جنگها با وجود اثرات مخربشان بر حیات انسانی، همواره موجب گسترش هنرها علیالخصوص سینما بودهاند. تا جایی که مهمترین عامل در همهگیری سینما در سراسر جهان را جنگ جهانی دوم میدانند. بهترین فیلم های جنگی ایرانی نیز سعی کردند تا برگی از این موضوع سیاه را نشان دهند.
نزدیک به چهل سال از تمام شدن جنگ ایران و عراق میگذرد اما در سینمای ایران جنگ تمام شدنی نیست و ساخته شدن فیلم های جنگی ایرانی ادامه دارد. ترومایی که جنگ بر روح انسانهای درگیر در آن میگذارد چنان شدید است که تا نسلها بعد ادامه مییابد. شاید به همین دلیل است که فیلمهایی با موضوع دفاع مقدس، یکی از مهمترین ژانرها در سینمای ما را تشکیل دادهاند؛ ژانری منحصر به سینمای ایران. در این نوشتار قصد دارم به مهمترین نمونههای سینمای جنگ بپردازم و فیلم های جنگی ایرانی خوب را به شما معرفی کنم. لطفا تا پایان با من همراه باشید.
دیدهبان (1367)
دیدهبان به کارگردانی ابراهیم حاتمیکیا و به نوعی اولین فیلم سینمایی او، از این جهت که اولین فیلم کمتر شعاری دفاع مقدس بود حایز اهمیت است. این فیلم روایت احوالات رزمندهای ست که به خاطر شرایط دشوار جنگی مجبور است زیر آتش شدید دشمن دیدهبانی بدهد.
این اولین فیلم دفاع مقدس ایرانی بود که در جشنوارههای جهانی به نمایش درآمد و جزو قدیمی ترین فیلم های جنگی ایرانی به حساب میآید. نکته قابل توجه دیگر درباره دیدهبان آن است که از معدود فیلمهای ایرانی بود که پس از گذشت 30 سال دوباره مرمت شد و نسخه مرمت شدهاش در سال 98 به نمایش درآمد.
از کرخه تا راین (1371)
از کرخه تا راین ابراهیم حاتمیکیا از اولین نمونههای شاخص سینمایی بود که به معضلات پس از جنگ و آثار باقیمانده آن بر زندگی رزمندگان و خانوادههای آنان در تمامی فیلم های جنگی ایرانی پرداخت. اولین تجربههای ملودراماتیک و بینالمللی در ساخت فیلمهای جنگی. فیلمی که به زندگی یک رزمنده شیمیایی میپردازد که برای درمان به آلمان میرود. او در آنجا خواهری دارد که مراقبش است. کنتراست دنیای جنگزده این رزمنده و فضای آرام و بیدغدغه اما در عین حال پوچ دنیای غرب، درام این فیلم را تقویت میکند.
بوی پیراهن یوسف (1374)
فیلم ملودراماتیک دیگر حاتمیکیا که این بار با چاشنی سانتیمانتالیسم، پررنگتر از فیلم قبل به تاثیرات جنگ بر خانوادهها و مخصوصا زنان میپردازد و فیلمی متفاوت نسبت به سایر فیلم های جنگی ایرانی است. فیلمی درباره بازگشت آزادگان به وطن و سرنوشت خانوادههای شهدای مفقودالاثر. اثری پر از خوف و رجا و بسیار رمانتیک. موسیقی فیلم بوی پیراهن یوسف به یکی از نمادهای پررنگ دفاع مقدس بدل شدهاست که این هم بزرگترین شاهد بر ملودرام بودن این فیلم است.
لیلی با من است (1375)
کمکم سر و کله اولین کمدیهای جنگی ایرانی در بین فیلم های جنگی ایرانی پیدا میشود. لیلی با من است یکی از نمونههای اعلای آن است. کمال تبریزی است و کمدیهای دردسرسازش. فیلم درباره صادق مشکینی، یک فیلمبردار تلویزیون است که برای رسیدن به اهداف نه چندان صادقانهاش محبور میشود به مناطق جنگی برود. کمدی فیلم بر ترس او از موقعیتی که درش گرفتار شده و افکار و هذیانهایش بنا شدهاست.
