وی فور یو
2 سال پیش / خواندن دقیقه

مواظب حرف زدن و فکر کردنمان باشیم

مواظب حرف زدن و فکر کردنمان باشیم

کلمات می توانند فکر و ذهن را تغییر دهند. یاد بگیرید بهترین کلمات را استفاده کنید.اگر با یک فکر منفی احساسی منفی را در وجود خود زنده کنیم، مطمئن باشید ملکول های پیام بر این احساس را درون خود ثبت می کنند.

مواظب حرف زدن و فکر کردنمان باشیم بقیه کار را خود بدن انجام می دهد

زمانی با مرد پیری همسفر بودم که دایم از مرگ سخن می گفت. او تکیه کلام جالبی داشت. می گفت:”او که رسید به هفتاد برافتاد!“ و با این جمله زمان افتادن و زمین گیر شدن خود را سن هفتاد سالگی تعیین کرده بود.

خواستم به او بگویم که اصلا چنین نیست و انسان می تواند با کنترل آن چه به جسم و روح خود می خوراند، زمان مرگ و اساسا شیوه پیر شدن خود را متحول سازد. اما او همچنان جمله ”او که رسید به هفتاد برافتاد“ را طوطی‏وار تکرار می کرد و اصلا به حرف های من توجهی نداشت.

روزی به خودم گفتم که نکند چیزی در بدن او وجود داشته باشد که این جمله را از فکر و زبانش بگیرد و به صورت یک دستورالعمل به سلول های کل بدنش ابلاغ کند؟ که اگر چنین چیزی وجود می داشت این شخص به ناچار و در حقیقت به طور حتم از سن هفتاد سالگی افتادن را احساس و تجربه می کرد!

چند سال بعد مقاله ای علمی از دکتر کانداس پرت به دستم رسید که در آن راجع به چیزی به نام نروپپتاید یا پروتئین عصبی صحبت می کرد. به زبان خیلی ساده پروتئین های عصبی همان مولکول های پیام بری هستند که افکار و گفتارهای ما (یعنی یک چیز غیر مادی را) به تک تک سلول های بدن می رسانند و با وادارسازی سلول ها به انتخاب الگوی خاص باعث می شوند مجموعه سلول های هر عضو شکل و قالب خاصی را به خود بگیرند. به عبارتی نروپپتایدها که به آن ها لقب مولکول هیجان نیز داده شده، امکان اتصال و ارتباط تبادل اطلاعات بین ذهن و جسم و احساس را امکان پذیر می سازند. این کشف دکتر کانداس پرت انقلابی بزرگ را در مبحث ارتباط روان شناسی و فیزیولوژی بدن باعث شده است و به قول دیپاک چوبرا خانم پرت با این کشف ثابت کرد که گوشت و پوست و استخوان ما آن قدر نرم هستند که مولکول های نامه رسان بتوانند به سرعت اطلاعات را از مغز و فکر به تک تک سلول های آن منتقل کنند. و بدن به اندازه کافی سیال هست که بتواند با ذهن خود را تطبیق دهد.

فکر کردن

تاثیر فکر بر ذهن انسان

احساسات و هیجانات ما برای این مولکول های نامه رسان حکم اطلاعات را دارند. اگر با یک فکر منفی احساسی منفی را در وجود خود زنده کنیم، نروپپتایدها این احساس را درون خود ثبت می کنند و بلافاصله برای ابلاغ این پیام به کل سلول های بدن (دقت کنید تمام سلول های بدن) عازم ماموریت خبررسانی خود می شوند. سرعت خبردهی این نامه رسان های مولکولی فوق العاده بالاست و این یعنی باید به شدت مواظب صحبت هایی که بر زبان می آوریم و حتی در فکر خود جاری می کنیم و همچنین احساسات و هیجاناتی که به واسطه تحریکات بیرونی در وجود خود زنده می کنیم باشیم. به زبان ساده اگر پیام های لمسی مثل سردی و داغی و زبری و نرمی و سنگینی و لطافت و ... را یک نوع اطلاعات می دانیم و به این پیام ها همان طوری که هستند توجه می کنیم باید در خصوص احساسات و هیجاناتی که در وجودمان زنده می شود نیز به همین شکل عمل کنیم و به جای بازی با احساسات و دستکاری آن ها سعی کنیم پیام مخفی در این کانال اطلاع رسانی را درک و در صورت ضرورت به آن پاسخ دهیم.

اکنون دلم به شدت برای آن پیرمرد می سوزد. البته هیچ کس را از پیری و مرگ گریزی نیست. اما انسان نباید با تکرار جملاتی بی معنا و غیرضروری خودش با دست خودش فرسودگی خود را به جلو اندازد. برای این که سیستم ایمنی بدن قوی تر شود و سلول های الگوهای مقاوم تر و شفابخش تری را برای خود بگیرند کافی است متن پیامی که به نروپپتایدها داده می شود تغییر کند و این یعنی فقط کافی است مواظب حرف زدن و فکر کردنمان باشیم. بقیه کار را خود بدن انجام می دهد.


هر آنچه میخواهید در اینجا بخوانید
شاید از نوشته‌های زیر خوشتان بیاید
نظر خود را درباره این پست بنویسید ...

منوی سریع