادا می کرده و به آن اعتقاد بسیار داشته است».
اما ناصرالدین شاه در یادداشتهای روزانۀ خود می نویسد:«رفتیم امامه، از راه ورجین ... ، برای شب آش آبگوشت غریبی به اختراع من پخته شد. دیگ را آقا ابراهیم [امین السلطان بعدی] بار کرد. علی رضاخان [عضدالملک بعدی] و محمدعلی خان خدمت می کردند. 40 قسم ادویه و سبزی، گوشت و غیره، مخلوط به هم کرده، چیز غریبی شده است» (نک :قاضیها، 13؛ مراسم ... ، 7).
خلاصه این آش افزون بر جنبۀ تفریحی و تفننی، جنبۀ نذری نیز داشته و ناصرالدین شاه سالی یک بار آش نذری می پخت و خودش در مراسم پختن آش حضور می یافت تا ثواب ببرد.
آش شله قلمکار از مواد غذایی مختلفی مانند چهارده رأس گوسفند و مقدار زیادی حبوبات، سبزی ها و ادویه های مختلف تشکیل می شد و به دستور شاه دوازده دیگ آش بار می گذاشتند. برای پخت این آش اغلب رجال مملکت جمع می شدند و هر یک کاری انجام می دادند، بعضی سبزی پاک میکردند، بعضی نخود و لوبیا خیس می کردند. عده ای دیگ های بزرگ را روی اجاق میگذاشتند و هرکس برای تملق و تقرب پیش ناصر الدین شاه مشغول کاری بود تا نهایت خدمت و ارادت خود را به این وسیله به شاه نشان دهند.
خود شاه هم بالای ایوان می نشست و قلیان میکشید و از آن بالا نظاره گر کارها بود. مراسم پختن این آش، آنقدر شلوغ و بی نظم بود که بعدها برای بی نظمی و شلختگی، ضرب المثل شده است. به همین دلیل هر کاری که بدون نظم و ترتیب انجام شود و آغاز و پایان آن معلوم نباشد، به آش شله قلمکار تشبیه می شود.