وی فور یو
یک سال پیش / خواندن دقیقه

چطور می توان همسری خوش اخلاق داشت؟

چطور می توان همسری خوش اخلاق داشت؟

دنیای زن و شوهرها گاه به قدری با هم متفاوته که گاه ممکنه یک حرف کوچک باعث جنجالی بزرگ و اشتباهی غیرقابل جبران باشه.چطور می توان در این موقعیت از بروز چنین اتفاقاتی جلوگیری کرده و همسر خود را به فردی خوش اخلاق تبدیل کرد؟

داشتن همسر خوش اخلاق

وقتی می گویند زنان از ونوس آمده اند و مردها از مریخ، واقعا راست می گویند. دنیای زن ها و مردها، حتی اگر در یک خانه به دنیا آمده و در کنار هم بزرگ شده باشند، آنقدر متفاوت است که می تواند حرف ساده ای که میان شان رد و بدل می شود را تبدیل به جرقه ای برای شعله ور کردن یک آتش کند. حالا حساب کنید زیر یک سقف با مردی از خانواده دیگر، فرهنگ دیگر و حتی شهر یا کشوری دیگر زندگی می کنید!

طبیعی است که در چنین شرایطی، اگر همسرتان خوش اخلاق نباشد ،حرف های تان تا مدت ها نصفه و نیمه یا اشتباه درک شوند و همسرتان هر چیز به ظاهر ساده و بی اهمیتی را به دلیلی برای آغاز کردن یک جنگ تبدیل کند اما نگران نباشید! اگر از همین روز برای خاموش کردن آتشی که می تواند میان مریخی ها و ونوسی ها راه بیفتد، تلاش کنید، می توانید آرامش را به خانه مشترک تان برگردانید.

دست روی نقاط ضعف او نگذارید

همیشه از به کار بردن الفاظ و عباراتی که باعث می شود به همسرتان احساس بـی کـفـایتی دست دهد، خودداری کنید. وقتی به رفتارها و واکنش های همسرتان خوب دقت کنید، می توانید این الفاظ را شناسایی کنید و در طول روزها، هر وقت ناخواسته از آنها استفاده کردید، مچ خود را بگیرید تا به خودآگاهی بیشتری برسید.

همسر خوش اخلاق

نکاتی برای خوش اخلاق شدن مردها


چرا مردها دوست دارند حق با آنها باشد؟

تصور کنید با همسرتان به یک مهمانی در یکی از قسمت های ناآشنای شهر دعوت شده اید. همسرتان راه را گم کرده و دقیقا نمی داند به کدام سمت می راند و شما مطمئنید که دیر به مهمانی می رسید. به آرامی به سمتش برمی گردید و می گویید:«چرا از کسی نمی پرسی باید کدام طرف برویم؟» در کمال تعجب می بینید کسی که عاشقش هستید، مثل یک هیولا به شما می پرد و با عصبانیت می گوید:«می دونم یه جایی همین طرف هاست. اگه کمی صبر کنی و به من اجازه بدی می تونم پیداش کنم. اصلا ولش کن!

الان ماشین رو سر و ته می کنم و برمی گردیم خونه!» شما که اصلا انتظار چنین واکنشی را نداشتید، می گویید:«من که چیزی نگفتم؛ چرا عصبانی شدی؟» و باز هم در کمال تعجب می شنوید:«همیشه همینطوره! هیچ وقت به من اعتماد نمی کنی!»

اگر خوش شانس باشید در میانه دعوا خانه مورد نظر را پیدا می کنید و وقتی سرتان در مهمانی گرم می شود، این ماجرا را فراموش می کنید؛ در غیر این صورت احتمالا به خانه برمی گردید و بعد از ظهر آزار دهنده و کسالت آوری را می گذرانید.

