مجازات زنان بی حجاب و بد حجاب در قیامت یعنی برزخ و جهنم
مساله حجاب و پوشش، یکی از واجبات بسیار مهم و از ضروریات دین اسلام و تمام ادیان الهی است. در دین اسلام ترک حجاب اسلامی، معصیت بوده و از گناهان کبیره محسوب می شود و به طور یقین در قیامت، عذاب خاص خود را دارد.
چنانچه در بخش دین و مذهب پلاس وی اشاره شده است مقصود از حجاب اسلامی، پوششی است که حدود شرعی پوشش در آن رعایت شده باشد، همچنین با خودنمایی و جلب نظر نامحرمان همراه نباشد. سرپیچی از مقررات الهی و شکستن حریم عفاف و حیا، موجب وقوع عذاب دردناک الهی خواهد شد.
وضعیت زنان بد حجاب در آخرت براساس قرآن و احادیث
خداوند در قرآن کریم می فرماید:
کسانی که دوست دارند زشتی ها در میان مردم با ایمان شیوع یابد، عذاب دردناکی برای آن ها در دنیا و آخرت است و خداوند می داند و شما نمی دانید. (سوره نور، آیه 19)
به مردان مؤمن بگو:چشم های خود را (از نگاه به نامحرمان) فرو گیرند و فروج خود را حفظ کنند، این دستور، برای آن ها پاکیزه تر است، خداوند از آن چه انجام می دهید آگاه است.
به زنان با ایمان بگو:چشمان خود را از آنچه حرام است فرو بندند، و شرمگاه خود را حفظ کنند، و زینت خود را [مانند لباس های زیبا، گوشواره و گردن بند] مگر مقداری که [طبیعتاً مانند انگشتر و حنا و سرمه، بر دست و صورت] پیداست [در برابر کسی] آشکار نکنند، و [برای پوشاندن گردن و سینه] مقنعه های خود را به روی گریبان هایشان بیندازند، و زینت خود را آشکار نکنند مگر برای شوهرانشان، یا پدرانشان، یا پدران شوهرانشان، یا پسرانشان، یا پسران شوهرانشان…» (سوره نور، آیه 30 و 31)
حضرت علی (ع) فرمود:
«روزی با فاطمه (س) محضر پیامبر خدا (ص) رسیدیم ٬ دیدیم حضرت به شدت گریه می کند. گفتم:پدر و مادرم به فدایت یا رسول الله! چرا گریه می کنی؟
فرمود:یا علی! آن شب که مرا به معراج بردند، گروهی از زنان امت خود را در عذاب سختی دیدم و از شدت عذابشان گریستم و اکنون گریه ام برای ایشان است. زنی را دیدم که از موی سر آویزان است و مغز سرش از شدت حرارت می جوشد. آن زن در دنیا موی سر خود را از نامحرم نمی پوشاند.
زنی را دیدم که دست و پایش را بسته اند و مارها و عقربها بر او مسلط هستند. آن زن در زندگی به وضو، طهارت لباس، نماز، غسل جنابت و حیض اهمیت نمی داد. زنی را دیدم که کر و کور و لال بود و در تابوتی از آتش قرار داشت که مغز سرش از سوراخ های بینی اش بیرون می آمد و بدنش از شدت جذام و برص قطعه قطعه شده بود، زنی است که از راه زنا بچه به دنیا می آورد و به شوهرش می گوید بچه تو است.
زنی را دیدم که گوشت بدنش را با قیچی های آتشین ریز ریز می کنند، این زن د دنیا خود را در اختیار مردان اجنبی می گذاشت. زنی را دیدم که صورت و دستهایش در آتش می سوزد و امعا و احشای داخلی اش را می خورد، زنی است که در دنیا واسطه کارهای نامشروع و خلاف عفت و عصمت قرار می گرفت.
زنی را دیدم که سرش سر خوک و بدنش بدن الاغ بود و به هزاران نوع عذاب گرفتار بود؛ او در دنیا سخن چین و دروغگو بود. (بحارالانوار ٬ ج5 ٬ص69؛ زبده القصص ٬ ص202)
پیامبر اکرم(ص) به حولاء که یکی از زنان مسلمین بود اینگونه توصیه فرمود:
«یَا حَوْلَاءُ مَنْ کَانَتْ مِنْکُنَّ تُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْیَوْمِ الْآخِرِ لَا تَجْعَلُ زِینَتَهَا لِغَیْرِ زَوْجِهَا وَ لَا تُبْدِی خِمَارَهَا وَ مِعْصَمَهَا وَ أَیُّمَا امْرَأَةٍ جَعَلَتْ شَیْئاً مِنْ ذَلِکَ لِغَیْرِ زَوْجِهَا فَقَدْ أَفْسَدَتْ دِینَهَا وَ أَسْخَطَتْ رَبَّهَا عَلَیْهَا»؛
«ای حولاء! هر زنی که به خداوند سبحان و روز قیامت، ایمان دارد، زینتش را برای غیر شوهرش، آشکار نمی کند و هم چنین موی سر و مچ خود را نمایان نمی سازد و هر زنی که این کارها را برای غیر شوهرش انجام دهد، دین خود را فاسد کرده و خداوند را نسبت به خود خشمگین کرده است.» (مستدرک الوسائل و مستنبط المسائل، ج14، ص244)
حضرت علی(ع) فرمود:
در آخرالزمان و نزدیک شدن زمان موعود (قیامت یا زمان ظهور حضرت مهدی (ع)) که بدترین زمانهاست (چون جهان از ظلم و ستم پر شود) زنانی ظاهر می شوند بی حجاب و عریان بیرون آمده خودنمائی می کنند، از دین خارج می شوند (به احکام دین توجهی ندارند)، در فتنه ها (آشوبها یا محافل عیش و شهوت ) داخل می شوند و شهوترانی روی می آورند و به لذات جوئیها شتابانند، حرامهای الهی را حلال می کنند و در جهنم همیشه خواهند ماند. (من لا یحضره الفقیه کتاب النکاح (المذموم من اخلاق النساء و صفاتهن، حدیث 5))
پیامبر اکرم(ص)فرمود:
در آخر امت من، مردانی پیدا می شوند که زن هایشان همچون مردها بر روی زین ها سوار می شوند، در آن عصر بر فراز تشک ها سوار می شوند و تا در مساجد می روند، زنانشان در عین لباس پوشیدن لخت و عور هستد و بر سرشان چیزی همانند کوهان اشتران لاغر است، انها عطر بهشت را نمی شنوند، آنها را لعنت کنید که انها از رحمت خدا به دور هستند. (روزگار رهایی، ترجمه یوم الخلاص، ج2، ص753، ح1102)