در جوامع شهری شلوغ و بینظم ایالات متحده، نیروی پلیس در اغلب موارد برای جستجوی افراد گمشده بیش از حد گرفتار است، و یا بعضی کارها چون تسهیل روند طلاق جزو وظایفشان نیست. به همین خاطر به کارآگاهان خصوصی نیاز است.
این پدیده تقریبا آمریکایی، ترکیبی است از قابلاعتمادبودن، فریبکاری و بینشی خاص که آن را برای بهکارگیری در قصهها و فیلمهای سینمایی مناسب میکند. پیش از آنکه جان هیوستون سال ۱۹۴۱ نسخه سینمایی «شاهین مالت» را بسازد، این اثر جاودان دشیل همت ۲بار مورد اقتباس قرار گرفته بود. فیلم هیوستون با همفری بوگارتی پولادین در نقش سم اسپید که در حال دستوپنجه نرم کردن با هزارتویی از دسیسهها، شخصیتهای شرور و خطرات شخصی قابلتوجه است.
با «شاهین مالت» یک فرمول مشخص بنا گذاشته شد که متعاقبا نسخههای متفاوتی از شخصیت آیکونیک آثار ریموند چندلر یعنی فیلیپ مارلو را نیز به همراه داشت. با گذشت زمان این آثار تحولات اجتماعی را نیز منعکس میکردند، زیرا آمریکا در آن دوران با اضطرابهای عصر اتمی و سرخوردگی پسا-واترگیت درگیر بود.
وقتی که اسپیدها و مارلوها میتوانستند خیانت را در اطرافشان تشخیص دهند و دنیا را درک کنند، کارآگاهان در فیلمهای کارآگاهی معاصر جهانی بسا پیچیدهتر و تهدیدآمیزتر از آنچه تصور میکردیم را برملا ساختند، به طوری که ناراحتی مضاعفشونده آنها منعکسکننده شرایط امروزی جامعه بود.
گرایش این ژانر به حل معماهای تسکیندهنده متعاقبا به تلویزیون منتقل شد، در حالی که عصر موتورهای جستجوگر اینترنتی و دسترسی آسان به اطلاعات چشمانداز فیلمهای کارآگاهی را نامشخصتر میکرد. با این حال همانطور که این فهرست نشان میدهد، یک میراث جذاب از این فیلمها باقی مانده است.
۱۰) کارآگاه خصوصی (Gumshoe)
- کارگردان: استفن فریرز
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۵ از ۱۰
- محصول: ۱۹۷۱
آلبرت فینی، شرکتکننده لیورپولی بیحوصله بازی بینگو، چه کاری میتواند جز جا زدن خودش در نقش کارآگاه خصوصی سم اسپید انجام دهد؟ به طرز جالبی، او شغلی مییابد و پاکتی شامل عکس یک زن و یک تفنگ دریافت میکند. ما در حال تماشا حیرت میکنیم که آیا این اتفاقات واقعا در حال رخ دادن است یا نه، و این چرخش گیجکننده و تعلیق دنیای واقعی است که اولین اثر تئاتری استفان فریزر را منحصربهفرد میکند.
فیلمنامه نویل اسمیت روایتی هجوآمیز از همت و چندلر ارائه میکند، اما این نکته را مؤکد میکند که در بریتانیای غمانگیز اوایل دهه ۷۰، باید رویاهای خود را از جای دیگری به دست میآوردید. دوربین کریس منگز گردابی از رنگهای قهوهای را در مکانهای پایین شهر به تصویر میکشد. طنز ماجرا اما اینجاست که فینی با ایفای نقش تازهاش، به ناگاه و به شکلی غیر عادی مجهز به هدف اخلاقی تازهای میشود و خود را درگیر یک طرح داستانی شامل شرورهایی از آفریقای جنوبی میبیند. آیا او با نژادپرستی همیشگیاش میتواند از پس این ماجرا بربیاید؟ فیلم پاسخ آن را به ما میسپارد.