این داستان برای شما هم آشناست؟ اصلا می دانید چنین اتفاق هایی چرا می افتد؟ چرا همسری که تا همین چند دقیقه قبل با شما می گفت و می خندید، بعد از شنیدن یک جمله به ظاهر ساده و با حسن نیت شما اینجور از کوره در رفت؟ واقعیت این است که مردها از اینکه اشتباه کنند، متنفرند و نمی توانند کسی را که این اشتباه کردن را خواسته یا ناخواسته به رخ شان می کشد، تحمل کنند. واقعیت این است که خود مردها از اشتباهات شان بی خبرند و در چنین شرایطی به اینکه خودشان راه را گم کرده اند و می توانستند با چند سوال ساده از آدم های محلی اوضاع را بهتر کنند، فکر نمی کنند؛ بلکه تصور می کنند دیگران کارهای درست آنها را اشتباه جلوه می دهند و بعد این اشتباه ساختگی را به رخ شان می کشند. باورتان می شود که همین جملات ساده می تواند در ذهن مردها چنین سناریوی پیچیده و ترسناکی را بسازد؟

مردها پیشنهاد، نصیحت و بازخوردی که از شما می شنوند را به عنوان یک حمله انتقادی تعبیر می کنند و خود را موظف به دفاع کردن در مقابل این حمله می دانند.

وقتی زنی با سادگی و معصومیت به همسرش پیشنهادی می دهد یا اطلاعاتی را در اختیارش می گذارد که تصور می کند برای شوهرش مفید است یا اینکه در خواستی که از او دارد را مطرح می کند، مرد جملات واقعی او را نمی شنود و تنها این جملات را در ذهن خودش بلند بلند تکرار می کند:«تو بدی، تو اشتباه می کنی، تو اصلا لیاقت نداری، تو بی کفایتی!»

چرا می خواهند همیشه نامبر وان باشند؟

همه این تعبیر های اشتباهی که اغلب مردها ناخواسته از حرف های همسرشان می کنند، می تواند زن ها را از این موجودات غیرقابل پیش بینی و خشن بترساند و باعث شود پاورچین پاورچین از کنار این مردهای عبوس و نازک نارنجی رد شوند.

برای اینکه دلیل این اتفاق را بفهمید، دوباره باید به عقب برگردید و ببینید چه اتفاق هایی در زندگی گذشته مردها افتاده که آنها را با نقد و نصیحت و پیشنهاد بیگانه کرده است. مردها از کودکی آموزش می بینند که دنیای بیرون را در کنترل کامل خود داشته باشند و همیشه به موفقیت دست پیدا کنند. در عوض آنها می آموزند که به دنیای درونی خودشان که شامل افکار و احساسات شان است، کمتر توجه نشان دهند.

همین پسرهای کوچک، بزرگ می شوند و اعتماد به نفس شان را بر اساس موفقیت ها و دستاورد های شان می سازند و به عبارت دیگر اعتماد داشتن به خود را در گرو همیشه موفق شدن می بینند. حالا وقتی یک زن با انتقادی دوستانه و کوچک به مردی که همیشه آفرین شنیده و بارها به او گفته شده که ستون خانه است، حمله می کند، از نظر یک مرد، مستحق چنین واکنش های تند و گستاخانه ای هم هست. زنی که ناگفته این جملات را تکرار کرده «تو بدی! تو اشتباه کردی!» عجولانه تصمیم می گیرد و از آنجا که تصور می کند صلاحیتش زیر سوال رفته پل های پشت سرش را یکی پس از دیگری خراب می کند.

بعد از این سناریوی ناراحت کننده، زن منتظر عذرخواهی شوهرش می نشیند اما بعید است که خبری شود. مردها غالبا به سختی می توانند بگویند متاسفم. معذرت خواهی از طرف آنها به این معنی است که کار اشتباهی کرده اند و خیلی بد هستند.

- مرد زندگی تان را بارها به شیوه های متفاوت در روز تایید کنید و از توانایی ها و قابلیت هایش تمجید کنید. شاید باور نکنید اما تعریف های شما می تواند او را در ذهنش به یک پهلوان تبدیل کند. پس ویژگی های مثبت کوچکش را بزرگنمایی کنید و به او برای پرورش دادن این ویژگی ها و هر روز بهتر شدن انگیزه دهید. از همین امروز شروع کنید.

