بررسی اهداف قیام امام حسین (ع) علیه یزید
امام حسین(ع) تنها برای رسیدن به شهادت به کربلا نرفته بود بلکه اهداف والایی برای قیام خود داشت. اما چرا با توجه به شناخت خود از حکومت بنی امیه، مانند امام حسن(ع) با آنها کنار نیامد؟علل و انگیزه ی قیام امام حسین (علیه السلام) از چند جهت قابل بررسی است که در این بخش از دین و مذهب پلاس وی به آنها اشاره می کنیم.
اطاعت و بندگی
خداوند در قرآن کریم خطاب به رسول الله (ص) می فرماید:
«بگو:نماز و طاعت و کلیه ی اعمال من، و حیات و مرگم، همه برای خداوندی است که پروردگار عالمیان است، شریکی برای او نیست و به همین (اخلاص کامل) مرا فرمان داده اند و من اولین کسی هستم که تسلیم امر خدا هستم».(سوره انعام، ایه 162 و 163.)
امام حسین(ع)نیز در پاسخ به برخی از افراد که دلیل حرکت شان را با توجه به شرایط خطرناک موجود، سؤال می کردند، با اشاره به این آیه می فرمودند که برخی از آنها را ذکر می کنیم:
1. در بخشی از خطبه ای که هنگام عزیمت به عراق ایراد نمود، می فرماید:
«خشنودی خداوند، خشنودی ما اهل بیت است».( بحارالانوار، ج 44، ص 367)
2.در قسمتی از زیارت حضرتش نیز چنین آمده است:
«شهادت می دهم که ... تا فرا رسیدن یقین (یعنی مرگ) خداوند را با اخلاص، عبادت نمودی».(کامل الزیارات، ص 207، باب 79، زیارت 5)
3.و نیز به امّ سلمه فرمود:
«ای مادر، همانا خداوند عزّوجلّ خواسته که مرا کشته شده و سر بریده به ظلم و دشمنی ببیند».(بحارالانوار، ج 44، ص 331)
اتمام حجّت
یکی از دلایل قیام آن حضرت، اتمام حجّت بر کسانی بود که نامه نوشتند و از حضرت برای مقابله با امویان یاری خواستند.
امر به معروف و نهی از منکر
بزرگترین انگیزه امام حسین از قیام عاشورا، مسئله امر به معروف و نهی از مـنکر است کهاز مـهمـتـرین ارکان دین می باشند. امام حسین (ع) در قیام خود مسئول اجراء این امر مهم اسلامی است.
ایشان در وصیت خود به برادرش محمد بن حنفیه فرمود :« قـیام مـن بر مبنای تمایلات نفسانی نیست، من به منظور طغیان و فساد و تباهی و ستم خـروج نمـی کنم بلکه انگـیزه ام اصلاح امـت جدم رسول خدا است و مقصود و منظورم امر به معروف و نهی از منکر است» (حیات الحسین ج 2 ص 264 - بلاغة الحسین ص 64)
با وجود اینکه بنی امیه این دو رکن مهم و بزرگ اسلامی را متزلزل کرده بود به طوری که امر به معروف و نهی از منکر متروک گشته بود، معروف منکر و منکر معروف تلقی می شد؛ امام در مسیر قیام خود با اشاره و تکرار این حقیقت فرمود:مگر نمی بینید که به حق عمل نمی شودو از باطل جلوگیری نمی کنند، مومن باید برای اجرای این دو امر، مشتاق دیدار پروردگار خویش باشد.(حیات الحسین ج 3 ص 98 - نفس المهموم ص 191 - بلاغة الحسین ص 25)
امتحان مردم
خداوند بشر را بدون امتحان رها نخواهد کرد. در واقع، امتحان برای مؤمنان حرکت به سوی مقام مخلَصین است، و برای حضرتش ظهور دادن عبودیت و خصیصه ای است که خداوند برای وی قرار داده، و برای کفّار و تبهکاران نیز ظهور خبث باطنی آنها است.
در شب عاشورا، وقتی که گروهی از سواران عمر بن سعد از کنار ایشان عبور می کنند.