۹) زیر دریاچه نقرهای (Under The Silver Lake)
- کارگردان: دیوید رابرت میچل
- امتیاز IMDb به فیلم: ۶.۵ از ۱۰
- محصول: ۲۰۱۸
این فیلم در سال ۲۰۱۲ اتفاق میافتد و در واقع یک فیلم با کارآگاه خصوصی نیست، اما حالا که با ازدیاد استفاده از صفحهنمایشهای کوچک ژانر کارآگاهی به حد مرگ رسیده است، این یک داستان متفاوت در مورد یک محقق است که به دنبال یک دختر گمشده میگردد. دوستداشتنی بودن غیرقابلکنترل اندرو گارفیلد باعث میشود تا بیش از آنچه باید با شخصیت او همدلی کنیم. دیوید رابرت میچل، کارگردان فیلم، در حالی که گارفیلد در اعماق افسانههای شهری لس آنجلس فرو میرود، به دنبال راهحلهایی میگردد که خارج از نقشه جستجوهای اینترنتی است.
این فیلم با محکوم کردن فراوانی سرگیجهآور دادههایی که در عصر اطلاعات به ما ارائه میشود، نشان میدهد که این مسئله چگونه ذهنهای آسیبدیده را به جستجوی مفاهیم بااهمیت در جزییات سطحی و مبتذل سوق میدهد. فیلمی که اگرچه برای مخاطبان و منتقدان به شکل یکسانی تفرقهانگیز است، اما به تدریج جایگاه فرقهای خود را به دست میآورد.
۸) قتل، عزیز من (Murder, My Sweet)
- کارگردان: ادوارد دمیتریک
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
- محصول: ۱۹۴۴
این که چرا عنوان فیلم را نسبت به رمان اصلی «بدرود، محبوب من» تغییر دادند همچنان یک راز است. اما این اولین اقتباس سینمایی از یک رمان چندلر نشان اولین روایت اول شخص کنایهآمیز را دریافت میکند و تقریبا همه چیز را به درستی انجام میدهد، و در نهایت با تحسین خود نویسنده همراه میشود. دیک پاول در نقش فیلیپ مارلو ابتدا کمی عجیب بنظر میرسد، اما در نهایت با رویکرد مبهوتآمیز خود همه را راضی میکند. و برخلاف فیلیپ مارلوی بوگارت در «خواب گران» هاوارد هاکس، او انگار راهنمایی اساسی چندلر را در ذهن دارد که: «در این خیابانهای پست، مردی باید وارد شود که خودش پست نیست.»
جان پکستون فیلمنامهنویس برای جمعوجور کردن این طرح پیچیده و چندلایه، شامل یک دانشمند گیج، کلر تروور در نقش فم فتال خوشاندام و یک بوکسور سابق بیثبات، شایسته تحسین است، که در نهایت به کارگردان ادوارد دمیتریک اجازه میدهد تا توانایی پاول را با توهمات مخدرگونهای در طول مسیر آزمایش کند. این فیلم یک نامزد قوی برای بهترین اقتباس چندلری تاریخ سینما است.
۷) دهشتزده (Blood Simple)
- کارگردانان: جوئل و ایتان کوئن
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۶ از ۱۰
- محصول: ۱۹۸۴
فیلم اول ارزان برادران کوئن نشان میدهد که با تعداد انگشتشماری از لوکیشنها و فیلمنامهای مملو از ایدههای عالی چه چیزی ممکن است. با اثبات اینکه همسر دن هدایا، صاحب بداخلاق یک بار، خیانت کرده است، کارآگاه خصوصی ام. امت والش از سوی او مأمور میشود تا او را بکشد. اما نکته کلیدی در فیلم این است که چگونه کوئن ها شخصیت کارآگاه خصوصی را طراحی میکنند، که با حیلهگری از موقعیت سواستفاده میکند. در ادامه هرج و مرج رخ میدهد، به وسیله بدن متحرکی که مرده باقی نمیماند و تصمیمات بدی که توسط شخصیتهای کلیدی گرفته میشود؛ غافل از اینکه والش شیطانی است که در کت و شلوار گشاد کرمرنگش پوشانده شده است.
کوئنها مدتهاست نشان دادهاند که به سختی ژانری وجود دارد که نتوانند با تلفیق دانش خود از سینما با تفکراتی تازه و خارج از چارچوب، آن را از نو بنا کنند. «دهشتزده» آغاز را برای آنها رقم زد. با حضور چشمگیر فرانسیس مک دورمند بیست ساله در اولین نقش سینماییاش که معصومیتی تازهکارانه را به نمایش میگذارد.
