داستان خلق شخصیت باب اسفنجی کمی عجیب و تا حدی پرپیچوخم است. اواخر دههی ۶۰ میلادی استیون هیلنبرگ جوان با اشتیاق جلوی تلویزیون مینشست و به برنامه ی «دنیای زیر دریای ژاک کوستو» زل میزد که توسط کاشف فقید فرانسوی میزبانی میشد و به شگفتی های اقیانوسها و موجودات زیر آب میپرداخت. این برنامه عشق مادامالعمری را در هیلنبرگ ایجاد کرد، به طوری که به تحصیل در زمینهی مطالعهی اقیانوسها علاقهمند شد. خالق آتی شخصیتهای کارتون باب اسفنجی نهایتا سال ۱۹۸۴ با مدرک برنامهریزی منابع طبیعی، با تاکید بر منابع دریایی از دانشگاه ایالتی کالیفرنیا در هامبولت فارغالتحصیل شد. سپس به عنوان معلم زیست دریایی در موسسهی اقیانوس داناپوینتِ کالیفرنیا مشغول به کار شد و حداقل در آن دوره معتقد بود به آنچه می خواسته رسیده است.
نباید این موضوع را نادیده گرفت که هیلنبرگ در تمام دوران تحصیلش به هنر علاقهمند بود و در اوقات فراغت به نقاشی کشیدن و ساخت مجسمههای سفالی مشغول میشد که اغلب در کلاسهای درسش از آن ها استفاده میکرد. مدیر موسسه هری هلینگ کم کم به این استعداد پی برد و از او خواست کتاب مصوری طراحی و به کمک آن بچهها را با زندگی زیر دریا آشنا کند. این فرصت طلایی باعث شد که استیون جوان و پرشور دو علاقهی همیشگی زندگیاش یعنی زیست دریایی و هنر را به هم پیوند بزند و نخستین کتاب مصورش به نام «منطقهی جذر» (The Intertidal Zone) را خلق کرد.
در این کتاب مصور مجموعهای از بیمهرگان دریایی شبه انسان حضور داشتند و تمرکز اصلی بر آموزش زندگی زیر دریا به کودکان بود، با این حال هر کدام از شخصیتهای داستان وجوه متمایزی داشتند اما یکی از آنها در ذهن هنرمند جوان برای همیشه جا خوش کرد؛ یک اسفنج دریایی با عینک آفتابی که در حقیقت راوی داستان بود و به عنوان باب اسفنجی شناخته میشد.
وقفهای بزرگ برای استیون و باب
استیون همیشه یک رویاپرداز بیتکلف بود که در نهایت نتوانست از علاقهی دیوانهوارش به هنر چشمپوشی کند. او به این نتیجه رسید که علیرغم این که همیشه عاشق زیستشناسی دریایی باقی خواهد ماند، وقت آن رسیده که علاقهی واقعیاش را جای دیگری پیدا کند؛ بنابراین با تکیه بر استعداد غریزی و بدون هیچ تجربهی قبلی در زمینهی انیمیشن، کتاب مصور باب اسفنجی و بقیهی بار و بندیلش را جمع کرد و به موسسهی هنرهای کالیفرنیا رفت تا زندگی تازهاش به عنوان انیماتور تلویزیونی را آغاز کند.
حضور جو موری در فیلم کوتاه پایاننامهی استیون هیلنبرگ به نام «کرم چاله» (Wormholes) و بعدتر دعوت از او برای کارگردانی مجموعهی کارتونی «زندگی مدرن روکو» (Rocko’s Modern Life) بخت بزرگی بود که به این انیماتور مستعد و پرتلاش روی آورد. این انیمیشن بین سالهای ۱۹۹۳ تا ۱۹۹۶ پخش شد که برای استیون به عنوان سکوی پرتاب عمل کرد و نام او را به عنوان کارگردان در دنیای پر زرق و برق انیمیشن تثبیت کرد.