آژانس شیشهای (1376)
آژانس شیشهای فیلم دیگری از ابراهیم حاتمیکیا بود که باز هم به وضعیت رزمندگان پس از تمام شدن جنگ میپرداخت و متفاوت ترین فیلم های جنگی ایرانی زمانه خود به حساب میآمد. او در کنار طعنههای سیاسی و اجتماعیاش، از انفعال و سکوت مردم گله میکند. حاتمیکیا در آژانس شیشهای بیش از «از کرخه تا راین» به دنبال سهمخواهی ست. او شرایط جدید جامعه را به جنگی تازه مانند میکند که نشان میدهد باز هم رزمندگان گذشته هستند که باید در خط مقدم قرار بگیرند.
حاج کاظم، رزمنده سابق که همرزمش، عباس را در آستانه مرگ مییابد، تصمیم میگیرد او را برای معالجه به خارج از ایران ببرد. او نمیتواند هزینههای سفر را تامین کند در نتیجه ناچار میشود در یک آژانس هواپیمایی عدهای را گروگان بگیرد.
خداحافظ رفیق (1382)
خداحافظ رفیق تجلی رمانتیسیسم در سینمای جنگی ایران بود. فیلمی با رویکردی بسیار هنری و متفاوت با آنچه از یک فیلم جنگی انتظار میرود. فیلم اپیزودیکی که بهزاد بهزادپور ساخته بود نمونهای بیمانند بود که به خاطر برآورده نکردن انتظارات مخاطب مورد اقبال عوام قرار نگرفت. هرچند بازپخشهای آن در تلویزیون به نوعی جبران مافات بود. به هر حال خداخافظ رفیق از نقاط عطف سینمای دفاع مقدس ماست.
اپیزود اول درباره جانبازی شیمیایی ست که با دوستان شهیدش در بهشت زهرا قرار میگذارد و پس از مدتی وقت گذراندن با آنها از ایشان برای اذن شهادت کمک میخواهد. اپیزود دوم درباره دو نوجوان است که از یک گروه فیلمبرداری که در مناطق جنگی مشغول به کارند میخواهند تا خاطراتشان را ضبط کنند. اما وقتی فیلمهای ضبط شده را تماشا میکنند آن دو دیگر دیده نمیشوند. گروه در مییابد که آن دو نوجوان شهید بودهاند. و اما اپیزود سوم فیلم که معروفترین و تاثیرگذارترین بخش فیلم است، درباره دختربچهای ست که بر سر راه یکی از قطارهایی که رزمندگان را به سمت جبهه میبرد میایستد. او دستهگلی در دست دارد و دستهگلش را به هرکس که بدهد او شهید خواهد شد. این ماجرا هر بار تکرار میشود و رزمندگان آرزوی گرفتن دستهگل او را دارند.
بهره گیری از باورهای ایرانی درباره فرهنگ شهادت و سرنوشت شهدا، علیالخصوص باور به زنده بودن آنها پس از مرگ، از نقاط برجسته خداحافظ رفیق است.
دوئل (1382)
دوئل از فیلم های جنگی ایرانی قابل توجه در سینمای ماست که به خاطر مضمون آن که ترکیبی از خیانت و وطنپرستی و با مایههای جنایی ست از دیگر همسانان مجزا میشود. احمدرضا درویش دوئل را نوشته و کارگردانی کردهاست. دستاوردهای فنی و هنری فیلم باعث شد این اثر برنده هشت سیمرغ از جشنواره فجر شود.
داستان فیلم درباره گاوصندوقی ست که عدهای به عنوان میراث ملی قصد دارند در بحبوحه جنگ آن را از کشور خارج کنند. گاوصندوق در اروند غرق میشود و بیست سال پس از پایان جنگ دوباره ماجرای آن بر سر زبانها میافتد و حقایق دردناکی برملا میشود.