استشهاد به این آیه ی شریفه می فرمایند:
«خداوند، مؤمنین را در حالی که شما بر آن هستید، رها نمی کند تا اینکه شخص پلید را از شخص پاکیزه جدا فرماید.»(بحارالانوار، ج 45، ص 3)
زنده کردن ارزش های اسلامی
چنانچه در بخش دین و مذهب پلاس وی اشاره کرده ایم حکومت بنی امیه برای نابود کردن ارزش های اسلامی که کرامت انسان ها بدان بستگی دارد و جایگزین کردن آن ها با ضد ارزش هایی که در جاهلیت بدان افتخار می کردندتلاش بسیاری نمود. از جمله این ارزش های اسلامی که حکومت اموی سعی در محو و انحلال آن ها داشت می توان به موارد زیر اشاره کرد:
1. وحدت اسلامی :
پـیامـبر اکرم(ص)تلاش بسیاری برای ایجاد وحدت و برادری اسلامی کردند، اما معاویه به روش های مختلف مخصوصا از طریق احیای تعصبات قبیله ای و وادار کردن شعرای قبایل بر هجو قبیله رقیب و خانواده های آنان وحدت اسلامـی را ریشه کن مـی کرد تـا جایی که یزید یکی از شعرای زمان و مردمی که پیامبر خدا را در مدینه جای داده و از ایشان حمایت کردند را نابود کرد.
امام حسین(ع) برای احیای آثار و اخلاق اسلامی قیام کرد.
2.اخلاق اسلامی و انسانی :
پس از رحلت پیامبر اکرم(ص) هیچ کدام از خلفا همانند امام علی(ع) به فکر تربیت روحی و اخلاقی جامعه نبودند اما آنقدر مشکلات برای حضرت علی عـلیه السلام ایجاد کردند که نتـوانست راهی که برای تنویر افکار عمومی، اخلاق اسلامی و هدایت روحی جامعه پیش گرفته بود را به مقصد برساند.
در زمان حکومت اموی نه تنها برای تربیت جامعه قدمی برداشته نشد بلکه حاکمان کوشیدند تا جامعه را به فساد بکشانند، زیرا بندگان صالح و شایسته همواره مخالف حکومت های ضد خدایی هستند. به همین دلیل تلاش می کردند تا مردم را همانند خود تربیت کنند و لذا مردم در این دوران بحکم (( النّاس علی دین ملوکهم )) نه تنها پای بند به صلاح نبودند بلکه ترسی هم از ارتکاب فساد در آنها نبود و مـظاهر فساد اخلاق از قبیل دروغ ، نقض عهد، لهو و لعب در همه جا به چشم می خورد.
مردم با همین روش تربیت و رشد کردند و به سادگی منکر تمام وعده هایی شدند که به امام حسین(ع) در نامه ای نوشته بودند.
امام حسین(ع)در روز عـاشورا خطاب به مردم کوفه فرمود:
ای شیث بن ربعی و ای حجار بن ابجر و ای قیس بن اشعث و ای زید بن حارث آیا شما به من ننوشتید که میوه های ما رسیده و باغات ما سرسبز است اگر بسوی ما بیایی بر سپاه مجهزی وارد خواهی شد؟
این تیره بختان با کمال وقاحت و بدون هیچ شرم و حیا گفتند:ما چنین نامه هائی ننوشتیم!
امام متعجّبانه فرمود:
آری به خدا قسم نوشتید و لذا تن به شهادت داد تا اخلاق اسلامی و انسانی را که در جامعه آن روز مرده بود زنده کند
3. حریت :
چنانچه در منابع تاریخی خوانده ایم، حکومت اموی دوران قتل و یگانه حاکم آنها شمشیر بود که بدون رسیدگی و قضاوت در مورد حق و حقیقت و به دستور حاکم، افراد بی گناه به قتل می رسیدند. امام حسین(ع) باقیام خود به انسان های مظلوم و ستم دیده آموخت که چگونه می توانند به حق و آزادی خود برسند. تارخ شهادت می هد که چگونه بعد از واقعه عاشورا قیام های مختلف حکومت بنی امیه را ریشه کن نمود.
برداشتن موانع پیشرفت اسلام
در تاریخ عاشورا نوشته شده است در واقعه عاشورا، پس از اتمام حجت های فراوانی که با دشمن نمود، آن قدر از سپاهیان دشمن را به هلاکت رساند که مردم کشتار جنگ های امام علی(ع) را فراموش کردند. (از هزار و نهصد و پنجاه نفر تا بیش از ده هزار نفر نقل کرده اند.)(ذریعه النجاه، ص 135 و 136)
روشن است که این کشتار هرگز برای تسلّی خاطر و شفای دل نبوده است، زیرا با مقام عصمت و ولایت این دلیل سازگاری ندارد. این جنگ و کشتار در مرحله اوّل، عمل به وظیفه ی عبودیت و بندگی نمودن و در مرحله دوّم برداشتن خارها و موانع پیشرفت اسلام بوده است که با دید مقام عصمت و امامت تحقق آن میسر است.