- وقتی همسرتان از کوره درمی رود، شما مراقب واکنش های خود باشید و نگذارید با ادامه دادن راه او، به یک بازی باخت باخت وارد شوید. مثلا می توانید با آرامش تکرار کنید که چنین حرفی نزدید و منظورتان دقیقا چه بوده است. شاید لازم باشد چند بار برایش توضیح دهید تا شما و حرف های تان را بهتر بشناسد و احتمال تکرار قضاوت هایش در آینده کمتر شود.

شما چه می گویید و او چه می شنود؟

شما می گویید:عزیزم چرا نمی ایستی تا از کسی بپرسیم؟ او می شنود:تو احمقی، راه را گم کرده ای و اصلا نمی توانم به تو اعتماد کنم.

شما می گویید:الان غذای هندی میل ندارم. او می شنود:تو اصلا سلیقه من را نمی شناسی و باز هم اشتباه کردی. تو رستوران بدی را انتخاب کردی.

شما می گویید:دوست دارم لحظات رمانتیک تری را با هم بگذرانیم. او می شنود:تو بدی؛ اصلا نمی توانی مرا ارضا کنی و کنارت احساس خوشبختی نمی کنم.

شما می گویید:شاید اگر با رئیس ات صحبت کنی، مهلت پروژه ات را تمدید کند. او می شنود:تو همیشه شکست می خوری و نمی توانی کارها را به موقع انجام دهی. چرا سعی نمی کنی اینجوری انجامش بدهی؟

چرا مردها با روانشناسان میانه ای ندارند

برای یک مرد غالبا خواندن یک کتاب در زمینه رشد شخصیتی، یا وقت گرفتن از مشاور و روانکاو به معنی اعتراف کردن به این واقعیت تلخ است که کارها را خوب انجام نمی دهد و پسر بدی است. درحالی که زن ها با بهبود دادن تفکر و رفتارهای شان احساس بهتری پیدا می کنند و از اینکه اشتباه کنند، نمی ترسند. مردها حاضر نیستند هیچ کدام از راه هایی که خانم ها برای ساختن فردی قوی تر و غنی تر از خودشان امتحان می کنند را انجام دهند. اگر می خواهید پیش از راضی کردنش برای صحبت با روانشناس به نتیجه بهتری برسید، از این راه حل کمک بگیرید:

یک روز پشت میز گفت وگو بنشینید و در محیطی آرام با هم در مورد احساسات تان صحبت کنید. حتی اگر چنین لحظات سختی را پشت سر گذاشتید و مجبور شدید قید مهمانی را که برایش حسابی برنامه ریزی کرده بودید، بزنید، وقتی اوضاع آرام تر شد از همسرتان بخواهید دلیل عصبانیتش را با جملات دقیق با شما درمیان بگذارد.

قبل صحبت کردن در مورد این موضوع یک قرارداد امضا کنید که تنها بندش این است که هیچ کدام از ما حق نداریم میز را تا 10 دقیقه ترک کنیم، فریاد بکشیم و دوباره عصبانی شویم.

شاید از حرف های بدبینانه ای که شوهر تان می زند، تعجب کنید اما خونسردی تان را حفظ کنید و با آرامش بعد از تمام شدن حرف هایش به او پاسخ دهید. اگر تمرکز ندارید و نکاتی را که گفته فراموش می کنید، با کلمات اختصاری روی کاغذی که جلوی تان گذاشته اید، یادداشت کنید که در چه مواردی باید برایش توضیح دهید.

بعد از تمام شدن حرف های تان یک قرارداد دیگر امضا کنید. در این قرارداد بنویسید که هیچ کدام از شما حق ندارد به دیگری طعنه بزند، با زبان بی زبانی حرف بزند یا حرف هایش را به شکلی غیر از آنچه که واقعا کلمات می گویند، تفسیر کند. تنها همسرتان نیست که می تواند پایبندی به این قرارداد را به شما یادآوری کند، بلکه هر یک از شما دو نفر باید هر روز مچ یکدیگر را بگیرید و حرف ها، نگاه ها و حتی عادت نادرست ذهن خوانی تان را اصلاح کنید تا جایی برای حالت تدافعی به خود گرفتن باقی نماند.


هر آنچه میخواهید در اینجا بخوانید
شاید از نوشته‌های زیر خوشتان بیاید
نظر خود را درباره این پست بنویسید ...

منوی سریع