خوش اومدین به وبلاگ من . اینجام تا از خاطرات و سوتی و سرگذشتهای واقعی شما بگم .
3 سال پیش / خواندن دقیقه

آخرین اتفاق خنده داری که براتون افتاد چی بود؟؟؟

اتفاق های خنده داری که توی عروسی، دورهمی خانوادگی، جمع دوستانه، دانشگاه، مدرسه و یا با همسرتون براتون افتاده رو تعریف کنید ...  

برامون کامنت کنید تا منتشر بشه

**************************************

چند روز پیش دوستم فلافل دعوتم کرد 

بعد دیدم واسه خودش نوشابه نخرید

منم گفتم نمیخام


بعد گفت علی تعارف نکنیا

گفتم نه بابا سرد هوا ولش


بعد لقمه اولو طوری بلعیدم که موند تو گلوم

کلی فشار آوردم ک بی دردسر رد شه بره پایین

که یهو وسطش یه سکسکه بلندددد????????????


ترکیدیم یهو از خنده

گفت باو نوشابه میخای خب بگو

این اطفارا چیه ????

***************************

آفرین بر نویسنده چه پست خوب و متفاوتى 

یک بار توی کلاس نشسته بودیم یکی از دانش آموزان یک حرف بهم زد سر کلاس منم کتاب رو برداشتم پرت کردم سمتش که بخوره تو سرش معلم هم نشسته بود یدفعه اون جاخالی داد کتاب رفت خورد تو شکم معلم ????ولی یه نگاه چپ چپ انداخت بهم و چیزی نگفت البته نگاهش از هزار کتک بدتر بود خیلی شرمنده شدم 

******************************

یک بار با دو نفر از دوستام از مدرسه به خونه می رفتیم تو مسیرمان یه دبیرستان دخترانه بود که همزمان تعطیل کرده بودند با ما .به راه ادامه دادیم یدفعه یک دختر دبیرستانی از تو یک مغازه اومد بیرون من می شناختم خواهر یکی از دوستام بود که برادرش همراه ما بود ولی اون یک دوست دیگم اون دختر را نمی شناخت و یدفعه گفت اوووف عجب جیگریه ????برادر دختر که کنارم بود رنگش عوض شد منم هم طوری وانمود کردم که انگار نشنیدم چی گفت اون اوسکل هم ول کن نبود هی میگفت نگاش کنین من باید بهش شماره بدم یدفعه برادر دختر گفت بچه ها شما برید من یکجا کار دارم خدافظى کرد از ما جدا شد همینکه فاصله گرفت از ما زدم تو سر دوستم گفتم این دختر که یک ساعته داری بهش تکه میندازى خواهرش بود ????


******************************

سلام دوستان این خاطره رو از طرف بابام براتون تعریف میکنم بابای من دبیر بازنشسته است یکی از همکارای بابام مغازه لوازم التحریریه داره بابام تعریف کرد یه بار رفته بود مغازه همین دوستش کمی با هم گپ بزنن بعد یه بنده خدایی اومده برای خرید قرآن بعد به دوست بابام گفته من یه قرآن مجید میخوام بعد همکار بابام هم یه قرآن بهش داده اون بنده خدا هم یه نگاهی به جلد قرآن میندازه میگه من قرآن مجید خواستم اینکه قرآن کریمه!!!!!!


******************************

تو مجتمع تجاری با دوستم برای  داداشس دنبال کادو تولد بودیم من یه شلواررر خیلی خوشگل تن مانک دیدم چنگ زدم بهش بگم این چه خوب یهو مانکن بیچار جیغش رفت هوا ???????????????????? تا سروز از خدا ارزوی مرگ می کردم فقط  ????????????

******************************

ﺗﻮ ﺧﻮﻧﻪ ﻯ ﺷﻤﺎﻡ ﻳﻪ ﻛﻴﻒ ﻗﺪﻳﻤﻰ ﻭ ﺩﺍﻏﻮﻥ ﻫﺴﺖ


ﻛﻪ ﻫﻤﻪ ﻯ ﻣﺪﺍﺭک ﻣﻬﻢ ﻭ ﺳﻨﺪﺍ ﺭﻭ ﺗﻮﺵ ﻣﻴﺬﺍﺭﻳﻦ؟!


ﻻﻣﺼﺐ ﺗﺠﺰﯾﻪ ﻧﺎﭘﺬﯾﺮﻩ !!!