۶) حرکتهای شبانه (Night Moves)
- کارگردان: آرتور پن
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۱ از ۱۰
- محصول: ۱۹۷۵
جین هکمن در نقش هری موزبی مردی است که دوست دارد معماها را حل کند، اما جهان برای یک کارآگاه خصوصی دهه هفتادی پیچیده است. در ردیابی یک دختر نوجوان مفقودشده (اولین بازی ملانی گریفیث در نقش دختر جوان جذابی که در دنیای امروز قابل نمایش نیست) او با یک عملیات قاچاق غیرقانونی و یک جسد مرده در یک قایق غرقشده روبرو میشود. همه اینها در دورانی که درگیر است تا بفهمد چرا ازدواجش در حال فروپاشی است.
دیالوگهای فیلمنامهنویس اسکاتلندی، آلن شارپ، دستاوردهای سطح بالایی را ارائه میدهد، و در این مسیر احساسات بزرگسالانه زن و شوهری در حال طلاق را در حالی که یک داستان هیجانانگیز گیجکننده در اطراف آنها در حال وقوع است، بیان میکند. یک احساس ناراحتکننده وجود دارد که درک کردن از نظر تئوری امکان پذیر است، اما در این محیط خیانتآمیز هیچ جا یافت نمیشود. تمام فیلم در نهایت به لحظه اوجی ختم میشود که یکی از نمادینترین و بهترین لحظات دهه ۷۰ هالیوود در منقلب کردن تماشاگر است.
۵) شاهین مالت (The Maltese Falcon)
- کارگردان: جان هیوستون
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸ از ۱۰
- محصول: ۱۹۴۱
او واضحا به راحتی فریب نمیخورد، ولی با این حال به کارآگاه خصوصی سم اسپید (همفری بوگارت)، این ناظر محاسبهگر، بیعاطفه و اخلاقمدار مشکوک، هم ایراداتی وارد است. داستان با ورود زنی مرموز به دفترش آغاز میشود، و با گروهی از کلاهبرداران بهیادماندنی که برای به چنگ آوردن گنج عتیقهای حاضر به آدمکشی هستند ادامه مییابد. برای بینندگان مدرن شاید بنظر برسد این یک بازی کامپیوتری است تا یک فیلم نوآر.
کارگردان جان هیوستون که پس از موفقیتهایش در امر فیلمنامهنویسی دست به کارگردانی میزند، سطح تمرکز بالایی را در طول کار حفظ میکند. او بعدها قلمرویی بنا میکند که با آثاری چون «گنجهای سیرا مادره»، «جنگل آسفالت»، «مردی که پادشاه خواهد بود» و بسیاری دیگر همراه میشود. هر چه تلاش وسوسهانگیزتر باشد و رویا مستکنندهتر، تکمیل آن سختتر خواهد بود.
۴) مرا مرگبار ببوس (Kiss Me Deadly)
- کارگردان: رابرت آلدریچ
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
- محصول: ۱۹۵۵
در فاصله سهساله میان «شاهین مالت» و «قتل، عزیز من» ما در حال وارد شدن به دنیای مدرن بودیم. یک دهه بعد به آنجا رسیدیم، وحشیانه بود. مایک همر، مخلوق آیکونیک میکی اسپیلین، هیچ دفتر شلختهای ندارد؛ در عوض یک منشی تلفنی در آپارتمان مجللش دارد که با آن کارهای سخیف مربوط به طلاق را انجام میدهد. تا اینکه زن فراری ترسیدهای را در جاده سوار میکند که او را به فکر کارهای بزرگتری میاندازد.
اجرای همهجانبه رالف میکر جای هیچ بهانهای برای این رذل بیعاطفه و دیوانه که تقریبا اندازه دشمنان بیرحمش ترسناک است جا نمیگذارد. در این فیلم ما سالیان نوری با آقایان اسپید و مارلو فاصله داریم، زیرا فیلم رابرت آلدریچ اشارات کلاسیک را در تقابل با کشتار شریرانه قرار میدهد تا نشان دهد که جوانمردی مرده است. قبل از آنکه سرانجام با شگفتی وحشتناک جهان پسا-اتمی روبرو شویم.