اخراجیها (1385)
امکان ندارد ایرانی باشید و نام یکی از پرفروشترین فیلمهای تاریخ سینمای ایران را نشنیدهباشید که از قضا در بین یلم های جنگی ایرانی پرفروش ترین نیز به حساب میآید. فیلمی که نام مسعود دهنمکی را بر سر زبانها انداخت و بر خلاف منتقدان، مردم خیلی دوستش داشتند.
اخراجیها یک کمدی موفق جنگی بود درباره گروهی از اراذل به سرکردگی مجید سوزوکی که با هدف به دست آوردن دل میرزا، که مجید خاطرخواه دختر اوست، راهی جبهه میشوند. در این مسیر معنوی برای آنها تحولاتی اتفاق میافتد که باعث تغییر هدفشان میشود. تغییری که با شهادت مجید به نقطه اوج میرسد.
روز سوم (1385)
روز سوم، ساخته محمدحسین لطیفی که از یک مستند درباره سقوط خرمشهر اقتباس شدهبود، بیش از مایههای جنگیاش به خاطر درونمایه ملودراماتیک و عاشقانهاش و به خصوص نمایش رنج انسان به اثری شاخص تبدیل شد.
درحالی که مردم شهر را تخلیه کردهاند، سمیره که پاهایش آسیب دیدهاست نمیتواند فرار کند. برادر او که در جبهه مقاومت شهر است، او را با مقداری غذا در حیاط خانه خاک میکند تا برای یک روز در امان بماند. اما یک فرمانده عراقی خانه آنها را تصاحب میکند و… درهم آمیختن عشق و دشمنی در این فیلم، باعث دراماتیکتر شدن روز سوم شدهاست.
ضدگلوله (1390)
ضدگلوله یک کمدی جنگی ست به کارگردانی و نویسندگی مصطفی کیایی و جزو آثار کمدی در بین فیلم های جنگی ایرانی به شمار میآید. ماجرای یک قاچاقفروش خردهپای نوار کاستهای لسآنجلسی ست که از طرفی برای فرار از دست ماموران و از طرف دیگر به خاطر پیدا شدن توموری در سرش، به جبهه جنگ پناهنده میشود! او در این سفر با رزمندهای روبرو میشود که آرزوی شهادت دارد و اختلاف شخصیتهای این دو ماجراهای خندهداری را رقم میزند.
شیار 143 (1392)
شیار 143 یک روایت مادرانه از جنگ است و درامی است در بین فیلم های جنگی ایرانی. از میان بازماندگان جنگ، نرگس آبیار به سراغ زنی میرود که تقریبا تمام عمرش را در انتظار بازگشت پسر مفقودالاثرش بودهاست. او سلامت جسم و روانش را بر سر این انتظار فدا کردهاست. شیوه خاص روایت این فیلم و شوخیهای گاهبهگاه آن را به یکی از دلچسبترین محصولات سینمای دفاع مقدس بدل کردهاست.
ایستاده در غبار (1394)
محمدحسن مهدویان کارگردان شاخص و به نوعی ابداع کننده سبک شبه مستند (داکودراما) در سینمای ایران بود. نخستین تجربه او در این گونه، فیلم سینمایی ایستاده در غبار بود که بر اساس زندگی و سرنوشت احمد متوسلیان ساخته شدهاست. از آنجا که بیشتر زندگی متوسلیان به عنوان یک فرمانده و در جنگ ایران و عراق میگذرد ایستاده در غبار را هم میتوان در شمار فیلمهای جنگی به شمار آورد.
زیباییشناسی فیلم ریشه در مدیوم مستند دارد. نریشنهای طولانی درباره شخصیت به سبک مستندهای دفاع مقدس است. با این وجود، علیرغم آن که فیلم داستانگو نیست، خلاقانه، موفق به ساخت چهره قهرمان خود با بازی هادی حجازیفر شده است.