* * *


زندگی انقدر پر استرس هست که :


“ز گهواره تا گور ناخن بجو” صحیح‌تره


* * *


ﻣﻦ ﺗﻮ ﺑﭽﮕﯽ ﺑﯿﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﺍﯾﻨﮑﻪ ﺍﺯ ﮔﻢ ﺷﺪﻥ ﺑﺘﺮﺳﻢ


ﺍﺯ ﭘﯿﺪﺍﺷﺪﻥ ﻣﯿﺘﺮﺳﯿﺪﻡ


ﭼﻮﻥ ﻭﻗﺘﯽ ﭘﯿﺪﺍﻡ ﻣﯿﮑﺮﺩﻥ ﻃﻮﺭﯼ ﻣﯿﺰﺩﻧﻢ ﮐﻪ …!


ﺁﻗﺎ ﻭﻟﺶ ﮐﻦ ﺑﻐﺾ ﺭﺍﻩ ﮔﻠﻮﻣﻮ ﺑﺴﺖ !!!


* * *


دوست دخترم میگه حالا که لاین داره فیلتر میشه میخوام اعتراف کنم :


من اصغرم 40ساله از کهکیلویه و بویراحمد


* * *


دقت کردین زن و شوهرا وقتی با هم خوبن به هم میگن


دیونه


غلط کردی


بیشور


خل و چل


وقتی باهم بد میشن :


شما خودت فرمودی


نخیر آقای محترم


هر طور میلتونه خانم


مملکت نیست که دیوونه خونس


* * *


ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺩﺍﺷﺖ ﻗﻄﻌﺎﺕ ﺩﺍﺧﻞ ﮐﯿﺲ ﺭﻭ ﻧﺸﻮﻥ ﻣﯽ ﺩﺍﺩ


ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﮔﻔﺖ :


ﺍﺳﺘﺎﺩ ! ﻭﯾﻨﺪﻭﺯﺵ ﮐﺠﺎﺳﺖ ؟!!!


ﺍﺳﺘﺎﺩ ﺍﯾﺴﺘﺎﺩﻩ ﻣﺮﺩ …


* * *


ﺁﻳﺎ ﻣﻴﺪﺍﻧﺴﺘﻴﺪ ﺟﻨﻴﻔﺮ ﻟﻮﭘﺰ ﺍﺻﺎﻟﺖ ﺍﻳﺮﺍﻧﻲ ﺩﺍﺭﺩ


ﻭ ﻧﺎﻡ ﭘﺪﺭ ﺑﺰﺭﮒ ﺍﻭ ” ﺟﻌﻔﺮ ﻟﭙﻪ ﭘﺰ ” ﺑﻮﺩﻩ !؟


* * *


.

.

.

.

.

.

.

.

.


این توش جک نداشت


پوچ بود


شانسه دیگه


* * *


پسره استایلش مثل فرغونیه که ازطبقه 12أم افتاده


سربازیشو باعقل ناقصش معافیت گرفته ، اونوقت واسه بی شوهری جک میگه!!!


خب کلنگ، موجود ناشناخته ی جنگل های ماداگاسکار، بیل بدون دسته …


اگر قراره تو شوهر باشی که دختره وبا بگیره زندگیش قشنگتره!


والاااا


* * *


اس ام اس دادن پسرا:


سلام عشقم زیبای من!


دلم واست تنگ شده بود


بدون که جسم و روحه من فقط مال خودته عشقم


.


.


.




مریم،راضیه،نگار،سحر،پارمیدا،پروانه،شیدا،مهسا،شادی،مینا،نرگس..!


* * *


ﺑﺎ ﻣﺪﯾﺮﻋﺎﻣﻞ ﮐﺎﺭﺧﻮﻧﻪ ﺁﺩﺍﻣﺲ ﺷﯿﮏ ﻣﺼﺎﺣﺒﻪ ﮐﺮﺩﻧﺪ


گفتن ﺑﻪ ﻧﻈﺮﺗﻮﻥ ﻋﻠﺖ ﻣﺎﻧﺪﮔﺎﺭﯼ ﺷﻤﺎ ﺩﺭ ﻋﺮﺻﻪ ﺭﻗﺎﺑﺖ ﭼﯿﺴﺖ؟


ﮔﻔﺖ:


.

.

.

.


ﮐﻤﺒﻮﺩ ﭘﻮﻝ ﺧﺮﺩ!!!


* * *


تو این فیلم خارجیا میخوان بچه رو شاد کنن یه دونه شکلات در میارن میدن بهش!


