نرگس آبیار کارگردان شناخته شده ای نیست ولی با فیلم شیار 143 و با موضوع دفاع مقدس که هم در زمان اکران اولش در جشنواره و هم این روزها در اکران عمومی اش، تحسین بسیاری برانگیخت. در ادامه گفتگوی دوستانه ای با این کارگردان را میخوانید.
فکر می کردید یک روز اسمتان را روی سردر سینما ببینید؟
بله.
از کی عاشق سینما شدید؟
از بچگی عاشق سینما بودم.
دهه پنجاهی ها؟
رنج کشیده اند.
شما در زندگی عدد مقدس دارید؟
بله.
چیست؟
چهار.
چرا؟
نمی توانم بگویم.
143 یعنی چه؟
مقدس است، چون کانالی است که شهدا در آن پیدا شدند.
بهترین فیلمی که در سال 93 دیدید؟
عمر.
از کی؟
هانی ابوسعد.
موضوعش؟
درباره مردم فلسطین بود.
سینمای مستند یا داستانی؟
داستانی می سازم. آن میان هم گاهی مستند.
مریلا زارعی؟
سرسخت و قوی.
اولین باری که برای بازی در شیار جلسه داشتید؟
نقش را پسندید.
زن ایرانی؟
صبور و نجیب.
نوشتن سخت تر است یا فیلم ساختن؟
هر دو؛ هر کدام سختی خاص خودشان را دارند.
باز هم سراغ داستان نویسی می روید؟
حتما می روم.
نوشتن برای کودکان با نوشتن برای بزرگسالان چه فرقی دارد؟
برای کودکان نوشتن نیاز به فضاسازی فانتزی بیشتری دارد.
مهم ترین دستاورد خودتان را در سینما چه می دانید؟
نگاه انسانی.
فیلم بعدی شما در چه موردی است؟
یک دختر 9 ساله.
سینمای کودک است؟
نه.
حس شما به ترکیب «فیلمساز زن» چیست؟
برای فیلمساز بودن جنسیتی قائل نیستم.
چطور کسی را که درباره شهدا فیلم ساخته است به دانشگاه شاهد راه ندادند؟
هرجا قوانین خودش را دارد.
جریان خواستگاری کردن تهیه کننده فیلمتان از شما چه بود؟
خیلی ناگهانی اتفاق افتاد. قبلا خیلی با هم کار کرده بودیم.
باز با هم کار می کنید؟
حتما.
به صورت نمادین در زندگی هم کارگردان هستید؟
بله. 50 درصد کارگردانی با من است.
اگر فیلمتان نفروشد؟
غصه می خورم.
بزرگ ترین وسوسه هنری تان چیست؟
فیلم های معرفت شناسانه بسازم.
جایزه چطور، دنبالش نیستید؟
قطعا دنبالش جایزه های معتبر هم می آید.
دوست دارید فیلم طنز بسازید؟
نه، دوست ندارم.
طنز مگر بد است؟
دوست دارم فیلم جدی بسازم که در آن طنز هم باشد. در این حد.
بهترین جمله ای که درباره خودتان شنیدید؟
نمی دانم. آن قدر زیاد بود که یادم نیست. باید فکر کنم.
جشنواره بین المللی؟
جایزه های معتبر.
فرش قرمز؟
شکل حرفه ای از کار.
فیلمنامه شیار 143 را خیلی برای فیلم تغییر دادید؟
کم بود. بعضی چیزها باعث شد تغییراتی ایجاد شود.
دوست دارید از داستان های واقعی فیلم بسازید؟
خیلی زیاد.
چرا؟
قابلیت داستان های واقعی برای فیلمسازی بیشتر است.
قهرمان فیلم هایتان باز از زنان خواهند بود؟
بله. اولویتم زن ها هستند.
شما خودتان در جنگ چه نقشی داشتید؟
شنونده بودم.
از دفاع مقدس چه خاطره ای به یاد دارید؟
لظه آزادی خرمشهر همه رفته بودیم روی پشت بام ها. یوسف، برادرم از جبهه یک منور آورده بود.
حتما باعث سرگرمی شد؟
نه. آن را سر لوله بست و روشن کرد. همسایه ها فکر کردند بمباران شده است و ترسیدند.
شغلی هست که بخواهید انجام دهید؟
بله. خیلی از شغل ها هست که دوست دارم امتحان کنم.
مثلا ؟
فروشندگی و این طور کارهای خدماتی.
فروشندگی؟ چرا؟
چون آدم دائم با مردم سر و کار دارد.
فکر می کنید یک روز فروشنده شوید؟
بعید نیست. آدمیزاد از آینده خودش خبر ندارد.
مهاجرت؟
برایم سخت است.
دوست دارید بازی کنید؟
دروغ چرا، بله.
کی می روید جلوی دوربین؟
بیشتر برایم وسوسه است تا یک تصمیم.
منتظر پیشنهاد خوب هستید؟
نه. منتظر پیشنهاد هم نیستم.
اصلا جلوی دوربین نرفتید؟
چرا، در یک مستند.
خب؟
نقش خودم را بازی کردم. تجربه خوبی بود.
دوست دارید جلوی دوربین کدام کارگردان بروید؟
سوال سختی است.