فیلها غولهای مهربان سلسله جانوران هستند. آنها اغلب با استفاده از خرطوم خود سعی میکنند با خویشاوندان ناراحت خود همدردی کنند یا تلاش میکنند افرادی را که بیمار و در رنج هستند، از جایشان بلند کنند. آنها استخوانهای فیلهای مرده را میشناسند و بهنظر میرسد برای مردگانشان سوگواری میکنند. فیلها همچنین خودشان را در آینه میشناسند که نشانهای از خودآگاه بودن آنها است.
بهگزارش ساینس، براساس مطالعهای که اخیرا در مجلهی PNAS منتشر شده، ویژگیهای یادشده ممکن است به این دلیل تکامل پیدا کرده باشد که فیلها خودشان را اهلی کردهاند. اگر چنین باشد، آنها تنها موجودات شناختهشدهای بهجز انسان و بونوبوها هستند که این کار را انجام دادهاند. البته همه کارشناسان این موضوع را بدیهی درنظر نمیگیرند.
ریچارد رانگهام، نخستیشناس دانشگاه هاروارد که در مطالعه جدید مشارکت نداشت، میگوید اثبات این موضوع که حیوانی خود را اهلی کرده، چالشبرانگیز است. بااینحال، او و برایان هِر، انسانشناس تکاملی دانشگاه دوک مدتها معتقد بودهاند که خوداهلیشدگی (پدیدهای که در آن جانوران وحشی صفاتی را ایجاد میکنند که شبیه صفات حیوانات اهلی است) باید گسترده باشد و شاید در گونههای متعددی از موشها گرفته تا نهنگها و فیلها وجود داشته باشد. نشان دادن این موضوع در ستبرپوستان این استدلال را تقویت میکند.
بسیاری از ما با نشانههای ظاهری اهلیشدگی آشنا هستیم: شخصیت رام و ویژگیهای کودکمانند. حیوانات اهلیشده معمولا نسبتبه همتایان وحشی خود مغز کوچکتری دارند. سگها، گربهها و خوکها این معیارها را دارند. اما در هریک از این موارد، انسان نقش مستقیمی داشته است. اجداد ما آگاهانه یا غیرعمدی برخی صفات را ترجیح میدادند و این صفات در طول هزاران سال تثبیت شدند. اما درمورد خود انسانها، اینطور نبوده است.
در طول ۸۰ هزار سال گذشته صورت ما کوتاه شده است و برآمدگیهای ابرو و همچنین مغز ما کوچکتر شده است. این تغییرات حدود ۱۰ هزار سال پیش و پس از اختراع کشاورزی سرعت گرفت. پژوهشگرانی مانند رانگهام پشنهاد کردهاند که شاید به علت نیاز بیشتر به نرهای دارای روحیه همکاری، نرهای تهاجمی از جمعیت حذف شدند.
ما ازطریق خوداهلیشدگی، دوران کودکی خود را طولانیتر کردیم، مردان اجتماعی و خوشبرخورد را ترجیح دادیم (قلدرها را دوست نداشتیم) و توانایی ارتباط برقرار کردن و به اشتراک گذاشتن ایدههای پیچیده را در خود به کمک زبان افزایش دادیم.
از آن زمان، پژوهشگران مورد مشابهی را در یکی از نزدیکترین خویشاوندان ما یعنی بونوبوها نشان دادهاند. بونوبوها که بستگان نزدیک شامپانزهها هستند، کمتر تهاجمی هستند، ویژگیهای چهره ملایمتر و گردتری دارند و به عشق به رابطه جنسی مشهور هستند (آنها از رابطه جنسی نهتنها برای جفتگیری بلکه همچنین برای ایجاد روابط دوستانه و آرام کردن درگیریهای اجتماعی استفاده میکنند). رانگهام و هر این ویژگی را بهعنوان نشانه واضحی مبنیبر خوداهلیشدگی درنظر میگیرند.