تنگه ابوقریب (1396)
تنگه ابوقریب به کارگردانی و نویسندگی بهرام توکلی از دو جهت شایان توجه است. اولین نکته درباره این فیلم موضوع بکر آن یعنی گردان مظلوم یاسر و مقاومت تاریخی آنها در روزهای پایانی جنگ ایران وعراق در تنگه استراتژیک ابوقریب. از طرف دیگر رئالیسم نفسگیر توکلی در نمایش بیپروای خشونت جنگ. خصلتی که با حضور یک نوجوان عکاس به عنوان نماینده نسلهای آینده، به شکلی خویشتابانه به نمایش در میآید.
درخت گردو (1398)
درخت گردو، داکودرامای دیگری از محمدحسین مهدویان است. تفاوت این اثر با ایستاده در غبار در روایت کمتر منسجم و برخی تفاوتهای تکنیکی از جمله در انتخاب قاب است. او این بار بمباران شیمیایی سردشت را از زاویه دیدی نزدیک به یکی از مردم بیدفاع آن منطقه روایت میکند. در بین فیلم های جنگی ایرانی، این نمونه تقریبا غمانگیزترین آنها به حساب میآید.
نکته قابل توجه درباره درخت گردو همین است که به قربانیان بیگناه جنگ میپردازد. آدمهایی که هیچ دخلی به جنگ نداشتند. داشتند زندگی آرام و کوچک خودشان را میگذراندند اما بمبهای شیمیایی زندگیشان را به طور کامل برهم زد.
موقعیت مهدی (1400)
هادی حجازیفر که با بازی در فیلمهای محمدحسین مهدویان به سینمای ایران معرفی شدهبود، حالا خودش دست به کار فیلمسازی در فضایی مشابه شدهاست. فیلمی شاخص با روایتی خاص که جدیدترین اثر فهرست بهترین فیلم های جنگی ایرانی ما به حساب میآید.
موقعیت مهدی فیلمی بر اساس زندگی و روابط شهیدان باکری ست که از زاویه دید شهید مهدی باکری و در شش پرده روایت میشود. تاثیرگذاری فیلم دقیقا به خاطر همین روایت ذهنی و شخصی آن است که مجال همذاتپنداری با قهرمان اثر را به مخاطب میدهد.
حرف آخر:
جنگ، تلخترین تجربه بشری ست. از آن گذشتههایی نیست که فراموش شود. ترسی چنان عمیق است که در جان آدمها میماند، به فرزندانشان به ارث میرسد و با کوچکترین محرکی دوباره به یاد میآید. شاید یکی از دلایل پایان نداشتن جنگ در سینمای ایران و ساخته شدن فیلم های جنگی ایرانی همین باشد. شما با کدام فیلم جنگی بیش از همه با حقیقت آن آشنا شدید؟ جای کدام یک از فیلم های جنگی ایرانی را در این فهرست خالی میبینید؟
فیلم جنگی ایرانی خوب چه فیلمی است؟
در سینمای بعد از انقلاب آثار شاخص زیادی در ژانر دفاع مقدس ساخته شده، از جمله فیلم هایی چون از کرخه تا راین و دیدبان و آژانس شیشه ای و….
فیلم جنگی ایرانی با مضمون کمدی شامل چه آثاری میشود؟
ترکیب دو ژانر جنگی و کمدی در سینمای دنیا رایج بوده و مثال بارز آن سری فیلمهای HOT SHOT است. در سینمای ایران نیز فیلمهایی مثل لیلی با من است و ضدگلوله بهترینهای این سبک هستند.
پرفروش ترین فیلم جنگی ایرانی چه فیلمی است؟
فیلم دیدبان اثر ابراهیم حاتمی کیا تا مدتها جزو پرفروش ترین آثار جنگی ایرانی بود و فیلم دوئل از احمدرضا درویش نیز در زمان خود پرفروش ترین فیلم به حساب میآمد.اما در نهایت اخراجی های پرفروشترین فیلم جنگی ایرانی است