بعد از پایان زندگی مدرن روکو، او نیاز داشت که کار تازهای برای خودش دست و پا کند؛ بنابراین به پیشنهاد یکی از دوستانش گرد و غبار را از کتابهای مصور قدیمیاش پاک کرد و به سراغ اسفنج زرد محبوبش؛ یعنی باب اسفنجی رفت تا بالاخره او را زنده و به یک مجموعهی انیمیشنی تمام عیار تبدیل کند. استیون برای پیدا کردن شخصیت اصلی این مجموعه زمان زیادی را صرف کرد و نهایتا به این نتیجه رسید که به یک جری لوئیس دریایی نیاز دارد و چه کسی بهتر از باب اسفنجی بازیگوش و دوست داشتنی؟
البته او تصمیم گرفت تغییراتی را در ظاهر باب ایجاد کند؛ مثل شکل کلی مکعب و شبیه کردن او به یکی از اسفنجهای رایج شستشوی ظروف. با دور هم شدن گروهی که پیشتر با آنها در زندگی مدرن روکو همکاری کرده بود، کارخانهی رویاسازی شروع به کار کرد و یکی از بانمکترین شخصیتهای کارتونی تمام دوران به مخاطبان معرفی شد؛ باب اسفنجی شلوار مکعبی.
ایدهی نامتعارف استیون هیلنبرگ برای استودیو نیکلودئون
استیون ایده، گروه و ستارهی بی چون و چرایش را با همهی توان برای معرفی به مدیران استودیو نیکلودئون آماده کرد. او همچنین یک کتابچهی راهنمای مملو از جزئیات هم تهیه کرده بود که در آن تمام اطلاعات لازم دربارهی مفهوم کلی اثر، طراحی و شخصیت ها وجود داشت. مدیران استودیو در آن صبح به خصوص اصلا انتظار نداشتند که با طرح اولیهی یک فرنچایز محبوب و پولساز رو به رو شوند. شخصیت اصلی برای نخستین بار به نام پسر اسفنجی آهوی شناخته میشد که به دلیل شباهت به نام یک زمین شوی و مشکلات احتمالی کپی رایت، قرار شد نام او به باب اسفنجی شلوار مکعبی تغییر پیدا کند.
استیون هیلنبرگِ مضطرب آن روز یکی از پیراهنهای هاوایی معروفش را به تن داشت و البته به جز کتابچهی راهنما، برای جلسه تا دندان مسلح بود؛ استیون با یک تراریوم کامل که شامل محیط موردنظرش برای انیمیشن باب اسفنجی و البته همهی شخصیتهای مینیاتوری بود به استقبال مدیران نیکلودئون رفت و در پس زمینهی توضیحاتش دربارهی خطوط داستانی، موسیقی نواحی هاوایی هم به گوش میرسید!
استیون حتی نسخهی اولیهی موسیقی متن را هم تهیه کرده بود که از ضبط صوتی که در یک پوستهی حلزونی جاسازی کرده بود برای افراد حاضر در جلسه پخش میشد. مدیران اجرایی آن روز از طریق مفهوم فوقالعادهی داستان و ارائهی غیر عادی استیون به دو نتیجهی مهم رسیدند؛ اول این که بدون شک این انیماتور با استعداد یک خورهی انیمیشنی تمام عیار است و دوم این که باید بودجهی لازم برای قسمت آزمایشی کارتون باب اسفنجی شلوار مکعبی را در اختیارش قرار دهند.
استودیو پس از رویارویی با این ایدهی عجیب و غریب به گروه دو هفته فرصت داد تا قسمت آزمایشی انیمیشن باب اسفنجی را بنویسند. وقتی روز موعود فرا رسید مدیران اجرایی نیکلودئون در کمال ناباوری با یک دیوار پر شده از استوری برد (فیلمنامهی مصور) که تمام جزئیات را به دقت شرح داده بود، مواجه شدند. استیون هیلنبرگ از این که جزئیات کامل طرحش را از طریق استوری برد با آنها به اشتراک میگذاشت و جلوههای صوتی مربوط به هر شخصیت را برای آنها اجرا میکرد، خوشحال بود. پس این ارائهی پرشور و نامتعارف، مدیران یکی یکی از اتاق بیرون رفتند و استیون و گروهش با اضطراب منتظر بازگشتشان ماندند. آنها بعدا اعتراف کردند از آن جایی که از شدت خنده در حال انفجار بودند، از اتاق بیرون میرفتند تا با خیال راحت بخندند.