یقینا انسانها در ایجاد صفات مذکور در بونوبوها دخیل نبودهاند. ازطریق انتخاب طبیعی و وفور غذا، نرهای تهاجمیتر به نفع نرهایی که خلقوخوی ملایمتری داشتند، حذف شدند و به ایجاد جامعه آرامتر کمک کردند.
تاکنون نمونههای دیگری از خوداهلشدگی در سلسله حیوانات شناسایی نشده است. در مطالعه جدید، لیمور راویو، زبانشناس تکاملی موسسه ماکس پلانک و همکارانش آثار علمی را بررسی کردند و به دنبال گونههایی بهجز بونوبوها بودند که ویژگیهای اهلیشدگی را نشان میدادند، اما ارتباط تاریخی محدودی با انسانها داشتند. فقط فیلها (فیلهای بیشه آفریقایی، فیلهای جنگلی آفریقایی و فیلهای آسیایی) واجد این شرایط بودند.
بهگفتهی پژوهشگران، این گونهها نیز مانند انسانها سطح پرخاشگری پایینی دارند و خشونت درون و بین گروههای آنها نسبتا نادر است. آنها دارای صفات جامعهپسند هستند و برای محافظت و آسایش دیگران تلاش میکنند.
زمانی که فیلها با موقعیتهای اجتماعی دشواری مانند مرگ دستهجمعی براثر شکار یا کشتار روبهرو میشوند، همچون انسانها (اما نه بونوبوها)، سطح کورتیزول (هورمون استرس) آنها افزایش پیدا میکند. بهطورکلی، پژوهشگران ۱۹ ویژگی شناختی، رفتاری و فیزیولوژیکی مشترک بین انسانها، بونوبوها و فیلها را مشخص کردند.
در مرحله بعد، پژوهشگران ژنوم فیلهای آفریقایی را بررسی کردند و ۶۷۴ ژن را پیدا کردند که بهنظر میرسید با سرعت بالایی درحال تکامل هستند. آنها این ژنها را با مجموعهای از ۷۶۴ ژن ازجمله ژنهایی مقایسه کردند که با اجتماعیبودن و کنترل پرخاشگری ارتباط دارند و طبق مطالعات گذشته، برای اهلیشدگی پستانداران مهم هستند. تجزیهوتحلیل نشان داد چندین ژن از این ۶۷۴ ژن با اهلیشدگی مرتبط هستند.
راویو میگوید، هنوز مشخص نیست چه نوع فشارهای محیطی ممکن است موجب شده باشد که فیلها صفاتی را تکامل بدهند که ما آنها را با اهلیشدگی مرتبط میدانیم. اما او حدس میزند اندازه بزرگ آنها به آنها در محافظت دربرابر شکارچیان احتمالی کمک میکند. آنها میتوانند کمتر نگران باشند و آرامش بیشتری داشته باشند.
ملیندا زدر، باستانشناس و متخصص اهلیشدگی در موسسه اسمیتسونین بهطورکلی نسبتبه ایده خوداهلیشدگی تردید دارد و این اصطلاح را بیمعنا میخواند. بهنظر او، اهلیشدگی نیازمند دو جزء است: موجودی که اهلی میشود و موجودی که فرایند اهلیسازی را انجام میدهد.
رانگهام موافق است که مطالعه جدید نشانههایی از خوداهلیشدگی در فیلها را نشان میدهد. او میگوید: «شواهد ژنتیکی اولیه امیدوارکننده است. این پژوهش از این پیشبینی حمایت میکند که خوداهلیشدگی احتمالا نسبتبه تصور گذشته پژوهشگران در سلسله جانوران رایجتر است.»
بااینحال، رانگهام استدلال میکند که بسیاری از ویژگیهای رفتاری که پژوهشگران مشاهده کردند، ممکن است صرفا ناشی از مغز بزرگ فیلها باشد و نه خوداهلیشدگی. او میگوید: «نویسندگان باید فرضیههای دیگر را نیز درنظر بگیرند. قبل از اینکه دانشمندان فیلها را به گروه انحصاری اضافه کنند که فقط انسانها و بونوبوها به آن تعلق دارند، باید کارهای بیشتری انجام شود.»