حالا عموی ما می خواست ما رو شاد کنه پلکاشو برمی گردوند ما عین سگ می ترسیدیم


* * *


مورد داشتیم یارو رفته فروشگاه لوازم یدکی گفته:


چماق زیر صندلی نیسان سمت راننده دارید؟؟


میگن فروشنده خودشو تو انبار مخفی کرده


نور بهش میخوره جیغ میکشه!!!!


* * *


ما در ایران افتخار داشتن بزرگترین فروشگاه متحرک جهان( متروى تهران) رو داریم


اما دیده شده برخى افراد سود جو ازش به عنوان وسیله نقلیه استفاده میکنند.


* * *


ﺩﺧﺘﺮﻩ ﺭﻓﺘﻪ ﺳﻔﺮﻩ ﺧﻮﻧﻪ


ﻣﻮﻗﻊ ﺭﻓﺘﻦ ﮐﺎﺭﺕ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺻﺎﺣﺐ ﺳﻔﺮﻩ ﺧﻮﻧﻪ


ﮔﻔﺘﻪ ﭼﻘﺪﺭ ﮐﺸﯿﺪﯾﻦ !؟


ﮔﻔﺘﻪ تقریبا ﻧﯿﻢ ﺳﺎﻋﺖ .. !


ﺻﺎﺣﺐ ﺳﻔﺮﻩ ﺧﻮﻧﻪ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺎﻻﯼ ﺩﺭﺧﺖ ﻻﯼ ﺷﺎﺥ ﻭ ﺑﺮﮒ ﻗﺎﯾﻢ ﺷﺪﻩ


ﻫﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﻣﯽ ﮐﻨﻦ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻧﻤﯿﺎﺩ!


ﺑﺎ ﺳﻨﮓ ﻫﻢ ﺯﺩﻥ ﻧﯿﻮﻓﺘﺎﺩﻩ میگه من کلاغم!!


* * *


ﺻﻨﺪﻭﻕ ﻋﻘﺐ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻫﺎ ﺩﺭ ﮐﺸﻮﺭ ﻫﺎﯼ ﻣﺨﺘﻠﻒ:


ﺁﻣﺮﯾﮑﺎ: ﺟﻌﺒﻪ ﮐﻤﮏ ﻫﺎﯼ ﺍﻭﻟﯿﻪ، ﺯﻧﺠﯿﺮ ﭼﺮﺥ


ﺁﻟﻤﺎﻥ: ﭼﺮﺍﻍ ﺧﻄﺮ، ﮐﭙﺴﻮﻝ ﺿﺪ ﺁﺗﺶ، ﺯﻧﺠﯿﺮ ﭼﺮﺥ


ﺍﻧﮕﻠﯿﺲ: ﺟﻌﺒﻪ ﺍﺑﺰﺍﺭ، ﭼﺮﺍﻍ ﺧﻄﺮ


ﺍﯾﺮﺍﻥ: ﻗﻠﯿﻮﻥ، ﺯﻏﺎﻝ، ﻣﻨﻘﻞ، ﺑﺎﺩﺑﺰﻥ، ﯾﻪ ﭼﻤﺎﻕ ﻫﻢ ﻭﺍﺳﻪ ﺩﻋﻮﺍ…


ﯾﻪ ﻫﻤﭽﯿﻦ ﻣﺮﺩﻡ ﺩﻭﺭﺍﻧﺪﯾﺸﯽ ﺩﺍﺭﯾﻢ


* * *


به مامانم میگم چرا تو خونه همش دمپایی پات میکنی ؟


میگه: یه کابوی هیچوقت از اسلحه اش دور نمیمونه


منم قانع شدم ، چون مسلح بود!!!


* * *


روزی شخصی نزد بزرگی رفت


و گفت سوالی دارم که نمیتوانم جلوی جمع بگویم.


بزرگ حاضران را بیرون کرد و شخص سوالش را پرسید.


ولی چون همه رفته بودند بیرون


کسی نمیدونه چه سوالی کرد و چه جوابی شنید!!


شرمندتون شدم ببخشید!!


* * *


اوایل انقلاب همه خواننده ها


قیافه شون شبیه کفتربازا و راننده تریلی ها بود بجز


.

.


.

سیاوش قمیشی


لامصب از همون اول شبیه معلم فیزیک بود


شاید از نوشته‌های زیر خوشتان بیاید
نظر خود را درباره این پست بنویسید ...

منوی سریع