۳) خداحافظی طولانی (The Long Goodbye)
- کارگردان: رابرت آلتمن
- امتیاز IMDb به فیلم: ۷.۵ از ۱۰
- محصول: ۱۹۷۳
در هالیوود دهه ۱۹۷۰ علاقه به سرمایهگذاری دوباره روی داستانهای کلاسیک کارآگاهی دوباره اوج گرفت، به طوری که این بار یک کارآگاه خصوصی مدرن در آن فضا واقع میشد. این ترکیب هیجانانگیز منجر شد تا رابرت آلتمن دوباره فیلیپ مارلو را در لس آنجلس غرق جنایت فرا بخواند، جایی که پشت قدم زدنهای کرختگونه و رفتار ظاهرا سرد الیوت گولد، یک بیگناه شکستخورده نهفته است که هنوز به وفاداری و عدالت ایمان دارد.
این اقتباس توسط فیلمنامهنویس کهنهکار لی براکت، کمی نسبت به رمان چندلر آزادانهتر عمل میکند. در همین حال آلتمن نیز در حالوهوای بازیگوش خود قرار دارد و تنظیمهای گوناگونی از آهنگ جان ویلیامز را در طول فیلم پخش میکند. در بیشتر مواقع بنظر میرسد فیلم به سردرگمی گولد درباره سرنوشت یک دوست قدیمی و آشفتگیهای گذشته پوزخند میزند، ولی در نهایت یک پایان قدرتمند از راه میرسد؛ که البته میان طرفداران واقعی چندلر لحظهای بحثبرانگیز است.
۲) محله چینیها (Chinatown)
- کارگردان: رومن پولانسکی
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۲ از ۱۰
- محصول: ۱۹۷۴
با واقع شدن در دهه ۱۹۳۰، «محله چینیها» مملو از تصاویر درختان نخل و خانههای مجلل است. چیزی که اگر آثار قدیمی هالیوودی خارج از استودیوها ضبط میشدند شاهد آن بودیم. فیلمنامه رابرت تاون کارآگاهی خصوصی را به سراغ شوهری خطاکار میفرستد، سپس افشاگریهای تاریخی درباره زیرساختهای فاسد لس آنجلس از راه میرسد که با چنان پستی و دنائتی همراه است که نمیتوان تصور کرد.
ما این نکته را در نظر میگیریم که این نیز داستانی درباره اکنون است که سوالاتی تمامنشدنی در مورد پول و قدرت مطرح میکند. در مرکز فیلم یک جک نیکلسون دانا و مطمئن قرار دارد که چون سگی شکاری در جستجوی حقیقت است. در کنار او حضور قابلتوجهی از فی داناوی داریم که با پلک زدنی از خواننده اپرا به روحی شکسته بدل میشود. رومن پلانسکی اینجا در اوج خود قرار دارد؛ با نگاه دقیقش به قلب تاریک آمریکا که پر از لحظات هیجانانگیز است.
۱) سرگیجه (Vertigo)
- کارگردان: آلفرد هیچکاک
- امتیاز IMDb به فیلم: ۸.۳ از ۱۰
- محصول: ۱۹۵۸
به بیان دقیقتر، جیمز استوارت در اینجا یک کارآگاه خصوصی نیست، بلکه پلیسی است که پس از سرگیجهاش که منجر به مرگ تصادفی یکی از افسران همکارش شده، خدمت را ترک کرده است. و حالا لطفی را در حق یک دوست قدیمی به عهده میگیرد. همسر این دوست قدیمی به طور مرموزی تحت سیطره زنی مرده است، آیا استوارت نگاهی به این پرونده نمیاندازد؟
این بهانهای است برای جسورانهترین فیلم کارنامه آلفرد هیچکاک از نظر تماتیک و سبکپردازی، با فیلمبرداری مهآلود، ریتم هیپنوتیزمکننده و موسیقی پرتنش و رمانتیک برنارد هرمان که در حالی که تحقیقات به سمت درونی شدن پیش میرود، حال و هوای بینظیری از اندوه جاری در فیلم را ایجاد میکند و به بررسی روان رنجور استوارت میپردازد. حضور گیجکننده کیم نواک، اینجا و آنجا، در نقش دوگانه الهه دلفریبی که استوارت به دامش میافتد، عالی است. با توجه به تمرکز وسواسآمیزی که خود هیچکاک بر روی لباسهای خانمهای جذاب و در عین حال غیرقابلدسترس فیلمهایش دارد، همه چیز بهطور نگرانکنندهای شخصی به نظر میرسد. برای اولین بار یا صدمین بار آن را ببینید، این یک شاهکار مسحورکننده و غمانگیز است.