تاثیرگذاری کارتون باب اسفنجی بر صنعت انیمیشن و فرهنگ عامه
مدت زمان زیادی از نمایش کارتون باب اسفنجی شلوار مکعبی نگذشته بود که در جهان طوفانی به پا کرد و با جابه جایی تمام رکوردها به یکی از موفقترین آثار انیمیشنی تمام دوران تبدیل شد. استقبال مخاطبان از این مجموعه به اندازهای بود که تا ۲۰ سال ادامه پیدا کرد و در ۱۷ فصل که شامل ۲۷۰ قسمت بود، منتشر شد. کارتون باب اسفنجی در طول همهی این سال ها جوایز زیادی را از آن خودش کرد.
فرنچایز باب اسفنجی شلوار مکعبی شامل چندین اسپین آف از جمله پیشدرآمدی به نام «کمپ کورال» (Kamp Koral)، یک تئاتر موزیکال در برادوی و سه فیلم سینمایی است و حتی پارامونت در حال برنامهریزی تعداد زیادی فیلم و سریال در آیندهی نزدیک است. به همهی این موارد بازیهای ویدیویی را هم اضافه کنید که گردش مالی عظیمی را ایجاد کرده است. به جرات میتوان گفت که باب اسفنجی نه تنها بر نسلهای مختلف کودکان تاثیر گذاشته بلکه تاثیر شگفتانگیزی هم بر صنعت انیمیشن داشته است.
استیون هیلنبرگ پس از سه فصل موفق و ساخت اولین فیلم بلند سینمایی، تصمیم گرفت این فرنچایز را ترک کند زیرا معتقد بود هر کاری که می خواسته را با این طرح انجام داده است. با این حال نیکلودئون بر خلاف آرمانهای او ساخت انیمیشن را تا سالها بعد ادامه داد. متاسفانه هیلنبرگ سال ۲۰۱۸ در اثر عوارض بیماری ALS درگذشت اما دل میلیون ها بیننده که او را به خوبی میشناسند یا هنوز هم در حال تماشای میراث گرانبهایش هستند، برایش حسابی تنگ شده است.
رویای یک زیست شناس دریایی خلاق برای تولید یک انیمیشن سریالی، او را به جایگاهی افسانهای سوق داد. هیلنبرگ از استعداد کمدی منحصر به فردش برای خلق شخصیتهای کارتون باب اسفنجی استفاده کرد که میلیونها بیننده از سراسر دنیا حسابی دوستش دارند. میراث هیلنبرگ به اندازهای ارزشمند است که حتی پس از مرگش هم تاثیرش را بر فرهنگ عامه حفظ کرده و یکی از آن نمایشهای افسانه ای است که کل چشم انداز صنعت سرگرمی را تغییر داد. همهی اینها در حالی است که هیچ کس تصورش را نمیکرد که از ورود فروتنانهی این مرد افسانهای به صنعت انیمیشن چنین شاهکاری به وجود بیاید.
دوبله فارسی باب اسفنجی
با توجه به استقبال مخاطبان ایرانی از کارتون «باب اسفنجی» هم مجموعهی تلویزیونی این کاراکتر محبوب و هم فیلم آن به فارسی دوبله شدهاند و در شبکههای نمایش خانگی مانند نماوا و فیلیمو در دسترس هستند.
فیلم باب اسفنجی
موفقیت سریال شبکهی نیکلودئون و میراث هیلنبرگ چنان فوقالعاده بود که سال ۲۰۲۰ نسخهی سینمایی کارتون «باب اسفنجی» هم ساخته شد. تیم هیل کارگردان بود و پارامونت و نتفلیکس پخشکنندههای آن بودند. بازیگرانی مثل کیانو ریوز و حتی اسنوپ داگ خوانندهی معروف در این فیلم صداپیشگی کردند. کارتون «باب اسفنجی» دوبلهی فارسی هم شد و در ایران هم از کارتونهای محبوب بچههاست.